بررسی و نقد Call of Cthulhu
اچ.پی لاوکرفت از آن نامهایی است که حق والایی به گردن ویدیوگیم دارد. در میان بازیهای ممتاز ریز و درشتی که به لطف نوشتههای او جان گرفتهاند، میتوان نامهای بزرگی چون دارک سولز و بلادبورن را نیز پیدا کرد. Call of Cthulhu تازهترین اثری است که با الهام از قصههای لاوکرفت ساخته شده و چندی است که روانهی بازار شده است. از آنجا که ما هم از قضی ادونچر خونمان شدیدا پایین آمده بود و بدجوری گرسنهی عنوانی با این سبک و سیاق بودیم، تیغ تیز نقد را زیر گلوی این بازی بیچاره گرفتیم! بازیمگ را با نقد و بررسی Call of Cthulhu همراهی کنید.
داستان، روایت و شخصیتها
Call of Cthulhu (کثولو! تلفظ این کلمه، «کثولو» است!) قصهی مردی به نام ادوارد پیرس را تعریف میکند. کارآگاهی که با توجه به بدبیاریهای اخیرش، ناچار است هرچه زودتر پروندهای پیدا کند و به آن رسیدگی کند چون گواهی شغلیاش در شرف باطل شدن است. او که شدیدا به نوشیدن الکل (و احتمالا قمار!) معتاد شده، باید هر چه زودتر بساطش را جمع کند و کار روی یک پروندهی مهم را بر عهده بگیرد. در غیر این صورت، کارش را برای همیشه از دست خواهد داد. ماجرا اما از جایی جالب میشود که پیرمرد عجیب و غریبی وارد دفتر او میشود و پروندهای عجیبتر را روی میز کارش میگذارد. پروندهای که به یک آتشسوزی در جزیرهی «دارکواتر» مربوط میشود. پیرمرد که دخترش را در این آتشسوزی از دست داده، ادعا میکند اتفاقاتی که در دارکواتر رخ دادهاند فراتر از یک آتشسوزی ساده هستند و احتمال دارد علت کشته شدن دخترش چیز دیگری باشد. کارآگاه پیرس چارهای ندارد جز این که پرونده را بپذیرد و راهی جزیرهی عجیب و اسرار آمیز دارکواتر شود تا ببیند در عمارت خانوادهی هاوکینگز، دقیقا چه اتفاقاتی رخ داده...
همانطور که میبینید همهچیز آماده است برای تعریف کردن یک داستان گاثیک، سیاه و ترسناک. کلماتی نظیر «یک کارآگاه کارکشتهی الکلی با انواع و اقسام بیماریهای روانی»، «یک پروندهی اسرارآمیز» و «یک عمارت نفرینشده» مراعات نظیر آشنایی است که این روزها میتوان در آثار ریز و درشت مختلف زیاد پیدایش کرد. اما ترکیبی که Call of Cthulhu از آن ارائه میکند، به جرئت با دیگر عناوین موجود در دنیای سرگرمی تفاوت دارد. در ابتدا انتظار داشتم داستان بازی به مانند رویهی صدها اثر دیگر در این ژانر، کاملا بی در و پیکر و با بینظمی تمام روایت شود. ولی هنگامی که با روایت مصمم و ریتم کاملا به جای بازی روبرو شدم، فهمیدم این بازی با همهی چیزهایی که تاکنون دیدهام فرق دارد. بازی آغاز خوبی دارد، به خوبی ادامه پیدا میکند و به خوبی نیز به اتمام میرسد. به شخصه در هر قسمت از داستان انتظار داشتم این استحکام به ناگهان از هم بپاشد و بازی بالاخره یک جای کار را خراب کند. حتما بازیهای ادونچر زیادی را دیدهاید که تا نقطهی خاصی خوب پیش میروند و به صورتی ناگهانی همهچیز را خراب میکنند و از روند لذتبخش قبلی فاصله میگیرند! لکن میتوانم بگویم Call of Cthulhu به دام این مشکل نمیافتد و استحکام قصهاش را تا انتها حفظ میکند. ریتم اتفاقات و رخدادها، نسبتا به جاست و فراز و فرودهای داستان به خوبی خودنمایی میکنند. اگرچه گاهی در طول بازی پیش میآید که با خود بگویید کاش فلان اتفاق زودتر رخ میداد یا فلان رخداد اندکی تاخیر داشت ولی روایت بازی هرطور شده گژدار و مریض به راه خودش ادامه میدهد و پای کنسول نگهتان میدارد. یکی دیگر از خوبیهای Call of Cthulhu شخصیت پردازی نسبتا قابل باور آن است. اگرچه نمیشود گفت کاراکترهای بازی عمیق و بیمانند هستند اما دیالوگها، رفتار و کردار آنها کاری میکند که به خوبی با آنها آشناییهای اولیه را پیدا کنید و در جریان امورشان قرار بگیرید. از ظاهرشان گرفته تا گفتههایشان، همهگی آنها زنده به نظر میرسند و به خوبی آن حس مرموز و عجیب و غریبی که باید را منتقل میکنند. برخی از آنها دوستند، برخی دشمنند، برخی نیز چیزی میان این دو هستند و شما باید بدانید با هر یک چگونه باید برخورد کرد. اینکه شخصیتهای بازی را میتوان به راحتی زنده پنداشت و با آنها به شکلی لذتبخش تعامل کرد، یکی از امتیازات مطلوب بازی است. هرچند این بخش همیشه برای کاملتر شدن جا دارد، لکن میتوان همین حد را هم از نویسندگان پذیرفت.
جا دارد در همین بخش به گویندگی بازی نیز اشارهای کنم که در شکل دادن به شخصیتهای بازی و هرچه باورپذیرتر کردن آنها نقش مهمی را ایفا کرده است. صداپیشهگی شخصیت اصلی بازی یعنی ادوارد پیرس، توسط همان شخصی انجام شده که پیشتر در بازی Vampyr نیز شخصیت جاناتان رید را صداپیشهگی کرده بود. او همانطور که توانست در بازی Vampyr، به خوبی نقشآفرینی کند، در این بازی هم استعدادهایش را به خوبی بروز داده. اما صرفا یک مشکل در صدایش وجود دارد و آن هم این است که در موقعیتهای احساسی و یا شدیدا هیجانی، به طرز غیرقابل پذیرشی، غیرعادی میشود! این مشکل در بازی Vampyr هم به وضوح به چشم میخورد و گریبان این بازی را هم گرفته! اگرچه صدای او در دیالوگهای معمولی زیبا و با ابهت به نظر میرسد اما امان از وقتی که بخواهد اندکی هیجان به آن تزریق کند! دیگر شخصیتها اما مشکل خاصی در بخش صداپیشهگی ندارند. نقشها به خوبی ادا شدهاند و صدای شخصیتها به خوبی با ظاهر و باطنشان عجین شده.
گیمپلی Call of Cthulhu
Call of Cthulhu روی کاغذ یک بازی نقشآفرینی است اما نهایتا میتوان آن را در دستهی ادونچرها طبقهبندی کرد. بازی ادونچری که عناصر زیادی را از ادونچرهای کلاسیک قرض گرفته و آنها را با سبک ادونچر مدرن ترکیب کرده و صد البته بخشهایی را نیز از بازیهای نقشآفرینی الگو گرفته است. سیستم نقشآفرینی بازی محدود میشود به ساخت و ساز برخی از ویژگیهای شخصیت اصلی که البته کاربردشان به هیچوجه همانند دیگر بازیهای نقشآفرینی نیست.در واقع در این بازی اصلا مکانیک اکشن نداریم و همهی مکانیکها در داستان و چگونگی پیشرفت آن خلاصه شدهاند. عدهای معتقدند حذف شدن المانهای اکشن به بازی آسیب زده و آن را بیش از حد خستهکننده کرده است. اعتقاد من دقیقا برعکس است! شخصا نه تنها از نبودن صحنههای اکشنی نظیر مبارزه و درگیری در انواع مختلف ناراضی نبودم، بلکه معتقدم بازی توانسته با روند داستانش ضعفی که در این زمینه دارد را پوشش دهد. اصلا و ابدا لازم نبوده و نیست مکانیکهایی که یک بازی به آنها نیازی ندارد، به گیمپلی تزریق شوند تا همهچیز به هم بریزد. تصور کنید مبارزات تن به تن به صورت داینامیک جزوی از بازی بود. آنوقت ناچار بودیم برایتان بنویسیم «یکی دیگر از مشکلات بازی، مبارزات آن هستند که فلان و بیصار...!» همهگی میدانیم در آوردن چنین مکانیکهایی به صورت کارآمد و موفقیت آمیز، کاری است حقیقتا سخت و دشوار و بازیهایی که از تیمهای نسبتا کوچکتر و توان فنی نسبتا ضعیفتری بهره میبرند، به جای چنگ انداختن به سبکها و مکانیکهایی که حقیقتا اندازهی دهانشان نیست، بهتر است با تمرکز روی تواناییهای خود و بخشهایی که میتوانند در آن قدرتمند عمل کنند (همانند داستان)، ضعفهای اثرشان را پوشش دهند و کاری کنند نبودشان درون بازی حس نشود. سازندگان در این زمینه اعمال قابل تقدیر زیادی انجام دادهاند که Call of Cthulhu را حقیقتا از تبدیل شدن به اثری ضعیف و غیر قابل بازی نجات داده و به جایش یک ادونچر یکپارچه و درست و حسابی از آب در آورده. بازی در ادامه المانهای مخفیکاری را نیز به گیمپلی خود اضافه میکند تا از آن حالت یکپارچگی در آید. البته از نظر من واقعا حتی نیازی به مخفیکاری هم نبود. (آن هم با چنین پرداخت سطحی و بیکیفیتی) ولیکن باز هم نمیتوان به بازی خرده گرفت. مشکل صرفا اینجا است که مخفیکاری در این بازی شدیدا سطحی و بد طراحی شده و استانداردهای این سبک درون آن رعایت نشده است. هوش مصنوعی در این زمینه اصلا تعریفی ندارد و بازی شدیدا از کمبود محتوا برای این بخش رنج میبرد. دقیقا به همین خاطر است که میگوییم بهتر است به جای اضافه شدن نصفه و نیمهی مکانیکهای اینچنینی، سازندگان روی نقاط قوت خودشان تمرکز میکردند. حال تصور کنید با همین وضعیت افتضاح، قرار بود یک سیستم مبارزه و اکشن هم به بازی افزوده شود! حتما میتوانید تصور کنید در آنصورت چه فاجعهای رخ میداد!
گفتیم که مکانیکهای نقشآفرینی بازی با شکل و شمایل دیگر نقشآفرینیها درون بازی استفاده نشدهاند. پس سوال اینجاست که واقعا به چه دردی میخورند؟ پاسخ این است که همهی این مکانیکها درون داستان بازی اثر داده شدهاند. قصهگویی Call of Cthulhu با دیگر بازیهای ادونچر یک تفاوت بسیار مهم دارد و آن این است که بهرهگیری از سیستم در آن بیشتر از هر بازی دیگری دیده میشود. این بازی راههای بسیاری را برای پیش برد داستان در اختیار شما قرار میدهد و ساختن محیطی باز و رها کردن بازیکن در آن، تشویقتان میکند راه خود را پیدا کنید و با روش خودتان داستان را جلو ببرید. در بازی ممکن است نتوانید بسیاری از رخدادها را ببینید و یا به پاسخ همهی سوالاتتان نرسید. این بستگی به نوع بازی شما و انتخابهایتان دارد. شخصیت اصلی در زمینههایی نظیر هوش، روانشناسی، تیزبینی در تشخیص اشیای پنهان، پزشکی و زمینههای مختلف دیگر تقویت میشود و هریک از این ویژگیها در بخشهای مختلفی از داستان خودنمایی میکنند. مثلا اگر توانایی سخنوری شما به حد خاصی رسیده باشد و بتوانید دریانورد کلهشق و بیادبی که در قهوهخانه روی صندلیاش لم داده را متقاعد کنید، ممکن است به راز مهمی پی ببرید که دانستنش بسیاری از مشکلاتتان را حل میکند. اما اگر این مهارت را نداشته باشید، به ناچار مجبورید از راه دیگری مشکلات خود را حل کنید. این نوع قصهگویی سیستماتیک، هرچند ممکن است در Call of Cthulhu عمق چندان زیادی نداشته باشد و به مسیرهای گوناگونی ختم نشود، اما این حس را به خوبی در بازیکن به وجود میآورد که داستانی که پیاش را گرفته، با اعمال او در حال عوض شدن است و اگر در انتخابها دقت نکند، ممکن است سرنوشت خودش و شخصیتهای داستان را به کلی به باد دهد. در طول بازی همیشه این حس آزادی عمل وجود دارد و این از مطلوبترین ویژگیهای Call of Cthulhu است.
گرافیک و جلوههای بصری
Call of Cthulhu از لحاظ بصری بازی بسیار زیبایی است. مناظر و قابهایی که درون بازی پیدا میشود شدیدا توجهتان را جلب میکنند و زحمات طراحان هنری بازی حقیقتا ستودنی هستند. بازی در به تصویر کشیدن عمارتها، قبرستانها، غارهای تاریک، تیمارستانهای کثیف و ترسناک و سایر مکانهایی که باید درون بازیهایی با این سبک قرار گیرند، به خوبی عمل میکند و مناظر چشمنوازی را مقابل شما قرار میدهد. البته منظورم از چشمنواز را اشتباه متوجه نشوید! قرار نیست در این بازی گل و بلبل ببینید! محیطهای بازی اکثرا مملو از خشونت، سیاهی و ترس هستند ولی به کار گیری به جا و زیبای رنگها و استفادهی درست از نور و سایه، باعث شده مناظر بازی از منظر زیباییشناسی نیز حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. مسئلهی دیگری که باعث شده بازی از لحاظ بصری توانا باشد، استفاده از موتور Unreal 4 و تواناییهای خیرهکنندهی آن در به تصویر کشیدن جلوههای مختلف است. اگرچه این بازی را نمیتوانیم از لحاظ فنی، همردهی بازیهای بزرگ و توانای سال 2018 طبقهبندی کنیم ولی باز هم طراحان توانستهاند در حد و حدودی قابل قبول، گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. گرافیک فنی بازی جای بهتر شدن دارد، تکسچرها و متریالها میتوانستند کمی بهتر باشند، اشیاء و محیط میتوانستند طبیعیتر شوند ولی در همین حدی که هستند هم میشود آنها را پذیرفت. مهمترین مشکل بازی در این بخش، انیمیشنهای بسیار بد و باگها و مشکلات فنی ریز و درشت هستند که هر از گاهی خودنمایی میکنند. انیمیشنها هم در گیمپلی و هم به خصوص در میانپردهها چندین پله ضعیفتر و ابتداییتر از دیگر بازیهای استاندارد اجرا شدهاند و جا داشت سازندگان زمان بسیار بیشتری را برای پولیش کردن آنها صرف میکردند. انیمیشنهای چهره در بازی شدیدا ابتدایی هستند و گاها این حس القا میشود که گویی هیچ احساسی در چهرههای کارکترها نمایان نمیشود! البته زمانی هم که چهرههای احساساتی شخصیتها را مشاهده کنید، احتمالا دلتان میخواهد آنها تا انتها همانطور بیاحساس باقی بمانند! باگها به تعداد فراوان در محیط بازی یافت میشوند و واقعا جا داشت سازندگان پیش از عرضه، حداقل شش ماهی روی قسمتهای فنی سمباده میکشیدند.
در تصویر زیر درجهی زیادی از خشونت و خونریزی دیده میشود. در صورت رضایت کلیک کنید
برای بستن تصویر کلیک کنید
در بخش صداگذاری و موسیقی عملکرد بازی اندکی بهتر است. هرچند شخصا از صداگذاری محیط و کیفیت و جزئیات آن اصلا راضی نیستم. در بازیهایی با این سبک و سیاق که اتمسفر در آنها اهمیت بسیار بالایی دارد، صداگذاری به عنوان یکی از مهمترین ارکان در ایجاد یک اتمسفر غنی و بینقص، باید با دقت، وسواس و ضرافت تمام انجام شود. نه اینکه با چند افکت ساده سر هم بندی شود. سازندگان باید بیش از این حرفها روی این بخش کار میکردند تا اتمسفر مدنظرشان به خوبی پدید آید و ذهن بازیکن گرفتار حس مصنوعی بودن نشود. موسیقی البته وضعیت نسبتا بهتری دارد و به خوبی کمک میکند حال و هوای مدنظر سازندگان در بازی پدید آید. موسیقی همواره سوار بر اتفاقات داستان است و به خوبی ریتم قصهگویی را یاری میکند. گاه تند میشود، گاه آرام میگیرد و هرجا لازم است هم به خوبی خفه میشود تا بازیکن حس تنهایی و سکوت را تا مغز استخوان حس کند!
از همهی این موارد که بگذریم، به بحث قیمتگذاری بازی میرسیم که شاید مهمترین نکتهی منفی آن باشد. حقیقتا محتوای بازی به آن اندازهای نیست که بتوانیم قیمت چهل و پنج دلاریاش را منطقی بخوانیم. درست اس که حذف بخشهای اکشن به رستگار شدن Call of Cthulhu کمک کرد و کیفیت نهایی بازی را افزایش داد. ولی سازندگان (و یا در واقع ناشر گرامی) باید رنج قیمت را بر اساس محتوای درون بازی تعیین میکرد. اگر Call of Cthulhu از لحاظ قیمت همردهی بازیهای نیمهمستقل میبود و با همین کیفیت عرضه میشد، آن را میستودیم و روی سرمان میگذاشتیم. اما وقتی که با این وضعیت با قیمتی معادل سه چهارم بازیهای بزرگ و AAA بازار عرضه میشود، ناچاریم به آن خرده بگیریم.
جمعبندی
در پایان باید گفت Call of Cthulhu بازیای است که علاقهمندان به بازیهای ادونچر و دوستداران سبک قصهگویی لاوکرفت را راضی میکند و حس ماجراجوییطلبیتان را به خوبی قلقلک میدهد. اما با این وضع قیمت نمیتواند برای همهی اقشار و سلیقهها انتخاب خوبی باشد. اگر جانتان برای بازیهایی با این فضا و سبک و سیاق در میرود، Call of Cthulhu برای شما ساخته شده. در غیر اینصورت، میتوانید به راحتی از کنار آن عبور کنید.
نظرات