آیا جنون انواع مختلفی دارد؟ | نقد و بررسی فصل اول سریال Mindhunter
امکان ندارد از مخاطبان فیلم های سینمایی و سریال های تلوزیونی باشید و تاحالا اسم دیوید فینچر را نشنیده، یا حداقل یک بار یکی از فیلم های معروف او را ندیده باشید. از فیلم های سینمایی معروفِ کارگردانی شده توسط دوید فینچر، این کارگردان موفق و پرافتخار، میتوان اشارهای داشت به فیلم پرطرفدار و فوقالعاده زیبای Fight Club، فیلم جالب و زیبای بنجامین باتن، دختری با خالکوبی اژدها و همچنین فیلم مورد انتظار و در دست تولید جنگ جهانی زامبی 2 (World War Z 2) که برای اکران در سال 2019 میلادی برنامهریزی شده است. این کارگردان خوش ذوقِ آمریکایی در فیلم های مختلفش قشرهای متفاوت مخاطبان را مورد هدف خود قرار داده و برای آنها فیلم های ناب و بسیار زیبایی را خلق کرده است که هر یک در ژانر خود به عنوان یکی از بهترینها شناخته میشوند. دیوید فینچر در تازهترین فعالیت سینمایی خودش، با شرکت بزرگ نتفلیکس وارد همکاری شده و یکی از بهترین سریال های جنایی – هیجانی چند سال اخیر را روی آنتن برده است. این سریال که Mindhunter (شکارچی ذهن) نام دارد، بسیار متفاوتتر از سریال های جنایی و پلیسی دیگر است که در آن طی هر اپیزود، پلیس های اصلی سریال با یک پروندهی جدید رو به رو میشوند و آن را به طور کامل به انجام میرسانند. Mindhunter با اینکه در ظاهر در تلاش است تا اینگونه به نظر برسد، اما در اصل رویهی بسیار متفاوتتر و عمیقتری دارد که در آن با اینکه هر هفته ممکن است پلیس های اصلی فیلم (طبق سنت همیشگی این ژانر، شخصیت اصلی و همکارش) با پروندهی جدیدی رو به رو شوند، تمام حوادث مختلف حول محور یک ماجرای اصلی میچرخند و طوری روایت میشوند که بیننده احساس کند درحال مرور چند پروندهی قتل زنجیرهایِ متصل به هم است که طی 10 اپیزود فصل اول سریال روایت میشوند و در پایان هم بیننده را در انتظار فصل دوم سریال مینشانند. شاید باورتان نشود، اما سریال Mindhunter همان سریال جنایی – هیجانیای است که از این به بعد پروژه های هم ژانرش باید از آن الگو بگیرند. خوشبختانه دیوید فینچر موفق شده استانداردهای کلیشهای این ژانر را تغییر بدهد و یکی از بهترین سریال های چند سال اخیر را برای مخاطبانِ جناییدوستش به همراه داشته باشد.
تیم دو نفرهی هولدن و بیل با ورود دکتر وندی، کاملتر و قدرتمندتر از قبل میشود
به طور کلی داستان سریال Mindhunter حول محور یک مامور تازهکار به نام هولدن فورد (با بازی بسیار خوب جاناتان گروف) میچرخد که قصد دارد به جای بازجویی های کلیشهای و اعصاب خردکن از مجرمین و جنایت کاران، بُعد روانی آنها را زیر ذره بین خود قرار دهد و دلیل اصلی انجام دادن جرایم آنها را از زاویهی روانشناسانهی مورد نیاز خودش، بررسی کند. ظاهرا مجرمین هم نسبت به این رویهی جدیدِ هولدن، بازخورد خوبی نشان میدهند و به خوبی شروع به حرف زدن با وی میکنند و از دلایل انجام کارشان توضیح میدهند. هولدن طی این بازجوییها تا جایی که میتواند سعی میکند با متهم های مورد نظرش همدردی کند و از همان ابتدای کار، به آنها حق بدهد و به نوعی این منظور را برساند که اگر جای آنها بود همین کار را انجام میداد. این رویه باعث میشود که متهم با هولدن احساس همزادپنداری کند و بفهمد که وی میتواند آن را درک کند و مهمتر از آن، دلیلی برای دروغ گفتن یا حتی چیزی نگفتن وجود ندارد. هولدن فورد این روش جدید روبهرویی با مجرمین را در کلاس های تخصصیاش در ادارهی پلیس، به مامورین دیگر آموزش میدهد تا به طور کلی یک گام مثبت در بازجویی های سرسامآور پلیسها برداشته باشد. از همه مهمتر، سریال Mindhunter در این زمینه به هیچ وجه مثل خیلی از فیلم ها و سریال های همسبک نیست و کاری میکنند تا بیننده با حوصلهی تمام، پای تماشای این بازجوییها بنشیند و از درددل های متهم هایی که جرم های بعضا غیرقابل وصفی را مرتکب شدهاند، لذت ببرد. همین موضوع، یکی از ویژگی های بسیار خوب و نقطه قوت مهم سریال Mindhunter است که آن را به عنوان یکی از سریال های نوآورانه در ژانر جنایی – هیجانی معرفی میکند. این سریال شاید در اولین اپیزودش کمی شلخته و پر ایراد به نظر برسد، اما رفته رفته با ورود کاراکتر های جدید به حوادث داستان، سریال ضربآهنگ تند تری به خودش میگیرد. از همه مهمتر، به تصویر کشیدن فشار های روحی و روانی هولدن فورد که طی آنها وی وضعیت کنونیاش را زیر سوال میبرد و فکر میکند در باطنش یک شخصیت کاملا متفاوت از چیزی هست که ادعا میکند، از جمله جذابیت های کمنظیر سریال Mindhunter هستند که در کمتر عنوانی آن را تجربه میکنیم.
به تصویر کشیدن فشار های روحی و روانی هولدن فورد، از جمله ویژگی های جذاب سریال Mindhunter است
با اینکه هدف اصلی سریال Mindhunter تاحدودی به تصویر کشیدن این برهه از زندگی کاراگاهی هولدن فورد است و فشار های روحی و روانیاش را تشریح میکند، شاهد شخصیت های مهم دیگری هم هستیم که با وی وارد تعامل میشوند و بخش های دیگر داستان سریال را روایت میکنند. یکی از این شخصیت ها زنی به نام دبی (با بازی هانا گروس) است که تا قسمتی از فیلم به عنوان دوست دختر هولدن به حساب میآید و سپس طی یک خیانت از سوی دبی، از یکدیگر جدا میشوند. قسمت بیشتری از مباحث مربوط به فشار های روحی و روانی هولدن، هنگام همصحبت شدن این دو نفر توضیح داده میشوند و به آنها پرداخته میشود. رابطهی نسبتا عمیق این دو نفر و همچنین دیالوگ های بسیار زیبایی که بین آنها رد و بدل میشوند، از جمله مواردی هستند که سکانس های مربوط به هولدن و دبی را جذاب کردهاند. بیل تک (با بازی بسیار خوب هوت مک کالانی)، همکار همیشه حاضر هولدن، یکی دیگر از شخصیت های مهم درون سریال است که ویژگی های جذاب مربوط به شخصیت پردازی خودش را دارد. برای مثال در قسمتی از سریال که هولدن و دبی برای شام به خانهی بیل رفتهاند، شاهد پرداختن سریال به رابطهی زناشویی بیل هستیم که بسیار اعصاب خردکن و ناراحت کننده به نظر میرسد و باعث بیشتر شدن علاقهمان به این کاراکتر دوست داشتنی سریال میشود. در کل بیل اعتبار کافی برای هولدن را در ادارهشان مهیا میکند و همچنین در هنگام ماموریت هم کمک دستِ وی میشود. درست هنگامی که فکر میکنید این تیم دو نفرهی سریال کمی تکراری شده است و جذابیت جدیدی برای به نمایش گذاشتن ندارد، سریال کاراکتر جدیدش به نام وندی کار (با بازی آنا تروو) را وارد ماجرا میکند. وندی کار، یا بهتر است بگوییم دکتر وندی کار، که یک روانشناس بااستعداد و حرفهای است، به نوعی وارد سریال میشود تا ضعف های تیم هولدن و بیل در زمینهی روانشناسی را از بین ببرد. به هرحال با توجه به رویهای که هولدن در بازجویی از مجرمین پیش رو گرفته است، به هیچ وجه نباید در زمینهی روانشناسی افراد کم و کاستی داشته باشد و دکتر وندی کار هم به خوبی این مشکل را برطرف کرده است. علاوه بر این کاراکترها، شاهد پلیس های دیگر و از آن مهمتر، جنایتکاران دیگری هم هستیم که بخش دیگر کاراکتر های سریال Mindhunter را شامل میشوند.
اِد کمپر، از جمله کاراکتر های جالبی است که لحظات جذابی را در سریال خلق میکند
با توجه به اعلام های نتفلیکس، سازندگان سریال تا حد زیادی تلاش کردهاند که حوادث پرداخته شده در سریال را طبق حوادث حقیقی و رخ داده در دنیای واقعی، شکل بدهند. از همین رو اغلب مجرمینی که هولدن با آنها رو به رو میشود، از روی نمونه های اصلیشان در دنیای واقعی شخصیت پردازی شدهاند و حوادث قابل هضم و ملموس تری را به لطف این موضوع در سریال تماشا میکنیم. یکی از این مجرمین که نمونهی واقعیاش هم وجود داشته، اِد کیپر است که به عنوان یکی از شخصیت های مهم داستان، سریال به آن میپردازد. سکانس های صحبت کردن هولدن و بیل با این جنایتکار هیکلی، با ادب و البته با پیشینهی وحشتناک، از جمله قسمت های جالب سریال Mindhunter هستند که بیننده لذت زیادی از آنها میبرد.
به این انتخاب بازیگر و گریم باید آفرین گفت! اد کمپر سریال در کنار اد کمپر واقعی
حوادث سریال Mindhunter در سال های دههی 70 میلادی روایت میشوند و همین موضوع سبب شکل گیری یک اتمسفر بسیار جذاب و گیرا و همچنین مناسب برای ماجراهای پلیسی و کاراگاهی در سریال شده است. مردم دههی 70 میلادی به خوبی در سریال به تصویر کشیده شدهاند و شاهد مردمی هستیم که اخلاقیات نژادپرستانهای دارند و در موضوعات مختلف صراحتا تبعیض جنسی قائل میشوند. این موضوع از جمله مواردی است که مخاطبِ امروزی سریال را آزار میدهد و چهرهی نسبتا بدی از سریال Mindhunter تداعی میکند که البته کاملا با استناد بر حقایقی است که در گذشته رایج بودهاند. به طور کلی سریال Mindhunter از آن سریال های جذابی است که طرفداران شرلوک هولمز حتما باید آن را تماشا کنند! سریال در آخرین دقایق نفسگیرش مهر تایید را بر ادامه یافتن سریال طی فصل دومش میکوبد و بینندگان را وارد یک سال انتظار برای شروع فصل دوم آن میکند. دیوید فینچر با همراهی نتفلیکس، یکی از بهترین سریال های جنایی – هیجانی چند سال اخیر را وارد تلوزیون کرده است که طرفداران پر و پاقرص این ژانر را به خوبی راضی نگه میدارد. سریال Mindhunter تمام تلاشش را میکند تا به این سوال مهم و نمادینش پاسخ روشنی بدهد که آیا واقعا جنون انواع مختلفی دارد؟!
نظرات