تحمیل یک کابوس واقعی | نقد و بررسی فیلم The Killing of a Sacred Deer
تازهترین فیلم یورگوس لانتیموس، کارگردان یونانی تباری که فیلمهای روانشناختی و دیوانهوار زیادی ساخته، چیزی نیست جز همان نقطه عطفی که این روزها از دنیای کاری این کارگردان خوش سابقه انتظار داشتیم. فیلم The Killing of a Sacred Deer را میتوان یکی از عجیبترین فیلمهای سال 2017 دانست که حتی میتواند منزجرکنندهتر از شاهکار محنوسی مثل Mother!، ساخته اخیر دارن آرنوفسکی، باشد (نقد فیلم Mother، مادر) لانتیموس همانند آرنوفسکی سعی میکند در فیلم خود حقایق غیرقابل انکاری را به تصویر بکشد که همانند یک لکه چرکین بزرگ بر دامن بشریت است. یورگوس لانتیموس در فیلم The Killing of a Sacred Deer مفاهیمی مانند انتقام و قصاص را به برابری میرساند و بیرحمترین و در عین حال عادلترین قاضی دنیا میشود؛ البته دنیای مریضی که زاده مغز سمآلود استادانی مثل یورگوس لانتیموس باشد. در ادامه این مطلب با ما در بازیمگ همراه باشید تا به بررسی فیلم The Killing of a Sacred Deer، ساخته اخیر یورگوس لانتیموس بپردازیم.
لانتیموس در فیلم The Killing a Sacred Deer دنیایی را به تصویر میکشد که در آن هیچ حقی خورده نمیشود و بدترین گناهان به عادلانهترین (بخوانید وحشتناکترین) شکل ممکن جبران میشوند. دنیایی که در ظاهر هیچ فرقی با دنیای حقیقی خودمان ندارد، اما در باطن چنان بیگانه و غریب است که حتی نمیتوانیم یک لحظه خودمان را در آن تصور کنیم. The Killing of a Sacred Deer سورئال عجیب و غریبی است که با اینکه هیچ ارتباطی با ژانر وحشت ندارد، چنان ترس از اتفاقات در حال وقوع درون فیلم را زیرپوست بیننده تزریق میکند که هرلحظه ممکن است به علت فشارهای شدید عصبی، تماشای ادامه فیلم را چند دقیقهای عقب بیندازید.
فیلم The Killing of a Sacred Deer در اولین سکانس خود جرقهای را روشن میکند که در انتهای فیلم به یک انبار باروت بزرگ ختم میشود و همهچیز را منفجر میکند. اختتامیه لانتیموس برای این فیلم دست کمی از آن پایان شوکهکننده و عجیب آرنوفسکی در فیلم Mother! ندارد. سکانسهای پایانی فیلم به اندازه کافی وقت برای خیره شدن به مانیتور را به بیننده میدهند و با موسیقی متن نحس خود چنان به مغز و استخوان بیننده رسوخ میکنند که حتی اگر بخواهید هم نمیتوانید خود را از عذابهای روحی و روانی فیلم خلاص کنیم و از تماشای ادامه بعضی از سکانسها سر باز بزنیم.
فیلم The Killing of a Sacred Deer به همان اندازه که در ظاهر معمولی و واقعی است، در باطن جهنمی و غریب است و با بیرحمی تمام حقایقش را به نمایش میگذارد. داستان فیلم که از قضا ریشه در باورهای یونانی لانتیموس دارد، ماجرای یک جراح قلب را روایت میکند که در گذشته به علت ناهوشیاری از شدت مصرف الکل، منجر به کشته شدن یکی از بیمارانش میشود و حالا پس از گذشت مدتی، پسر آن قربانی گریبانگیر این جراح میشود و باجهای سنگینی را از او طلب میکند. باجهایی که نه مادیاند و نه میتوان با خوشگذرانی و پول از پس آنها برآمد. بلکه باید مثل همیشه جواب خون را با خون داد و یکی از عزیزان را برای بخشیده شدن گناهان قدیمی قربانی کرد. کالین فارل در نقش استیون مورفی، همان پزشک درون داستان، با استادی تمام، کاراکتری متفکر و مظلوم را به نمایش میگذارد که مدام درحال عذاب کشیدن است و مغزش از درون پوسیده است. حتی با اینکه هیچ وابستگیای به افیون ندارد و حتی دیگر لب به الکل هم نمیزند، چنان از دردی که در سینهاش رسوخ کرده مست شده است که حتی حواسش نیست برای رهایی از این مشکلات درحال انجام چه کارهایی است.
فیلم مثل فیلمهای دهه 90 میلادی است. یک دنیای سرد و بیاحساس که حتی خورشیدش هم دلگیر و حزنآلود است! کاراکترهای مختلف گویا همهشان از دم دچار حملات روحی و روانی شدهاند و انگار یک نیروی پلید شیطانی روح همه آنها را تسخیر کرده است. از پسربچه هفت ساله استیون گرفته تا همسرش که با بازی بینقص و تماشایی نیکول کیدمن ادغام شده است. نیکول کیدمنی که کاراکترش در این فیلم ناخودآگاه بیننده را یاد آن تجربه نحس و بهیادماندنی فیلم Eyes Wide Shut میاندازد و بیمحابا دلمان حوس حضور تام کروز در فیلم را میکند.
فیلم The Killing of a Sacred Deer از خیلی از لحاظ به فیلم Eyes Wide Shut ساخته مرموز و تکرار نشدنی استنلی کوبریک شباهت دارد. در هر دو این فیلمها، یک زندگی به ظاهر خوش و معمولی را مشاهده میکنیم که خندهی آدمهایش بیاحساس و از سر عادت است. طوری که انگار یک سرطان روحی وخیم به جان زندگی آدمهای درون فیلم افتاده و لذتهایشان را به دلهره و وحشت خالص تبدیل کرده است. کالین فارل در فیلم The Killing of a Sacred Deer نقاط تشابه زیادی با تام کروز در فیلم Eyes Wide Shut دارد. هردوی آنها شغلی آبرومندانه دارند و ظاهرا یک خانواده خوشبخت را تشکیل دادهاند. اما ناگهان یک اتفاق ناگوار که انگار از یک طلسم قدرتمند قدیمی تغذیه میکند، کمکم در زندگیشان نفوذ میکند و تمام خوشبختیهایشان را از بین میبرد.
فیلم مثل فیلمهای دهه 90 میلادی است. یک دنیای سرد و بیاحساس که حتی خورشیدش هم دلگیر و حزنآلود است!
کاراکتر استیون در فیلم The Killing of a Sacred Deer یک افسردگی سمآلود را در زیر انبوهی از ریشهای نامرتب به نمایش میگذارد. یک بغض خشک شده که مدام درحال جوشش است اما هیچ آغوش آشنایی برای خالی شدن ندارد. استیون در میان آنهمه خوشبختی و لحظات خوب، ناگهان خود را در دنیایی میبیند که حتی کودکان و همسرش هم با او غریبهاند و رفتارهای مرموزی از خود نشان میدهند. انگار هیچ سنگری برای پناه گرفتن نیست و بیدفاع باید سینه را در مقابل موجی از تیرهای آتشین نگه دارد. او یک راز مگوی بسیار مهم بین خودش و مارتین دارد که تمام داستان فیلم را تشکیل میدهد. مارتین فرزند همان بیماری است که استیون در گذشته منجر به مرگش شده است. نوجوانی باهوش که فشارهای روحی و روانی بسیار عمیقی را متحمل شده و به تازگی هم پدرش را از دست داده. همراه با مادر روانپریشش زندگی میکند و تنها دوست صمیمیاش استیونی است که تفاوت سنی بسیار زیادی با او دارد. مارتین مدام درحال تغذیه از استیون است و او را از هر طریقی مصرف میکند. گاهی هم دلش میگیرد و حرفهای ناگفته زیادی را با او در میان میگذارد. اما هیچ مهری نمیتواند آتش انتقام شعلهور شده در جانش را خاموش کند و به هر قیمتی که شده باید مرگ پدرش را تلافی کند. کم کم به نیمه فیلم که نزدیک میشویم، مارتین آن روی شیطانی و پلیدش را به نمایش میگذارد و تبدیل به وحشتناکترین کابوس زندگی استیون میشود. استیون هم ظاهرا هیچ راهی برای خلاص شدن از دست او ندارد.
داستان فیلم The Killing of a Sacred Deer (کشتن گوزن مقدس) درواقع ریشه در افسانههای یونان باستان دارد و لانتیموس از منبع بسیار جالب توجهی در ساخت فیلم خود الهام گرفته است. آگاممنون پادشاهی در یونان باستان بوده است که گوزن مقدسی را که به آرتمیس، الهه شکار و طبعیت متعلق بوده را میکشد. آرتمیس هنگامی که آگاممنون درحال لشگرکشی دریایی به سوی جنگ بزرگ تروی بوده، وزش باد را از بین میبرد و مانع از حرکت کشتیهای آگاممنون میشود و برای وی یک شرط برای بخشیده شدن میگذارد. از همین رو آگاممنون باید دخترش ایفیگنیا را قربانی کند تا نفرینی که از کشتن گوزن مقدس گریبانگیرش شده را از بین ببرد. یورگوس لانتیموس هم داستان اصلی فیلمش را با الهامگیری از همین ماجرای باستانی در افسانههای یونان پیریزی میکند و نتیجه هم اثری بسیار جذاب با داستانی کمنظیر و شگفتانگیز شده است.
اگر بخواهیم کاربردیترین ابزار لانتیموس برای به تصویر کشیدن ترسهای روانشناختیاش را انتخاب کنیم، انتخابمان نه تم بیاحساس فیلم و تصویرسازیهای بیروح و ترسناک و نه بازی سرد و دیوانهکننده بازیگران فیلم، بلکه موسیقی متن سمآلودی است که به ترسهای تصویری و اتفاقات مهلک درحال وقوع، زندگی میبخشد و آنها را قابل لمستر از قبل میکند.
نوتهای غافلگیرکننده و منحوس موسیقیهای فیلم The Killing of a Sacred Deer، بیاختیار قلب بیننده را خالی میکنند و خبر از یک اتفاق وحشتناک که درحال رخ دادن است میدهد. اتفاق وحشتناکی که شاید در دیالوگهای مختلف و بازی کاراکترها از به وقوع پیوستن آن بیخبر باشیم، اما هنگامی که نوتهای منحوس فیلم شروع به نواختن میکنند، کاملا از کابوسی که در ادامه انتظارمان را میکشد خبردار میشویم. برای مثال حتی در سکانسهایی که همهچیز بر وفق مراد همه پیش میرود و لحظات خوب و لذتبخشی درحال سپری شدن هستند، همین نوتهای دلهوهآور نواخته میشوند و گند میزنند به تمام اوقات خوشی که برای کاراکترهای درون داستان فراهم شده بودند. همزمان، ذهن بیننده هم فشار بیشتری را متحمل میشود و خود را برای سکانسهای کابوسوار و حتی خونین پیش رو آماده میکنند.
فیلم The Killing of a Sacred Deer یکی از ارزشمندترین فیلمهای روانشناختی سال 2017 است که به یک دستاورد طلایی دیگر در کارنامه درخشان یورگوس لانتیموس تبدیل میشود. یک سورئال عجیب و غریب که حقایق تلخ و غیرقابل باورش را در یک دنیای به ظاهر معمولی و مرموز به تصویر میکشد و بیننده را تا حد زیادی شوکه میکند. تمام بخشهای مختلف فیلم The Killing of a Sacred Deer به کمک یکدیگر میشتابند تا در هر لحظه از سکانسهای درون فیلم، بیننده حق کوبیدن سرش به میز و دیوار را داشته باشد. یورگوس لانتیموس با ساخت فیلم The Killing of a Sacred Deer ویترین عجیب و غریبترین فیلمهای سال 2017 را کاملتر از قبل کرد و در مسیر پیشرفت خود یک قدم بلند برداشت.
نظرات