واکاندا برای همیشه | نقد و بررسی فیلم Black Panther
ایامی که در آن فیلم Black Panther برای اولین بار به اکران آمد و قلههای موفقیت را یکی پس از دیگری فتح کرد، یکی از بهترین روزهای دوران فعالیت MCU (دنیای سینماتیک مارول) بودند. پردهبرداری از این فیلم برای اولین بار در تئاتر دالبی، از جمله پرافتخارترین و لذتبخشترین اتفاقاتی بود که یک استودیوی فیلمسازی میتوانست در دوران فعالیت خودش تجربه کند. فیلم Black Panther روزانه فروش خود را در نقاط مختلف جهان افزایش میداد و حتی رکوردهایی را هم در این زمینه جابهجا کرد. عدهای از طرفداران این فیلم هم هستند که معتقدند فیلم Black Panther نه تنها بهترین اثر دنیای سینماتیک مارول است، بلکه باید از آن به عنوان پرافتخارترین فیلم ابرقهرمانی آمریکا یاد کرد و به نوعی یک نماد ملی جدید در سینمای این کشور به حساب میآید. اما آیا واقعا فیلم Black Panther در همین اندازه موفق ظاهر شده است و تعاریفی که از آن به عمل آمده، حقیقتا محتوای اصلی فیلم را توصیف میکنند؟ آیا رایان کوگلر (کارگردان فیلم) موفق شده تا یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده توسط MCU را بسازد و پلنگ سیاه را به یکی از مهمترین ابرقهرمانان آمریکایی تبدیل کند؟ بدون شک باید به این سوالات پاسخ مثبت داد. زیرا که فیلم Black Panther حتی از انتظاراتتان هم فراتر عمل میکند و با فاصله بسیار زیادی در این اواخر، بهترین فیلم مارول تا قبل از به اتمام رسیدن فاز سه این دنیای سینماتیک کمیکمحور است. در ادامه این مطلب با ما در بازیمگ همراه باشید تا به بررسی دقیق فیلم Black Panther با کارگردانی رایان کوگلر بپردازیم.
فیلم Black Panther با یکی از آن قصههای جذاب افسانهای که پدرها قبل از خواب برای فرزندشان تعریف میکنند آغاز میشود و روایتی از سرگذشت سرزمین واکاندا و اتفاقاتی که پشتسر گذاشته نشانمان میدهد. سپس به سراغ اتفاقی میرود که جریان اصلی فیلم را پیریزی میکند و معمایی را طرح میکند برای سر در آوردن از آن باید فیلم را تا انتها تماشا کنید. سپس چندین سال به جلو حرکت میکنیم و وارد برهه زمانی اصلی فیلم که در زمان حال جریان دارد میشویم. مبارزی را مشاهده میکنیم که درحال آمادهسازی خود برای مراسم تاجگذاری و به طور رسمی پادشاه شدنش است و میخواهد به هر قیمتی که شده، خطراتی که واکاندا را تهدید میکنند از بین ببرد. واکاندایی که علیرغم اکثر کشورهای آفریقایی اطرافش، از چپاول استعمارگران در امان مانده و منابع سرشار ویبرانیومش را تنها صرف رفاه مردم خودش میکند. همزمان با اینکه جهان خارج از آن در هرج و مرج غرق شده است و انسانهایی را میبینیم که مدام درحال کشتار یکدیگرند و جنگ را به هر روش مسالمتآمیز دیگری ترجیح میدهند. حالا تیچالا، پادشاه جدید واکاندا وظیفه دارد به عنوان رهبر و منجی جدید این کشور، کلاو که تهدیدی بسیار بزرگ برای این سرزمین بوده و پیشتر ضربهای سنگین به اهالیاش زده را دستگیر کند و برای قضاوت گناهانش به واکاندا برگرداند. اما مانع بزرگی که قرار است پیش روی پادشاهی تیچالا قرار بگیرد کلاو نیست؛ بلکه شریک او یعنی اریک کیلمانگر است که از قضا گذشتهای مرتبط به واکاندا دارد و طالب تاج و تخت این سرزمین است. داستان فیلم Black Panther روایتگر سختیهای پادشاهی است که قلب پاکی دارد و نمیخواهد به هیچ وجه فرمولهای اشتباه و ستمگرانه پادشاهان قبلیاش را در پیش بگیرد. به طور کلی داستان فیلم Black Panther به اندازه کافی سوژه مناسب جهت خلق حماسههای قهرمانانه در خود دارد و معرفینامه بسیار خوبی برای این ابرقهرمان تازهوارد در دنیای سینماتیک مارول است.
وارد شدن فیلم Black Panther و حواشیاش به مباحث سیاسی و نژادپرستانه، هرچند حتی میتواند کامل ناخودآگاه و از پیش تعیین نشده باشد؛ اما زیاد هم دور از عقل نیست و میتوان تاحدودی صحت برخی از نظریههای مربوط به این موضوع را تایید کرد. واکاندا و اتفاقات پیچیده مربوط به آن، دقیقا همان آفریقایی را به نمایش میگذارد که تا به امروز در امان بوده و هیچ استعمار و سیستم امپریالیسمی نتوانسته آن را از پای در بیاورد. فیلمهایی از قبیل Black Panther میتوانند پاسخ بسیار روشنی از سوی جامعه هالیوود به اهانتهای اشخاصی نظیر ترامپ به آفریقا باشند. واکاندا مجموعهای از پنج قبیله مختلف است که هر یک به طریقی روح اصیل آفریقا را در این سرزمین زنده نگه داشتهاند و انعکاسی از یک آفریقای قدرتمند است که نه تنها هیچ استعمار و پسرفتی در آن شکل نگرفته، بلکه سرعت پیشرفتش بسیار بیشتر از جهان بیرونش بوده و به تکنولوژیهایی دست یافته که کشورهای توسعهیافته صنعتی حتی تا دههها نمیتوانند تصورش را داشته باشند. فیلم Black Panther آفریقایی را به تصویر میکشد که با وجود تمام بیرحمیهای جهان پیرامونش، باز هم قلب پاک و سرشار از عشقش را در دستش میگیرد و به کمک انسانهایی میرود که شاید روزی آرزوی نابودیاش را در سر میپروراندند. شاید با خود بگویید که خیلی از منتقدها به علت دخالت این فیلم به درون مباحث مخالفت با نژادپرستی و جبههگیری سیاسیاش، برای سالم ماندن وجههشان خود را مجبور به تعریف کردن از فیلم Black Panther میدیدهاند. اما من بدون هیچ توجهی به این مسائل و با دخالت نکردن در مباحثی از این قبیل، فیلم Black Panther را اثری بسیار موفق میدانم که کاملا روی پای خودش ایستاده و حرفهای بسیار زیادی هم برای گفتن دارد.
Black Panther به همان اندازه که در مفهوم و مضمون عمیقش خوب عمل میکند، در ظاهر هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. از جلوههای ویژه گران و جذابی گرفته که یکی از بهترین شهرهای این دنیای سینمایی شگفتانگیز را تشکیل دادهاند (واکاندا) تا بازیگرانی که هر یک به طریقی شاهکاری وصف نشدنی به حساب میآیند. واکاندا با اختلاف بسیار زیادی زیباترین شهر دنیای سینماتیک مارول است و حتی در این زمینه از سیاره ساکار که در فیلم Thor: Ragnarok مشاهده کردیم پیشی میگیرد. چادویک بوزمن خودش به تنهایی دلیلی محکم برای عملکرد عالی این اثر در زمینه انتخاب ستارگانش است. این هنرپیشه آمریکایی بدون شک بهترین پرتره ممکن برای نقشآفرینی در قالب پلنگ سیاه است. بوزمن گاهی اوقات به قدری در احساسات نقشش فرو میرود که از لرزش صورت و لبهایش هنگام ادا کردن دیالوگهایش میتوان متوجه عملکرد بینقصش شد. فیلم Black Panther به همان اندازه که روی قهرمان اصلیاش مانور میدهد، روی آنتاگونیست شرورش هم سرمایهگذاری میکند و نتیجه چیزی نیست جز یک عملکرد کاملا قابل قبول از مارول در زمینه خلق یک آنتاگونیست تمام عیار و بدون نقص. دنیای سینماتیک مارول در سالهای اخیر، بزرگترین ضعفی که داشت مربوط به آنتاگونیستهای شرورنمایی میشد که بدون هیچ انگیزه منطقی و توجیهکنندهای شروع به کشتن مردم میکنند و قهرمانان فیلم هم خود را موظف به مقابله با او میدانند. اما اریک کیلمانگری که در فیلم Black Panther مشاهده میکنیم، دقیقا همان آنتاگونیستی است که پلنگ سیاه برای ثابت کردن تواناییهایش به آن نیاز داشت. در فیلم کاملا از گذشته این شخصیت سر در میآوریم و به طور کامل از دلایل شخصی و قانع کنندهاش برای پیشبرد اهداف شرورانهاش سر در میآوریم. رایان کوگلر به قدری در این زمینه موفق ظاهر شده است که گاهی اوقات بین دو شخصیت تیچالا و اریک کیلمانگر، شخصیت مثبت و منفی را گم میکنیم و این دو را در یک حد و اندازه میبینیم. مایکل بی جوردن هم واقعا انتخاب بسیار خوبی برای حضور در نقش اریک کیلمانگر بوده است. یک شوی فیزیکی جذاب که هنگام کلید خوردن سکانسهای اکشنش حسابی لذت میبریم و از تماشای بدن زخمی و دم کردهاش به وجد میآییم. از طرفی هم موسیقی متنهای شنیدنی لودویگ گورانسون را داریم که انصافا گوشنواز از آب در آمدهاند و جذابیت بسیاری از سکانسهای فیلم را دو چندان کردهاند. مارول حتی در زمینه انتخاب آرتیست اصلی آلبوم موسیقی متنهای فیلم هم سنگ تمام گذاشته است و به سراغ هنرمندی رفته که مدت زیادی است در زمینه حمایت از حقوق سیاهپوستان آمریکایی – آفریقایی و حتی ساکنین آفریقا فعالیت موسیقیایی دارد. کندریک لامار که یکی از بهترین خوانندههای موسیقی رپ جهان است، وظیفه جمعآوری آلبوم موسیقی متنهای فیلم Black Panther را برعهده داشته و نتیجه، آلبوم بسیار شنیدنی و جذابی شده است که شنیدنش را به همه پیشنهاد میکنم.
به طور کلی فیلم Black Panther دقیقا نقطه مقابل فیلمی نظیر Thor: Rangnarok در دنیای سینماتیک مارول است. اگر Thor: Ragnarok مفرحترین و خندهدارترین فیلم اخیر مارول است، فیلم Black Panther به طرز دیسیواری سرشار از نقاط داستانی تاریک و لحظات غمانگیز و احساسی است که آن را به اثری جدی و محکم تبدیل میکند. رایان کوگلر در مقام کارگردانی فیلم Black Panther سنگ تمام گذاشته و یکی از بهترین فیلمهای دنیای سینماتیک مارول را ساخته است که مطمئنا باید آن را در ردهبندی سهتای برتر این دنیای سینمایی لحاظ کرد.
نظرات