دور از کلیشهها، در صف بهترینها | نقد و بررسی فیلم Blade Runner 2049
بعضی از فیلمهای کلاسیک تاثیرگذاری هستند که با عملکرد خیلی خوبشان، بخش قابل توجهی از استاندارهای ژانر مربوطه را پیریزی میکنند و چارچوب کلی فیلمهای همژانر بعد از خود را تشکیل میدهند. مانند تاثیری که سری بازیهای رزیدنت ایول از شینجی میکامی روی ژانر وحشت و بقای بازیهای ویدیویی گذاشتند و میکامی را به بزرگترین اسطوره این دسته از بازیها تبدیل کردند. این اتفاق در دفعات متعددی در دنیای سینما و فیلمهای هالیوودی هم رخ داده؛ برای مثال هنگامی که فیلم «شوالیه تاریکی» به اکران درآمد، چارچوب جدیدی را برای فیلمهای ابرقهرمانی تعریف کرد و بخش قابل توجهی از نقاط قوت فیلمهای ابرقهرمانی بعد از خود را پایهریزی کرد. فیلم بلید رانر (Blade Runner) که در سال 1982 به اکران درآمد، موجب شکلگیری بخش اعظمی از استانداردهای اصلی و اساسی ژانر علمی – تخیلی در دنیای سینما شد. اکنون فیلم Blade Runner 2049 به عنوان دنبالهای برای این فیلم به اکران درآمده است و از قضا طبق انتظاراتی که داشتیم، سر و صدای زیادی به راه انداخته. در ادامه مطلب با بازیمگ همراه باشید تا به بررسی فیلم علمی – تخیلی Blade Runner 2049 بپردازیم.
فیلم Blade Runner با توانایی بسیار زیاد و ماهرانه خود، نکات زیادی را به فیلمسازان علاقهمند به فیلمهای علمی – تخیلی آموخت و این ژانر بخش قابل توجهای از جذابیت و محبوبیت خود را مدیون همین فیلم ریدلی اسکات است. فیلم Blade Runner محصول سال 1982 به جهان سینما ثابت کرد که یک فیلم سینمایی همزمان با اینکه محکوم به بلاک باستر بودن است و به مقدار چشمگیری از جلوههای بصری ویژه کامپیوتری بهره میبرد، میتواند یک اثر هنری تمام عیار باشد که اعتبار بسیار زیادی نزد کارگردانان اهل هنر دارد. ریدلی اسکات در فیلم Blade Runner مکتبی برای آموزش چگونگی تولید یک فیلم علمی – تخیلی ارزشمند تشکیل داد و از این بابت حسابی تحسین شد. حالا پس از گذشت 35 سال از اکران فیلم Blade Runner، هالیوود تصمیم به احیا کردن این اثر محبوب که به عنوان یک میراث ارزشمند در دنیای هالیوود به حساب میآید، گرفت. همزمان با پخش شدن اخبار مربوط به فیلم جدید دنی ویلنوو که از قضا همان Blade Runner جدید بود و تلاش هالیوود برای بازگرداندن این فرنچایز پرطرفدار به دنیای سینمای مدرن امروز، عده زیادی نگران این موضوع مهم بودند که مبادا Blade Runner هم قربانی سیاستهای پولپرستانه هالیوود شود و ارزش و اعتبار هنری خود را از دست بدهد. مبادا سازندگان دنباله جدید این فیلم، تنها با خلق یک دنیای سایبرپانکی با جلوههای بصری خیرهکننده و یک سناریوی آبکی و کنار هم گذاشتن کلیشههای منسوخ شده فیلمهای علمی – تخیلی چند سال اخیر، یک محصول مصرفی را روانه گیشه کنند که هیچ دینی را نسبت به فیلم بزرگ ریدلی اسکات، ادا نمیکند. اما هنگامی که این فیلم تحت عنوان Blade Runner 2049 به اکران درآمد و آوازه اولین بازخوردهای منتقدین به آن در دنیای مجازی پیچید، فهمیدیم هالیوود بلای همیشگی بازسازی فیلمهای پرطرفدار کلاسیک را بر سر این اثر نیاورده و شاهد دنبالهای بسیار خوب هستیم که به معنای واقعی کلمه، بهترین دنباله ممکن برای محصول سال 1982 به حساب میآید. خوشبختانه هیچ یک از سرنوشتهای شومی که برای این فیلم پیشبینی کرده بودم به واقعیت تبدیل نشد و نگرانیهایم که حقیقتا دلایل قانع کننده زیادی هم داشتند، ثمرهای نداشت.
فیلم Blade Runner 2049 در سادهترین توصیف، بهترین علمی – تخیلی سالهای اخیر است که همانند فیلم قبلیاش عمل میکند و با ساختارشکنیهای متعدد، سبب شکلگیری استانداردهای جدید برای آینده این ژانر میشود. در سالهایی که بلاک باسترهای سینمایی علمی – تخیلی که با بودجههای هنگفت چندصد میلیون دلاری تولید میشوند و به جز CGIهای خیرهکننده و اکشنهای شلوغ و پرزرق و برق، هیچ نقطه قوت دیگری ندارند، هالیوود بیشتر از هر چیزی به یک Blade Runner 2049 ناجی نیاز داشت که برخلاف اغلب استانداردهای علمی – تخیلیهای امروزی عمل کند و روحی تازه در پیکره زیبا اما سرد و بیجان فیلمهای این ژانر بدمد. با اینکه دوست داشتم مجددا ریدلی اسکات را در سکان کارگردانی این فیلم ببینم، دنی ویلنوو توانست به نحو احسن از آزمون چالشبرانگیز ساخت دنبالهای برای فیلم جریانساز Blade Runner سال 1982، سربلند بیرون بیاید. همهچیز در رابطه با فیلم Blade Runner 2049 در بهترین سطح ممکن قرار دارد. از داستان عمیق و فلسفیاش که یک دنیای سایبرپانکی بدون روح را بررسی میکند گرفته، تا جلوههای بصری فوقالعاده و موسیقی متنهای دلنشینی که تاثیر بسیار خوبشان دست کمی از کاراکترهای اصلی ندارد، و هوش از سر هر شنوندهای میبرند.
داستان فیلم Blade Runner 2049 چیست
اول از همه از داستان فیلم Blade Runner 2049 شروع میکنیم. داستانی که کِی (با بازی رایان گاسلینگ) در مرکز آن قرار میگیرد و پروسه خودشناسی خود را به نمایش میگذارد. کِی در فیلم Blade Runner 2049 شباهت بسیار زیادی به دکارد در فیلم قبلی دارد. مامور پلیسی که حین ماموریتهایش با اتفاقات عجیبی رو به رو میشود و نسبت به هویت واقعیاش کنجکاو میشود. با این تفاوت که دکارد در فیلم قبلی به دنبال پاسخ این سوال بود که او واقعا یک انسان است یا فقط یک بدل شبیهسازی شده از انسانها؟ اما کِی به دنبال هویت واقعی خودش است. میخواهد مطمئن شود که آیا او همان کودکی است که طی یک معجزه از مادری که یک انسان شبیهسازی شده است، متولد شده؟ شباهت کِی با دکارد تنها به وضع زندگیشان در یک لس آنجلس سایبرپانکی محدود میشود و از نظر شخصیتی و ویژگیهای اخلاقی، تفاوتهای بسیار زیادی دارند. در واقع میتوان گفت ماهیت و ویژگیهای اخلاقی کِی، همان شخصیتی را به نمایش میگذارد که دکارد در فیلم قبلی از تبدیل شدن به آن هراس داشت. فیلم Blade Runner 2049، سلطه کامل هوشهای مصنوعی خودآگاه را بر زندگی انسانها به نمایش میگذارد. در فیلم قبلی، هرازچندگاهی رگههایی از امید به انسانیت زنده در دنیای بیروح و سراسر فلزی را میدیدیم. اما در Blade Runner 2049 انسانیت به طور کامل از بین رفته و کِی به عنوان یک شبهانسان به دنبال بازگرداندن آن به این دنیای سایبرپانکی است. فیلم در طول پروسه خودشناسی کِی، مفهوم متفاوتی از انسانیت را تعریف میکند. انسانیتی که برای اثبات خود نیازی به انسان بودن افراد ندارد. بلکه این رفتار و تصمیمها هستند که میتوانند حتی یک روبات را به یک انسان واقعی تبدیل کنند.
رایان گاسلینگ حقیقتا عملکرد بسیار خوبی در فیلم Blade Runner 2049 دارد.
فیلم Blade Runner 2049، دنیای رنگارنگی را به تصویر میکشد که در ظاهر بسیار سرحال و سرزنده است، اما در باطن، آخرین نفسهای زنده بودنش را میکشد و در لابهلای انبوهی از رباتهای انساننما و هوشهای مصنوعی خودآگاه، درحال فراموش کردن ماهیت اصلی خود است. دنیایی که زمانی تمام سطح آن را درختهای بزرگ و طبیعی پوشانده بود، اکنون در آن یک اسب چوبی کوچک، ارزشی برابر با یک اسب واقعی دارد و بسیار نادر و کمیاب است. جهان سایبرپانکی درون Blade Runner 2049 به لطف فضاسازیهای سالخورده و جا افتادهای که دارد، بسیار ملموستر و باورپذیرتر از شهرهای پرزرق و برقی است که نمونهاش را در فیلمهایی مثل Valerian: The City of A Thousands Planet دیدهایم. جهان درون Blade Runner 2049 با اینکه با واقعیتهای امروزی فاصله بسیار زیادی دارد، اصلا دور از تصور نیست و خود را اسیر قوه تخیل بعضی از طراحان هنری کلیشهدوست نمیکند.
سیر تحول هریسون فورد از Blade Runner تا Blade Runner 2049. 35 سال کم نیست!
این فیلم برای به تصویر کشیدن زندگی تلخ و مصنوعیای که در آن جریان دارد، عشق میان یک انسان مکانیکی و یک هوش مصنوعی خودآگاه را نشانمان میدهد. یک رابطه عمیق احساسی که به وحشتناکترین شکل ممکن به نمایش گذاشته میشود و هرلحظه ممکن است با یک نقص فنی در نرمافزار دختر یا سختافزار پسر، از هم پاشیده شود. جوی، نام محصولی است که یک هوش مصنوعی مونث را در اختیار مشتریانش میگذارد. کِی هم یکی از مشتریان کمپانی والاس است و یک جوی برای خود تهیه کرده. دلیل حضور کاراکتری مثل جوی در این فیلم، چیزی جز راهی هوشمندانه برای به تصویر کشیدن رابطههای وحشتناکی که بین رباتها و هوشهای مصنوعی وجود دارد نیست. رابطه احساسی میان انسان و یک هوش مصنوعی در آثار دیگری مثل فیلم Her هم به خوبی نشان داده شده است. اما تنها در Blade Runner 2049 است که تلاشهای بیوقفه یک زن دیجیتالی که به گجتهای مختلف برای پردازش شدن در محیط نیاز دارد، برای برقراری ارتباط با معشوقهاش که یک ربات انساننما است، مشاهده میکنیم. فیلم Blade Runner 2049 از آن آثار ماندگار و تاثیرگذاری است که اگر دیالوگها و روایت داستانش را از آن بگیریم، فضاسازیها و المانهای مختلفی که در هر سکانسش جای داده با بیننده حرف میزنند و پیامها و تفاسیر عمیق و پرمفهوم خود را منتقل میکنند.
جلوههای ویژه فیلم Blade Runner 2049 هیچوقت منابع و امکانات زیاد سازندگانش را به رخ بیننده نمیکشد و کاملا معتدل از نقاط قوتش بهره میبرد. برای مثال هنگامی که دوربین به ارتفاعات میرود و شهر را از دور نشان میدهد، هدف این چشمانداز چیزی جز به تصویر کشیدن حقیقت تلخی که اسارت بشر در بند تکنولوژیهای پیشرفته را توضیح میدهد، نیست. اما متاسفانه این روزها، بلاکباسترهای علمی – تخیلی به جای اینکه شبیه به Blade Runner 2049 عمل کنند و به دنبال نمایشی از مفاهیم عمیق و تاثیرگذار باشند، به Valerian بودن خود بسنده میکنند و چندین سکانس طولانی خود را صرفا در جهت به تصویر کشیدن چشماندازهای پرزرق و برق گرانقیمت هدر میدهند.
ویترین زیباییهای هنری Blade Runner 2049 هنگامی کاملتر از قبل میشود که همزمان با تماشای جهان سایبرپانکی درون فیلم، یک موسیقی دلهرهآور میشنویم که با زبان بیزبانی به بیننده میگوید :«درحال تماشای حقایق تلخی هستی که باید بابت به وقوع پیوستنشان متاسف باشی». در سکانسهای متعددی از فیلم، موسیقیهای جالبی را میشنویم که شبیهشان را تابحال در هیچ فیلم دیگری نشنیدهایم. موسیقی متن Blade Runner 2049 برایش مهم نیست که با چه سازی نواخته شود، فقط هدفش این است که صدایی را که میخواهد در آن لحظه به گوش بیننده برسد را بنوازد. حقیقتا اگر موسیقی را از بعضی از سکانسهای فیلم حذف کنیم، بخش قابل توجهی از تاثیرگذاری صحنههای مربوطه را از فیلم گرفتهایم. از همین رو باید موسیقی متنهای فیلم Blade Runner 2049 را مانند یک کاراکتر کلیدی در داستان بدانیم که حذف شدنش، بخش قابل توجهی از فیلم را بههم میریزد و به تجربهمان آسیب میزند. پس هانس زیمر و بنجامین والفیش را میتوان دو تن از تاثیرگذارترین افراد در موفقیت فیلم Blade Runner 2049 دانست. دو آهنگسازی که موسیقی متنهای این فیلم را به زیبایی هرچه تمام نواختهاند و به آهنگسازان دیگر میآموزند که یک فیلم علمی – تخیلی باید از چه نوع محتوای صوتی بهره ببرد.
جرد لتو در نقش والاس شخصیت بسیار مرموزی دارد و جذاب به نظر میرسد.
علاوه بر رایان گاسلینگ، بازیگران مطرح دیگری نظیر هریسون فورد، جرد لتو، آنا د آرماس و دیوید باتیستا هم در فیلم Blade Runner 2049 به ایفای نقش پرداختهاند و این فیلم را به یک اثر پرستاره تبدیل کردهاند. هر یک از این بازیگران به نحو احسن در نقش خود بازی کردهاند و مطمئنا بخش بازیگران این فیلم، از جمله بخشهایی است که حتی نیاز نیست دربارهاش حرف بزنیم. زیرا حضور ستارگان بزرگی که پیشتر اسمشان را بردیم، نقشآفرینی مطلوب کاراکترهای مختلف درون داستان را ضمانت میکنند و از این بابت هیچ خردهای نمیتوان به فیلم دنی ویلنوو گرفت.
فیلم Blade Runner 2049 بهترین دنبالهای است که میشد برای فیلم قبلی ساخت. دنی ویلنوو با ساخت این فیلم، ادای دین کاملش را به ساخته ریدلی اسکات به جا آورده و یکی از بهترین ریبوتهای تاریخ سینما را تولید کرده است. این فیلم در تمامی زمینهها مثل خلق یک جو سایبرپانکی اتسمفریک و گیرا، پرداختن به مفاهیم عمیق و فلسفی در داستان، جلوههای ویژهای که در دوران خود حرف اول را میزنند و در پایان موسیقی متنهای دلنشین، با فیلم قبلی همخوانی دارد و در هیچیک از این موارد نمیتوان آن را ضعیفتر از فیلم ریدلی اسکات دانست. اگر از طرفداران فیلمهای علمی – تخیلی هستید و زمین سایبرپانکی سالهای بسیار دور در آینده را دوست دارید، فیلم Blade Runner 2049 یکی از بهترین تجربههای سینمایی عمرتان خواهد بود. راستش را بخواهید میخواستم عملکرد متفاوتی داشته باشم و در نقد خود از این فیلم، به جای تحسین خالص، کمی هم به نقاط ضعفش بپردازم. اما پس از بازبینی دوباره آن نتوانستم هیچ نقصی در فیلم پیدا کنم! واقعا میتوان گفت با یکی از قویترین فیلمهای چند سال اخیر طرفیم.
نظرات (3)