چندی از ثمرات مهم جنگ | نقد و بررسی قسمت چهارم فصل هشتم سریال The Walking Dead
طبق روال هفتگیمان، نوبتی هم که باشد، نوبتِ بررسی قسمت چهارم فصل هشتم سریال The Walking Dead است. این اپیزود که Some Guy – به معنای "یه سری از بچهامون" – نام دارد، با اینکه همچنان ایرادات پایه ثابت فصل هشتم را در خود جای داده است و مثل همیشه اولین سکانسش را به یک فلشبک به ناکجا آباد آغاز میکند، تاحدودی امیدمان به سریال را بر میگرداند و وعدهی آن را میدهد که شاهد (فقط شاید!) در اپیزود های آینده، روند سریال سیری رو به بالا به خود بگیرد و سطح کیفیاش را بالا ببرد. اپیزود Some Guy مملو از ابرقهرمانانی است که پشت پردهی سریال پنهان شدهاند تا وضعیت بعضی از کاراکترها به وخیم ترین سطح خود برسد و وارد میدان شوند. دشمنان را بکشند و مدال افتخارِ نجات دادن دیگران را کسب کنند. جالب اینجاست باتوجه به اینکه تمامی آنها در یک اپیزود 40 دقیقهای رخ میدهند، اصلا تعدادشان کم نیست و از ریک و دریل گرفته تا شیوا (ببرِ شاه ایزیکیل!)، همه هوس قهرمانبازی کردهاند و میخواهند چند نفری را نجات بدهند. اینطوری شد که چهارمین قسمت از فصل هشتم سریال The Walking Dead، خود را بهتر از اپیزود های دیگری که عملا در آنها هیچ اتفاق خاصی نمیافتاد و فقط داستان روی کاغذ ادامه پیدا میکرد، نشان میدهد. البته این مقایسه فقط انتخاب بین بد و بدتر است! وگرنه سریالی مثل The Walking Dead که به این حال و روز افتاده، نیاز به پیشرفت های بیشتری دارد. قسمت قبلی که Monsters نام داشت، به لطف عیسی و مورگان اعصاب خرد کن بود و سپس ریک و دریل لبخند را به لب های بینندگان باز میگرداندند. اپیزود Some Guy اما تاحدودی متفاوت است. در اینجا ایزیکیل را داریم که کاملا به زیر کشیده میشود، چند ابرقهرمان جوگیر و سپس در امتداد آنها، ریک و دریلی که دست از درخشش بر نمیدارند. در ادامهی مطلب با بررسی قسمت چهارم فصل هشتم سریال The Walking Dead با عنوان Some Guy، با ما در بازیمگ همراه باشید و توجه داشته باشید که ادامهی این متن حاوی اسپویل بسیار زیادی از فصل هشتم است و اگر هنوز فرصت تماشای آن را نداشتهاید، بهتر است نسبت به مطالعهی این مطلب صرف نظر کنید.
آن همه شکوه و عظمتِ پادشاهیِ دروغین، به یکباره در این اپیزود فرو میریزد
سکانس آغازینی که پیشتر به آن اشاره شد، ساعاتی قبل از اعزام شدن افراط امپراطوری با فرماندهی شاه ایزیکیل را به تصویر میکشد که در آن سربازانِ امپراطوری درحال خداحافظی از خانواده هایشان هستند و طبق معمول هم ایزیکیل درحال سر هم کردن چند جملهی امیدبخش است. از آن حرف هایی که همیشه وقتی فرمانده ها میترسند، به سربازانشان میگویند. شاید بتوان شروع این اپیزود را بهترین شروعی دانست که در فصل هشتم برای ابتدای یک اپیزود در نظر گرفته میشود. شروعی که در یک آن جلال و جبروت شاه ایزیکیل را به یکباره فرو میریزد و یاران جان به کفش که دورش جمع شده بودند و شعار پیروزی سر میدادند را تکه و پاره روی زمین به تصویر میکشد. چهارمین قسمت از فصل هشتم سریال The Walking Dead جایی است که در آن شکوه دروغین ایزیکیل کاملا فروکش میکند و طی این اتفاق، ایزیکیل به یک آدم معمولی و حتی کمتر از آن تبدیل میشود که وقتی جری، یکی از یاران بسیار نزدیکش، آن را با القابی مثل عالیجناب و پادشاه صدا میزند، به آن میتوپد و نسبت به صدا زدنش با این اسامی معترض میشود. به هرحال ایزیکیل همانطور که برای کارول تعریف میکرد، بیشتر از یک نگهبان باغ وحش نبوده و تمام پادشاهی دروغینش به لطف ببری بود که در گذشته آن را از یک حادثه نجات داده بود.
به لطف ناجیای که ایزیکیل را در این قسمت به اسیری میکشد و آن را به طرز فجیعی تحقیر میکند و کشته شدن تمامی یاران ایزیکیل را روی سر آن میکوبد، شاهد تغییراتی بنیادین در شخصیت این کاراکتر هستیم که تماشای سریال را لذت بخشتر میکند. شما را نمیدانم، اما به شخصه هنگامی که عالیجناب صدا زدن های افراد ایزیکیل را در دنیای به فنا رفتهی The Walking Dead میشنوم و هیچ تفاوتی بین توانایی های این پادشاه و افراد زیر دستش نمیبینم، خیلی عصبانی میشوم!
دوباره کارول با نمایش نفسگیرش، توجه ها را به سمت خود جلب میکند
همانطور که گفته شد، این اپیزود پر است از قهرمان های مختلفی که سر بزنگاه وارد میدان میشوند و همه را نجات میدهند. برای مثال جری، کسی بود که دقیقا چند ثانیه قبل از کشته شدن ایزیکیل سر رسید و آن ناجیِ چموش را از وسط نصف کرد. یا شیوا، ببر ایزیکیل که در یک موقعیت حساس سر میرسد و به نوعی جان ایزیکیل را نجات میدهد و البته طی اتفاقی ناراحت کننده، خودش طعمهی جمعی از واکر های گرسنه میشود. اما از این موارد که بگذریم، واقعا هستند قهرمانانی حقیقی که کار های بزرگی در اپیزود Some Guy انجام دادهاند. کارول هم دقیقا یکی از همین قهرمانان بزرگ بود. پس از پایان اپیزود قبلی که در آن ناجیها با اسلحهی M2، دار و دستهی امپراطوری را به تیربار بستند و تمامی آنها را به جز سه نفر به کام مرگ کشاندند، کارول وقتش را تلف نمیکند و بدون معطلی و خاله زنک بازی، سراغ ساختمانی میرود که در آن به سوی ایزیکیل اینها تیر شلیک شده بود. اگر به خاطر داشته باشید، در اپیزودی در فصل پنجم، این کارول بود که ترمینوس را به آتش کشید و گلهای از واکرها را روانهی آن کرد. اکنون، باز هم اتفاقی شبیه به آن را برای ناجیانی رقم میزند که علاوه بر قلع و قمع کردن سربازان امپراطوری، درحال جابجایی اسلحه هایی هستند که ریک و دریل در به در به دنبالشان میگردند.
درست هنگامی که کارول تصمیم میگیرد بین متوقف کردن ماشین حامل اسلحهی درحال فرار و نجات دادن ایزیکیل و جری از دام گلهای از امپراطوری های تبدیل شده، گزینهی دوم را انتخاب میکند و بیخیال اسلحه ها میشود، صدای آشنای موتوری میآید که لبخند زیبایی روی لب های کارول مینشاند و خیالش را از بابت به چنگ آوردن اسلحه ها راحت میکند. سپس دریل سوار بر موتور و ریک سوار بر ماشینی را میبینیم که به سرعت در تعقیب ماشین حامل اسلحه هستند و میخواهند به هر قیمتی که شده آن را به دست بیاورند (به هرحال از عواقب خطرناک این اسلحه ها که خبر دارید!). اینجاست که یکی از ایرادات ناراحت کنندهی سریال در فصل هشتم، باری دیگر نمایان میشود و آن هم کیفیت بسیار پایین اکشن های فیلم و استفاده از جلوه های ویژهی رده پایین است. به هرحال بلاک باستر بزرگی مثل The Walking Dead، حداقل در این یک مورد باید حرف اول را بزند و هیچ نقصی در این زمینه نداشته باشد که متاسفانه خبری از این موارد نیست. البته شایان به ذکر است که جلوه های ویژه در سکانس مبارزهی شیوا با واکرها کیفیت خوبی دارد و نقصی در آن دیده نمیشود.
با اینکه این بخش از اپیزود از نظر جلوه های ویژه و طراحی اکشنها ایرادات زیادی داشت، اما از نظر داستانی بسیار خوشحال کننده و امیدبخش بود
چهارمین قسمت فصل هشتم سریال The Walking Dead هم روی آنتن رفت و باز هم خبری از نیگان و آن کشیش بخت برگشته نشد. نیگانی که رفته رفته طی دو سه هفتهی گذشته، تمام پایگاه های اصلیاش را از دست داد و تعداد قابل توجهی از افرادش یا کشته شدند یا عیسی آنها را به اسیری گرفت. اما به هرحال هنوز خبری از سایمون و دوایت و نیگان نیست. به نظر میرسد سازندگان سریال برنامهی خاصی برای بازگشت آنها به فصل هشتم و مقابلهی قدرتمندتر از همیشهشان با ریک ریختهاند و میخواهند تنور مبارزهی پایانی فصل هشتم را حسابی داغ کنند. ایزیکیل بالاخره راضی شد که به هیچ وجه یک پادشاه به حساب نمیآید و بدون یارانش به امپراطوریاش بازگشت و با چشمان منتظر خانواده هایی مواجه شد که بازگشت عزیزانشان از جنگ را آرزو داشتند. از طرفی دیگر هم ریک و دریل در نهایت به اسلحه هایی که دنبالشان بودند رسیدند و حالا باید ببینیم ریک در استفاده از آنها چه نقشهای خواهد کشید. به طور کلی هرچه پیش میرویم، اثرات عمیق و بسیار مخرب جنگی را میبینیم که حسابی شخصیت های اصلی سریال را عوض کرده است و حقایق تلخی را پیش روی آنها قرار داده و موجب خودشناسی هرچه بیشتر آنها شده. فصل هشتم سریال The Walking Dead با ایرادات فراوانی کار خود را شروع کرد و طی هر اپیزود سعی میکند چند مشکل مهم را برطرف کند که به جز چند تغییر جزئی مثبت در هر قسمت، کار دیگری از پیش نمیبرد.
نظرات