نویسنده: دانیال عباسی سه شنبه، 28 آذر 1402
ساعت 12:27

بررسی فیلم The Killer

هیچکس بی‌نقص نیست

3.57 از 5

این مطلب شامل بخش‌هایی است که داستان فیلم the Killer را فاش می‌کند.

فیلم «آدمکش» جدیدترین اثر دیوید فینچر توانسته تفکرات جالب و طرز دید متفاوت او را در سینمای امروزی خیلی خوب به تصویر بکشد. این کارگردان بزرگ در قالب آدمکشی ماهر و چیره دست، هدف‌های پر مفهومی را در طول داستان دنبال می‌کند اما کلیت مسیر ماجرای فیلم‌اش، یک پلات جنایی و روان ‌شناختی ساده و نه چندان پر زرق و برق است. در این راه نیز هم به مسائل مختلف روزمره طعنه می‌زند و هم از زندگی و چالش‌هایش صحبت می‌کند. در ادامه‌ی بررسی این فیلم، همراه بازی مگ باشید.

در همان شروع فیلم، شاهد یک تیتراژ بسیار خلاقانه هستیم. تیتراژ، عوامل مهم فیلم را خیلی مختصر و سریع معرفی می‌کند و برای اینکه هر چه زودتر اصل مطلب اثر به نمایش گذاشته شود، کوتاه است. البته با اینکه مدت زمان تیتراژ کم است اما خصوصیات کلی شخصیت اصلی داستان به خوبی در آن به تصویر کشیده می‌شود. حرفه‌ای بودن، مهارت‌های آدمکشی بسیار بالا و دید وسیع شخصیت به نحوه‌ی انجام ماموریت‌های خود، به شکل خیلی واضح در تیتراژ نشان داده می‌شود. در واقع فینچر در تیتراژ، شعله‌ی آشنایی با شخصیت اصلی فیلمش را خیلی عالی روشن می‌کند.

Screenshot 243

داستان درباره‌ی یک آدمکش قراردادی است که در انجام ماموریت قتلش در پاریس، با شکست مواجه می‌شود. این اتفاق در مقدمه‌ی تقریبا 20 دقیقه‌ای اثر رخ می‌دهد. فیلم «آدمکش» در ادامه به چالش‌ها و عواقبی که پس از خطا رفتن گلوله آدمکش به وجود می‌آید، می‌پردازد. فیلمنامه نویس فیلم، آقای اندرو کوین والکر است. او قبلا در همین پست، برای فیلم «هفت» دیوید فینچر کار انجام داده بود. همچنین این فیلم بر اساس سری رمان گرافیکی فرانسوی The Killer اثر الکسیس «ماتز» نولنت (Alexis "Matz" Nolent) و لوک جاکامون است. فینچر چندین سال در تلاش بوده که از این رمان اثری خلق کند که اکنون به واسطه نتفلیکس، موفق به این کار شده است. داستان رمان آدمکش نیز همانند فیلم با اشتباه شخصیت اصلی در ماموریتش رقم می‌خورد.

شکست آدمکش بی‌نام داستان در انجام قراردادش، تضاد جالبی با تیتراژ دارد. بعد از تماشای تیتراژ، انتظار می‌رود که در اولین قتلی که شخصیت اصلی در مقدمه‌ی فیلم خواهد داشت، مهارت‌های شدیدا زیاد خود در کارش را به تصویر بکشد. در واقع نمایش‌ حرفه‌ای بودن آدمکش در تیتراژ کوتاه فیلم، ما را برای دیدن انجام قرارداد اول هیجان‌زده می‌کند. فیلم خیلی شفاف و مستقیم اشتباه آدمکش بی‌نقص داستان را به نمایش می‌گذارد و همان مقدار حس هیجان بالا را در مسیر داستانی که فکرش هم نمی‌توانستیم بکنیم، در ما به وجود می‌آورد. این تضاد، عامل ارتباط اولیه و مناسب فیلم با مخاطبش است. این ارتباط در مقدمه‌ی داستان، ابهت و مهارت شخصیت آدمکش را در چشمان ما به پایین می‌کشد و در طول فیلم وجود او را دوباره مثل نمایش‌های تیتراژ ابتدایی، معنادار می‌کند. در اصل شکل‌گیری این موضوع در فیلم، کار درستی بوده است. اگر در مقدمه یک قتل تمیز و ماهرانه از سوی آدمکش می‌دیدیم، چه حسی به ادامه‌ی داستان و این شخصیت بی‌نام داشتیم؟ جواب یک حس کلیشه‌ای که نسبت به آثار متوسط و ضعیف آثار ژانر جنایی امروزه داریم، است. نمایش اشتباه آدمکش چیره دست فیلم، علاوه بر اینکه زمان اثر را بی‌خود و بی‌جهت به واسطه‌ی نشان دادن اتفاقات کلیشه‌ای طولانی نکرده، مسیر حس مخاطب به فیلم را در سوی جدیدی هدایت می‌کند. در واقع، مسیر تفکرمان را نسبت به فیلم به خوبی در راه هموارتری قرار می‌دهد.

Screenshot 241

فینچر شخصیت اصلی را در تمامی لحظات فیلم، عالی به نمایش می‌گذارد. آدمکش داستان، یکی از متفاوت‌ترین شخصیت‌هایی است که در کارنامه فینچر وجود دارد. او بیشتر به جای اینکه حرف‌هایش را به زبان بیاورد، در درون خود صحبت می‌کند. در واقع او یک درون‌گرا است. وی همچنین به دنیا، نگاهی پوچ‌ (نهلیسم) و انکارانه‌ای دارد و هیچ‌کس و هیچ چیز برایش مهم نیست. آدمکش داستان معتقد است که انسان به دنیا می‌آید، زندگی می‌کند و روزی می‌میرد. مسیر افکارات ذهنی آدمکش فقط به خودش می‌رسد نه کس دیگری. تنها شخصیتی که کمی در شیوه زندگی او به چشم می‌آید و یک وابستگی مدت‌ها قبل بین آن‌ها شکل گرفته، معشوقه‌اش است. این معشوقه در مسائل برتر ذهن آدمکش جایی ندارد و فقط به زندگیش ربط پیدا می‌کند. در واقع نگاه آدمکش به زندگی و کاری که انجام می‌دهد، تفاوت خاصی نداشته است. فقط در بطن شیوه زندگی‌اش، معشوقه‌ای در کنار خود دارد و به او در حدش، اهمیت می‌دهد. وجود معشوقه تنها به این می‌پردازد که آدمکش هم می‌تواند رابطه عاشقانه‌ای داشته باشد.

«طبق نقشه پیش برو. پیش‌بینی کن. بی‌گدار به آب نزن. به هیچکس اعتماد نکن. هرگز برتری خودت را تسلیم نکن. تنها در نبردی بجنگ که بابت آن پول می‌گیری. همدردی ممنوع. همدردی یعنی ضعف. ضعف یعنی آسیب‌پذیری. در تک‌تک قدم‌های مسیرت از خودت بپرس: این کار چه سودی واسه من دارد؟ تنها به همین نیاز است. اگر می‌خواهی موفق شوی، باید خودت را به این موضوع متعهد کنی.» این مونولوگ جذاب شخصیت آدمکش، در سینما همیشه ماندگار می‌ماند. در واقع این مونولوگ چیزی است که او مدام با خودش تکرار می‌کند و آرمان‌های آن را در کار و زندگی‌اش به کار می‌گیرد. خلاصه‌ی ماهیت این شخصیت در همین مونولوگ نیز می‌تواند خلاصه شود.

Screenshot 244

فیلم «آدمکش» شخصیت اصلی خود را با وجود مال زیادی که دارد، با سطوح پایین‌تر جامعه مطابقت می‌دهد و او را در طرف اکثریت جامعه می‌گذارد. این طرز دید آدمکش، کامل بودن شخصیتش را نشان می‌دهد. با اینکه هیچکس بی‌عیب نیست اما وی در طول تمامی لحظات فیلم، خودش را در حالت کاملی نشان می‌دهد. آدمکش در هر وضعیتی ایده‌آل عمل می‌کند و تضاد ابتدای فیلم را بارها برهم می‌زند. همین موضوع حس‌های بسیار خوبی را برای مخاطب به وجود می‌آورد و این شخصیت را برای ما، جذاب به تصویر می‌کشد.

فینچر از شکست ابتدای فیلم شخصیت آدمکش منظور بزرگی دارد. اثرات منظور فینچر از این اتفاق همچنین در نگرش کلیت مفهوم فیلم در سبک‌هایش و نمایش پرستیژ شخصیت اصلی نیز قابل مشاهده است. شکست آدمکش در انجام قراردادش تمامی کارهای به ثمر رسیده او و کامل بودن مهارت‌هایش را به فروپاشی می‌کشاند. در واقع فینچر درون فیلم از این اتفاق قصد دارد خیلی واضح بگوید: «هرچه در یک کار بزرگ و پر ریسک ماهر باشید، با یک اشتباه ساده همه چیز تغییر می‌کند؛ پس هیچکس بی‌نقص نیست.» اقلیت‌ها کارهای بی‌عیب دیگر را ملاک در نظر نگرفتن یک اشتباه ساده نمی‌کنند و خیلی سریع عواقب آن، گریبان آدم را می‌گیرد. این تصویر بی‌رحم دنیای کار در جهان مدرن امروزی است. به همین خاطر، فینچر به واسطه نمایش خطا رفتن گلوله آدمکش، طعنه‌ای به سیاست کار زمان حال می‌زند. او همچنین با این طعنه و سایر موارد این چنینی، ارتباط پر فراز و نشیب جامعه اکثریت‌ها و اقلیت‌‌ها را نشان می‌دهد. در این میان نیز با وجود طعنه‌هایی که می‌زند به طور واضح، طرف هیچکدام را نمی‌گیرد. حتی معنای هدف شخصیت اصلی و نحوه‌ی کردار او نیز حق را به کسی نمی‌دهد.

Screenshot 245

دید فینچر نسبت به هدفمند بودن فعالیتی که پس از اشتباه شخصیت آدمکش از او در ادامه‌ی روند داستان به تصویر کشیده می‌شود، در نوع خود جالب است. ظاهری که هدف آدمکش در مسیر نابود کردن افرادی که به معشوقه او آسیب رسانده‌‌اند از خودش نشان می‌دهد، انتقام است. انتقام در این فیلم فقط نامش حس می‌شود. با مفهوم این کلمه به تنهایی در مسیر داستان شخصیت اصلی همراه نمی‌شویم؛ چون او فقط به دنبال انتقام نیست. انتقام فقط در ظاهر کار آدمکش درون داستان فیلم معنا شده است. پس هسته‌ی هدف اصلی این قاتل ماهر چیست؟ تصور کنید به خانه‌‌ که مکان امن زندگی همه‌‌ی ما است، حمله شود و امنیت آن از بین برود. مسلما برای برگرداندن امنیت آن تلاش می‌کنید زیرا انسانی که آشیانه محافظت شده‌ای نداشته باشد، مدام زندگی‌اش به خطر می‌افتد. شخصیت آدمکش قصد دارد امنیت خانه و زندگی خود و معشوقه‌اش را دوباره مثل قبل برقرار سازد. به همین خاطر، به سراغ افرادی که توانسته‌اند با جرعت و مهارت خودشان امنیت خانه و زندگی او را برهم زنند، می‌رود. همه‌ی آن‌ها توسط او کشته می‌شوند اما اشتباه آدمکش و آسیبی که به معشوقه و زندگی‌اش وارد شد، هرگز پاک نخواهد شد. به عنوان مثال در خصوص این قضیه، فکر کنید یک کوزه‌ای بشکند. با نهایت تلاش، تکه‌های آن را برای استفاده دوباره به هم می‌چسبانیم. کوزه شاید دوباره به کار بیاید و مورد استفاده قرار بگیرد اما شکل شکستگی را تا ابد در خود دارد. حرف آخر هدف اصلی که در خود پایان فیلم هم می‌توان دید، دوباره قصد دارد بگوید که زندگی هیچکس بی‌عیب نیست. البته در پایان یک حس آرامش خاصی نیز از سوی آدمکش روانه می‌شود. انگار خیالش دیگر راحت شده و شب می‌تواند به آسانی سرش را روی بالشت بگذارد. با این حال خطر همیشه در کمین است.

فیلمنامه تلاش می‌کند با دلیل روی عملکرد پلیس‌ها نسبت به کارهای شخصیت اصلی سرپوش بگذارد. منطق دلیل‌های که درون داستان در خصوص این مورد نشان داده می‌شود، متقاعدکننده است. مثلا اتفاقی که برای معشوقه رخ می‌دهد، به خاطر آمار جرم و جنایت تقریبا بالا در خارج از شهرهای غیر تفریحی جمهوری دومینیکن، نحوه‌ی کار پلیس‌ها را منطقی نشان می‌دهد. با این حال، قتل‌های آدمکش در طول فیلم نیز به گونه‌ای نیست که ردی از خود به جا بگذارد و دست پلیس‌ها را پر از مدرک کند. فیلمنامه در کل هم ریتم خوبی دارد و هم درگیرکننده است اما محتوای آن خیلی ما را تحت تاثیر نمی‌دهد. در واقع احساس می‌شود فینچر اصلا قصد نداشته خیلی مخاطب این فیلم را تحت تاثیر بگذارد و آن‌ها را شگفت‌زده کند. محتویات فیلنامه با وجود مفهوم‌های خوب و جالب، در سطح معمولی است.

Screenshot 246

دید فینچر نسبت به نشان دادن زمان و مکان‌های فیلم «آدمکش» خیلی جذاب است. دوره‌ای که داستان فیلم در آن روایت می‌شود، زمان حال است. به چه شکلی فینچر زمان امروزی را در فیلم ثابت کرده؟ در طول اتفاقات مختلف داستان، شخصیت آدمکش ارتباطی با وسیله‌های نقلیه مدرن مثل موتورهای برقی دارد. این ارتباط آنقدر قوی و با ثبات در فیلم شکل گرفته که آدمکش برای اهدافش نیز از ابزارات امروزی استفاده می‌کند. حتی برای خرید این ابزارها و وسایل نقلیه، شیوه‌ی مدرن زمان کنونی را دنبال می‌کند. مثلا برای خرید یک وسیله به سایت آمازون سر می‌زند و خریدش را از آنجا انجام می‌دهد. فینچر با نشان دادن این موضوعات، زمان فیلمش را به خوبی اثبات کرده است. مکان‌ها نیز مفهوم دید فینچر را خیلی جذاب به تصویر می‌کشند. مثلا حال و هوای پاریس فرانسه در ابتدای فیلم، در عمیق بودن مونولوگ‌های آدمکش تاثیرگذار است یا فضای ناامن و پیچیده جمهوری دومینیکن، به نمایش بهتر اتفاقات چپتر دوم کمک کرده‌ است. برای اینکه متوجه دید فینچر نسبت به هر مکان شوید، فقط کافی است که به مونولوگ‌های شخصیت اصلی و رخدادهای داستان اهمیت دهید.

فیلم «آدمکش» پرداخت بیشتری به روان‌شناختی بودن ژانر جنایی خودش داشته است. به همین خاطر، اکشن زیادی در فیلم به نمایش گذاشته نمی‌شود. آیا این موضوع، یک نقطه‌ی ضعف از این اثر به حساب می‌آید؟ خیر. فینچر در این فیلم ما را با یک جان ویک واقع‌گرایانه آشنا می‌کند. او شخصیت آدمکش خود را قوی و نیرومند نشان نمی‌دهد اما روح و روانش را در بالاترین سطح ممکن به تصویر می‌کشد. در فیلم به طور کلی یک سکانس اکشن بیشتر وجود ندارد که آن هم شدیدا عالی است. در این سکانس، کارگردان به طور واضح می‌گوید که می‌توانسته اکشن‌های جذابی را در فیلم به نمایش بگذارد اما هدفش به این مسیر ربطی نداشته است. فینچر خیلی خوب موفق شده که ژانرهای فیلم «آدمکش» را نشان دهد و حس‌های مختلف و جذابی را به واسطه این موضوع، به ما وارد کند.

Screenshot 247

مایکل فاسبندر بهترین گزینه برای ایفای نقش آدمکش بوده است. او بسیار عالی پرستیژ جذاب این شخصیت را با هنرنمایی خود به نمایش می‌گذارد. ویژگی‌های ظاهری این بازیگر محبوب نیز خیلی به خصوصیات آدمکش فیلم نزدیک بوده است. در واقع، دیوید فینچر واقعا چشمان تیزبینی نسبت به انتخاب تیم بازیگری خود مخصوصا شخصیت اصلی داشته. به عنوان مثال، رنگ چشم‌های آبی فاسبندر، سرد بودن روح شخصیت آدمکش را به خوبی نشان می‌دهد. این بازیگر ماهر، به طور کلی با سه کار خیلی هنرنمایی خوبی در رابطه با شخصیت اصلی داشته. اولین آن‌ها، نگاه‌های او است. عمق پوچی تفکرات آدمکش و سردی روحش در سکانس‌های مختلفی که از صورت کامل وی گرفته شده، کاملا مشخص بوده و این حس را درستی به مخاطب القا می‌کند. دومین مورد درباره‌ی وسواسی بودن این شخصیت است. فاسبندر خیلی جذاب و مناسب این موضوع را در نقش آفرینی خودش به نمایش گذاشته. در نشان داده شدن فعالیت‌های وسواسی شخصیت او، همه‌ی جزئیات با منطق و پیوستگی درستی به تصویر کشیده شده است. سومین مورد هم به نحوه‌ی کار با وسایل آدمکشی و انجام قتل‌ها مربوط می‌شود. فاسبندر در روند طی شدن مسیر هر قتل بسیار مناسب توانسته ارتباط خوبی با وسایل مختلف برقرار سازد. او با این کیفیت جذابی که از نقش آدمکش خود در فیلم به نمایش گذاشته، نه تنها همیشه در ذهن‌های ما یاد می‌شود بلکه در تاریخ سینما تا مدت‌های زیادی از این هنرنمایی وی حرف زده خواهد شد.

فینچر دوباره مثل آثار قبلی خود، با رنگ‌ها و قاب‌ها در این فیلم نیز بازی جذابی کرده است. رنگ‌های آبی و زرد که در میزانسن‌ نماهای آغازین فیلم به چشم می‌آید، مثال عالی این موضوع است. رنگ آبی به واسطه حال و هوای آسمان روشن پاریس به نمایش گذاشته شده و سرد بودن روح آدمکش، آرامش خاص درونی او و تنهایی‌اش را به تصویر می‌کشد. رنگ زرد نیز مثل فیلم‌های دیگر فینچر از طریق چراغ‌های ساختمان در نمای شب و تاریکی هوا نشان داده می‌شود. رنگ زرد مثلا در صحنه‌ی ابتدایی هدف‌گیری آدمکش، بیانگر مهارت بالا و هوش زیاد او است. قاب پنجره و در نیز در فیلم بسیار به چشم می‌آید و معنای خاصی دارند. قاب پنجره چشمان باز آدمکش را به تصویر می‌کشد. در واقع فیلم با نمایش این نوع قاب، سعی در بالا نشان دادن حد تمرکز شخصیت اصلی خودش را دارد. درها هم به مسیر انجام کارهای آدمکش اشاره دارند. درها در شروع و پایان هر کار این شخصیت در فیلم نمایان می‌شود و مفهوم جذابی از فعالیت وی را به ما وارد می‌کند.

Screenshot 248

در نتیجه می‌توان با جرعت گفت که فیلم «آدمکش» یکی از آثار خوب سال 2023 است. فینچر همچنان با ساخته جدیدش، محبوبیت خود را حفظ کرده و جذابیت کارش در سینما را با کیفیت نشان داده است. باید در کلام آخر از جمله معروف «فینچر بد نمی‌سازد» در خصوص کاری که در این فیلم کرده استفاده کنم. واقعا از همه لحاظ این شخص ارزشمند، معنای سینما را در بخش‌های مختلف فیلمش به نمایش گذاشته است. با این حال، تفکرات جدید فینچر در اثر تازه او، هنوز ما را در حد «هفت» و آثار قدیمی‌اش، شگفت‌زده نمی‌کند. در کل فیلم «آدمکش» به خوبی با مخاطب خود ارتباط می‌گیرد و ارزش‌هایش را به تصویر می‌کشد.

8
از 10

 

 

  • هیچ نظری یافت نشد
لطفا برای ثبت نظر خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید.