نقد و بررسی بازی دراگون کوئست 11 (Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age)
بعد از حدود 14 سال بالاخره سری اصلی بازی Dragon Quest راه خودش را دوباره به سمت کنسولهای خانگی و همچنین کامپیوترهای شخصی پیدا کرده است. قبل از این ما شاهد عرضه دو نسخه جانبی از این سری به نام Dragon Quest Heroes بودیم که بر خلاف سری اصلی، سبک این بازیها hack and slash بودند و نه JRPG. طول عمر این سری بیش از 30 سال است و از لحاظ محبوبیت به نوعی بازی ملی ژاپن محسوب می شود. خب، مقدمه بس است و بهتر است که با هم ببینیم دلیل این همه محبوبیت چیست!
بازی با کات سین هیجانانگیزی شروع میشود و نشان میدهد چطور مادر قهرمان بازی با از خودگذشتگی از فرزندش محافظت میکند و او را به رودخانه میسپارد تا بلکه نجات یابد. از آنجایی که بخت با قهرمان ما یار است یکی از اهالی روستای دورافتادهای او را پیدا و به فرزند خواندگی قبول میکند. قهرمان بازی در حال گذراندن زندگی آرامی در روستاست تا این اینکه مراسم جشن بلوغ برگزار و او از گذشته واقعی خود با خبر میشود. او که سوالهای زیادی برایش پیش آمده به سمت شهر Heliodor رهسپار میشود تا با صحبت با پادشاه بلکه به جوابهایی که در جستجویشان است، برسد.
بعد از دیدار با پادشاه، نه تنها قهرمان بازی به جوابهایی که درجستجویشان بود، نمیرسد؛ بلکه خودش را درون سیاهچاله زیر قصر مییابد و سوالهای جدید دیگری برایش ایجاد میشود که باید به دنبال پاسخشان بگردد. بعد از فرار از سیاهچاله قصر قهرمان بازی میفهمد که او تجلّیای از قهرمانان گذشته به نام Luminary یا همان "تابناک" است و وظیفه دارد تا Erdrea (جهانی که بازی در آنجا اتفاق میافتد) را از شرّ هیولاهای خبیث نجات دهد. البته قهرمان ما در این راه تنها نیست و شخصیتهای دوستداشتنی و شجاعی او را همراهی میکنند. در نگاه اول شاید داستان بازی بسیار کلیشهای جلوه کند، چیزی که شاید همه ما بارها در فیلمها و بازیهای دیگر دیده باشیم ولی به هیچ عنوان اینطور نیست و بازی بارها شما را با چرخشهای ناگهانی و اتفاقهای غیرمنتظره غافلگیر خواهد کرد. شاید اگر بگوییم که بزرگترین نقطه قوت بازی همان داستانش است، دروغ نگفته باشیم.
جهان بسیار زیبا و پر از جزییات بازی با استفاده از رنگهای شاد و زنده رنگآمیزی شده است که جذابیت آن را دو چندان میکند. شما میتوانید با پای پیاده در این دنیا به گشت و گذار بپردازید و از این مناظر لذت ببرید و یا اگر اینکه عجله دارید از اسبتان کمک بگیرید. شما همچنین میتوانید با شکست برخی از هیولاها سوارشان شوید و به مکانهایی که قبلا دسترسی به آنها برای شما غیرممکن بود، بروید. در هر گوشه از این دنیا نیز رمز و رموزی زیادی پنهان شدهاند و منتظرند تا شما آنها را پیدا کنید. همچنین برای رفتن به شهرهای جدید میتوانید از کشتیای که در اختیار شما قرار داده میشود، استفاده کنید. بعد از اینکه هر مکان جدیدی را کشف کردید، میتوانید برای صرفهجویی در زمان از قدرت "زوم" استفاده کنید، قدرتی که به شما امکان جابجایی بین مکانهای قبلا بازید شده را بصورت آنی میدهد.
خوشبختانه برخلاف نسخههای قبلی از مبارزههای تصادفی خبری نیست (به غیر از زمانی که با کشتی در حال سفر هستید) و این شما هستید که انتخاب میکنید آیا وارد مبارزه شوید و یا خیر. سبک مبارزه بر روال معمول بازیهای نقشآفرینی ژاپنی بصورت نوبتی است با اندکی دخل و تصرف. هنگام شروع مبارزه شما میتوانید افرادی که در مبارزه شرکت میکنند و نحوه مبارزهی آنها را انتخاب کنید و یا اگر اینکه بصورت اشتباه مبارزهای را شروع کردید، بتوانید فرار کنید. البته فرار کردن در همه ی مکانها و با همهی هیولاها امکانپذیر نیست. همچنین قابلیتی به نام Pep به مبارزهها اضافه شدهاست که با فعال شدنش به شما و همراهانتان قدرتهای جدیدی میدهد. البته فعال شدن این قابلیت اوایل بازی بصورت تصادفی است تا اینکه بتوانید توانایی فعال کردن این قابلیت را بصورت دلخواه پیدا کنید. در کل اگر بازی را با درجه سختی پیش فرض آن شروع کنید، با چالش خاصی روبرو نخواهید شد و مبارزات کم و بیش آسانی را پیش رو خواهید داشت. ولی اگر جزو آن دسته از بازیکنانِ مبارزهطلب و خواهان چالش هستید، به شما پیشنهاد میشود که درجه سختی را مطابق میل خود تغییر دهید.
و اما میرسیم به بزرگترین نقطه ضعف بازی، یعنی موسیقی و صدا گذاری. متاسفانه و یا خوشبختانه موسیقی متن طی سی سال گذشته تغییر خاصی نداشته و اگر از آن دسته از بازیکنان قدیمی هستید شاید یاد خاطرات شیرین گذشته بیافتید ولی اگر از آن دسته بازیکنانی هستید که به تازگی به تجربه ی Dragon Quest میپردازید، احتمال اینکه موسیقی متن را کسالت بار و خسته کننده (و در مواقعی روی اعصاب) بیابید بسیار زیاد است. شخصیتهای نسخه انگلیسی بازی برخلاف نسخه ژاپنی دارای صداگذاری هستند که این امر قاعدتا باید نکتهی مثبتی محسوب شود ولی با انتخاب بحث برانگیز لهجههای مختلف برای مردم مناطق مختلف بازی، ممکن است نتیجهای کاملا معکوس داشته باشد و آرزو کنید کاش شخصیتهای بازی مانند نسخه ژاپنی، از صدا بهرهای نمیبردند. نکتهی منفی دیگر، صامت بودن شخصیت اصلی و قهرمان قصه است که فقط قادر به تکان دادن سر و یا درآوردن صداهای نامفهومی میباشد. این امر باعث شده تا از تاثیرگذاری قهرمان قصه به طور محسوسی کاسته شود و در انتقال احساسات در لحظات حساس داستان، صدمه بزند.
دنیای بازی همانطور که گفته شد پر است از مناظر زیبا و چشم نواز. ولی این فقط دنیای بازی نیست که از طراحی هنرمندانهای بهره میبرد. شخصیتهای بازی و بخصوص همراهان قهرمان قصه نیز دارای طراحی استادانه و به یادماندنیای هستند. هر کدام از همراهان شما دارای داستان و شخصیت منحصربفرد خودش است و ممکن است که شما در آن واحد عاشق یکی از کاراکترها شوید و از کاراکتر دیگر تا سر حد مرگ متنفر باشید. این امر عمق و شخصیتپردازی استادانه کاراکترها را به شما نشان میدهد که از نشانههای بارز بازیهای نقشآفرینی ژاپنی میباشد. هر کاراکتر نیز داری مهارتهای خاصی است که شما با کسب تجربه در مبارزات، قادر به فعال کردن آنها هستید و کاراکتر مربوطه را قدرمندتر میکنید. بهتر است که برای ارتقاء هر کاراکتر را نهایت دقت را به خرج دهید تا بعدا به مشکل برنخورید. مراحل بازی نیز بسیار متنوع طراحی شدهاند و از جنگل، بیابان، یخبندان تا اعماق دریا و آسمان گستره دارند. کنترلهای بازی نیز بسیار نرم و روان و کاربردی هستند و شما در این زمینه کمبودی احساس نخواهید کرد.
در کل با اینکه نسخه یازدهم Dragon Quest به ریشههای خود وفادار مانده، این امر به هیچ عنوان مانع از ورود بازیکنان جدید به دنیای بازی نمیشود. هرچند ممکن است با این کار درجه لذتی که طرفداران قدیمی از بازی میبرند با کسانی که تازه قدم به این دنیا میگذارند، متفاوت باشد. همینطور ممکن است در اوایل، بازی کمی کسل کننده بنظر برسد ولی با پیش رفتن داستان راه خود را پیدا میکند و بازیکن را تا ساعتها درگیر و همراه خود خواهد کرد. با توجه به اینکه برای بازی کردن یک نسخه درست و حسابی از سری اصلی Dragon Quest روی کنسولهای خانگی 14 سال زمان سپری شده، به تمامی طرفداران بازیهای نقش آفرینی ژاپنی توصیه میشود که از امتحان این بازی غافل نشوند چه بسا که برای بازی کردن نسخهای دیگر از این بازی باید دوباره همینقدر منتظر ماند.
نظرات