درست است که تعداد قابل توجهی از بازیهایی که در ژانر پر طرفدار نقشآفرینی ساخته میشوند در دنیاهایی مدرن جریان دارند، اما اکثر بازیهای نقشآفرینی با محوریت اعصار کهن ساخته میشوند. دلیل این موضوع زندگی ابتداییتر بشر در عصرهای قدیم است و بازیسازان اینگونه سادهتر میتوانند مکانیکهای گیمپلی اثرشان را پیادهسازی کنند. با این که بازیهای بسیار بزرگی همچون «مسافکت» و «فالآوت» توانستهاند گیمپلی نقشآفرینی عمیقی را در دنیاهای مدرنشان پیاده کنند اما سلیقهی اکثر سازندگان این ژانر به بازیهای عصر کهن متمایل است.
قطعا خودتان بهتر از من میدانید زمانی که سازندهای به سراغ یک بازی عصر کهن میرود به احتمال 99 درصد سراغ سبک فانتزی خواهد رفت. اصلا بازههای زمانی قدیمی به طرز عجیب و غریبی با عناصر فانتزی گره خوردهاند. تا همین چند روز پیش حداقل برای من تصور بازیای در اعصار قدیمی بدون عناصر فانتزی مثل کابوس بود! دقیقا به همین دلیل نیز تمایل چندانی به تجربهی Kingdom Come: Deliverance نداشتم.
Deliverance برای مدتی طولانی در دست ساخت بود و در این دوران مشکلات فراوانی را تجربه کرد. تاخیرهای پیاپی بازی نشانی واضح از وضعیت بد سازندگان آن بود. بالاخره به هر ضرب و زوری که بود، سازندگان بازی توانستند در چند روز گذشته بازیشان به انتشار برسانند و با این که افراد فراوانی همچون من حس چندان خوبی نسبت به این بازی و رویکرد ضد فانتزیاش نداشتند، توانست نظر عده زیادی از جمله مخالفانش را به خود جلب کند.
داستان یک جوان خوشگذران
داستان بازی درباره پسرکی به نام Henry است که در ابتدای بازی از آن جوانکهایی است که تا لنگ ظهر میخوابند و بقیهی روز را با رفقای علافشان گرم وقتگذرانی هستند. از آن جوانانی که سر و گوششان هر جایی میجنبد و هر روز مجبوراند نصیحتهای مادرانه و سرکوفتهای پدرانه بشنوند! هنری در ابتدای بازی هیچ کس نیست! نه کاری بلد است، نه مهارتی در مبارزه دارد و نه پول و یا منبع درآمدی. اما این پسر قرار است تا انتهای بازی به یک جنگجوی تمام عیار تبدیل شود و داستان بازی روند Zero to Heroی بازیهای نقشآفرینی را به خوبی نمایان میکند. زندگی خوب و خوش هنری در آغوش پدری زحمتکش و مادری مهربان دوام چندانی ندارد چرا که در ابتدای بازی شاهد حملهی ناگهانی سپاهی ناشناخته و به طرز دیوانه واری وحشی هستیم. آنها دهکده مادری هنری را به خاک یکسان میکنند و پدر و مادر او را نیز درست جلوی چشمانش به قتل میرسانند. هنری موفق میشود با اندکی شانس از معرکه بگریزد، اما این واقعه به مهمترین اتفاق زندگیاش تبدیل میشود. او تصمیم به انتقام میگیرد و همین موضوع زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد.
بازی داستان کلیشهای اما زیبایش را به خوبی روایت میکند، در وقتش جزئیات خوبی بدان اضافه میکند و با استادی تمام هر وقت که چیزها شروع به تکراری شدن میکنند، عنصری جدیدی رو میکند. داستان Deliverance در دنیای یک بازی نقشآفرینی روایت میشود و همین باعث شده تا بتواند تنوعی مثال زدنی داشته باشد. علیرغم این که عناصر سبک فانتزی به طور کلی از بازی حذف شدهاند و دیگر خبری از ومپایرها، جاینتها، جانوران غولپیکر و دانجنهای تاریک و ترسناک نیست، تنوع بسیار خوبی بر بخشهای داستانی Deliverance حاکم است. شاید این تنوع تا حد بسیار زیادی وامدار شخصیت پردازی عالی بازی باشد. در طی ماجراهایتان در Deliverance، شخصیتهای متنوع و رنگارنگ زیادی قرار است جلوی راهتان قرار بگیرند و نکتهی خوب آنجا است که در میان آنها شخصیتهای بینظیر و بهیاد ماندنی نیز کم نیست. شاید شما هم مانند من تصور میکردید بازی بدون هیولاهای عجیب و غریب و جادو و جمبل نمیتواند داستان خود را به خوبی جلو ببرد! شاید تصور کنید که با حذف فانتزی داستان بازی قرار است بینهایت کسلکننده و خوبآور باشد! شاید از بیرون اینگونه به نظر برسد، اما حقیقتا Deliverance توانسته حق این بخش را با اقتدار ادا کند! داستان بازی جذاب است، پیچ و خمهای لازم را دارد، شخصیتهای به یاد ماندنی خلق میکند و از همه مهمتر این که با تنوع مثال زدنیاش هر بار چیز جدیدی رو میکند. نه تنها خط داستانی اصلی بازی حسابی سرگرمتان خواهد کرد، بلکه در کوئستهای فرعی بازی نیز ماجراهای بسیار نابی را خواهید یافت. سازندگان در حرکتی بسیار قابل تقدیر، حتی نگذاشتهاند کوئستهای فرعی بازی از جذابیت داستان آن بینصیب بمانند و برای آنها نیز ماجراهای جذابی در نظر گرفته شده.
اگر یکی از اهداف شما از نقشآفرینی بازی کردن این است که در دنیایی بزرگ و پر جزئیات غرق شوید و هر گوشهاش ماجراهای دیدنی و شنیدنی بسیار پیدا کنید، تا اینجای کار راه را درست آمدهاید!
دایرهالمعارف قرون وسطایی!
همانطور که پیشتر نیز اشاره کردیم، Deliverance سعی کرده تا بخشهای فانتزی را به طور کامل از دنیایش حذف کند و با عناصر زندگی واقعی سر و کله بزند. و به این مسئله نیز اشاره کردیم که این تصمیم اصلا به ضرر بازی تمام نشده و آن را خوابآور و خسته کننده نکرده است. حال جالب است بدانید این بازی بسیار بیشتر از آنچه احتمالا ممکن است تصور کنید در خود عناصر واقعی دارد. در اصل کلیت ماجراهای بازی بر اساس وقایع مهم تاریخ قرون وسطی نوشته شده. سازندگان بازی نهایت تلاش خود را به کار بستهاند تا به معنای واقعی کلمه، یک اثر «تاریخی» خلق کنند. درست مانند اثری چون Assassin’s Creed Origins. همانقدر که فرقهی اساسین در نشان دادن مصر باستان و زندگی مردم در آن دوران حریصانه عمل کرده، Deliverance نیز حتی با دقتی بیشتر زندگی و وضعیت مردم اروپا در دورهی قرون وسطی را به تصویر میکشد. Deliverance به سادگی کاری کرده که دهها فیلم و کتاب نیز از عدهی آن بر نخواهند آمد. این بازی یک منبع اطلاعاتی کامل از قرون وسطی است و ریزترین جزئیات زندگی مردم آن دوران را بیپرده به تصویر میکشد؛ از رسومات و عادتهای رفتاری آنها گرفته تا سر و شکل خانهها، شهرها و محلهای زندگیشان. بازی حتی به شکل زیبایی تفاوتهای میان زندگی مردم معمولی و زندگی اشراف و ثروتمندان را نیز تصویر میکند. همانقدر که در نشان دادن قصرها و تجملات زندگی کاخ نشینان دقت میکند، در طراحی جزئیات زندگی روستائیان کوخ نشین نیز دقیق است. مشاغل را به زیبایی نشان میدهد، دامداری، گوسفندچرانی و کشاورزی در Deliverance حس میشود و این چیزی نیست که در دیگر بازیهای نقشآفرینی بتوان مشابهش را یافت! در جریان یکی از کوئستهای بازی ناچار بودم از یکی از روستائیان مبلغی پول دریافت کنم و وقتی که از پس دادن پول امتناع کرد به ناچار به زور متوسل شدم. او تسلیم شد و گفت هر چه در خانهام یافتی مال تو! وقتی در خانهاش را باز کردم و آن را گشتم، به جز تبری که با آن امرار معاش میکرد چیز دیگری پیدا نکردم که ارزش سکهای پول را داشته باشد! جالب آنجا بود که بازی نیز این امکان را در اختیارم گذاشته بود تا بیخیال مبلغ شوم و کوئست را طور دیگری به پایان برسانم. وضع زندگی مرد، فقر را در عجیبترین سطحش به وضوح نشان میداد و پس از آن بود که متوجه شدم سازندگان Deliverance تا چه اندازه در پرداختن جهان بازیشان موفق عمل کردهاند.
بازی حتی برای اطلاعرسانی دقیقتر دربارهی شیوه زندگی مردم در آن دوران، بخشی به نام Codex دارد که درون آن درباره تمامی پدیدههایی که در مسیر خود با آنها روبهرو میشوید توضیحاتی داده شده. اگر حوصله کنید و متونی که در این بخش نوشته شده را مطالعه کنید، میتوانید حین بازی، اطلاعات ارزشمند و فراوانی را دربارهی قرون وسطی، نحوه زنگی مردم و رسومات و شرایط خاص آن دوران کسب کنید.
زندگی بیش از حد واقعی
Deliverance زندگی هنری را از صفر تا صد نشان میدهد و صد البته این تغییرات را در گیمپلی نیز نمود میدهد. هنری در ابتدای بازی هیچ چیزی بلد نیست؛ نه سواد درست و حسابی دارد و نه مهارت دفاعی. در طول بازی شما قرار است همهی این موارد را به دست آورید. از قضا یکی از ویژگیهای این بازی نسبت به سایر نقشآفرینیها نیز همین است. Deliverance اگرچه به شخصیت اصلیاش هویتی از پیش معلوم شده داده اما توانسته آن را در ابتدای بازی از لحاظ مهارتی به صفر مطلق برساند! مشکلی که بسیاری از بازیهای نقشآفرینی با آن روبهرو هستند این است که قهرمانانشان در ابتدای بازی نیز جنگجویان قدرتمندی هستند اما نیاز به قدرتمند شدن در طول بازی برای آنها مشکلساز شده. شاید The Witcher 3 در این زمینه مهمترین مثال باشد!
پس از شروع بازی اندک اندک با مکانیکهای متفاوت و نسبتا عجیب و غریب آن آشنا خواهید شد. منطق مکانیکهای نقشآفرینی Deliverance با دیگر بازیهای این سبک تفاوتهای فاحشی دارد و میتوان گفت سازندگان آن را از نو تعریف کردهاند. اساس این منطق این بار بر مبنای دو عنصر چیده شده. نزدیک بودن هر چه بیشتر به شرایط دنیای واقعی و القای هر چه بیشتر حس «زندگی» و به عبارتی: «نقشآفرینی». بازی از جهات بسیاری به نقشآفرینیهای بزرگی مانند اسکایرم و ویچر شباهت دارد اما در بسیاری از زمینهها با آنها تفاوتهایی اساسی دارد. در راستای واقعی شدن، المانهای بازی گاه به طور کامل تغییر کرده و با سیستمهای جدید و کاملا بیسابقه جایگزین شدهاند، گاهی نیز با تغییرات جزئی درون گیمپلی قرار گرفتهاند. در این میان برخی المانهای غیر معمول در بازیهای نقشآفرینی نیز به بازی راه یافتهاند که تقریبا هیچجای دیگری نمیتوان نمونهشان را یافت. شاید شنیدنش برای دفعهی اول بسیار عجیب باشد اما در Deliverance شما حتی باید به فکر گرسنه ماندن و یا حتی خواب و خستگی شخصیت اصلی خود نیز باشید! این موارد و چیزهای مشابه باعث شدهاند تا بازی واقعیتر از آثاری که در گذشته تجربه کردهاید به نظر برسد. به همین دلیل است که ممکن است در این بازی کم ادعا، بیش از هر اثر دیگری احساس زنده بودن و زندگی کردن کنید!
نخستین چیزی که «واقعیتر از حد معمول» بودنش بیش از هر چیز به چشم میآید سیستمهای مبارزه بازی است. از آنجا که قرار است فانتزی را کنار بگذاریم باید فاتحهی کلاس Mage و جادو و جنبل به کار گیری Spellهای مختلف و Signها و دیگر موارد مربوطه را خواند. در نتیجه هنری میماند و سلاحهای اولیهای که در جنگهای قرون وسطایی به کار میرفتهاند. شما برای مبارزه دو راه پیش رو دارید؛ استفاده از سلاح نزدیک و استفاده از تیر و کمان. سیستم مبارزه نزدیک بازی نه تنها به هیچ یک بازیهای نقشآفرینیای که تا به حال دیدهاید شباهتی ندارد بلکه احتمالا تا به حال مشابه آن را نیز در بازیها ندیدهاید. البته میتوانید شباهتهایی را میان سیستم این بازی و بازی For Honor پیدا کنید، اما تجربهی این دو سیستم به کلی با یکدیگر تفاوت دارد. مبارزات بازی در ابتدا بسیار دشوار مینماید و حتی یاد گرفتن ابتداییترین قوانین آن نیز برایتان سخت است. چه رسد به حرفهای شدن در آن. شما باید سلاح خود را در هنگام حمله و در هنگام دفاع در یکی از پنج جهت مشخص شده نگاه دارید و حریف شما نیز رفتاری مشابه دارد. هنگام وارد کردن ضربات باید به گونهای عمل کنید که حریف نتواند با اسلحهاش ضربهی شما را دفع کند و بالعکس، موقع دفاع کردن باید با تشخیص به موقع جهت ضربهی حریف، آنالوگهای کنترلر خود را به آن جهت هدایت کرده و ضربه را دفع کنید. مبارزات بازی به قوانین فوق خلاصه نمیشوند و جزئیات ریز بسیاری در آنها دخیل است. همین موارد باعث شده تا خو گرفتن با این سیستم برایتان بسیار دشوار باشد. در واقع مقصود سازندگان این بوده که سیستمهای بازی دشوار باشند تا زندگی واقعی را تداعی کنند. همانطور که یک جنگجو باید مدت زمان زیادی زحمت بکشد، تمرین کند و در جنگهای مختلفی شرکت کند تا به سطح قابل قبولی از مهارت برسد، شما نیز در Deliverance باید زحمات زیادی بکشید تا بتوانید بر مبارزات بازی مسلط شوید.
مهارتهای دستی به جای پارامتری!
فقط مبارزات تن به تن نیست که قرار است مهارتهای شما را به چالش بکشد. بلکه سایر چیزهایی که در دیگر بازیها با لولآپ کردن در اختیار شما قرار میگرفت در Deliverance باید با تکیه بر مهارتهای خودتان به دست آیند. تیراندازی عنصری است که از سیستم مشابهی استفاده میکند. موقعی که کمان را به دست میگیرید هیچگونه نشانگری وجود ندارد تا محل افتادن تیر را برایتان مشخص کند! شما باید از قبل آنقدر در این زمینه تمرین کنید تا خودتان بتوانید قلق کمان و تیرها را حدس بزنید. سایر مهارتها و تواناییهای بازی نظیر بازکردن قفلها، دزدی و شرطبندی از سیستمهای مشابه و واقعگرایانهای استفاده میکنند و در واقع هر یک از یک مینیگیم کوچک بهره میگیرند.
در Deliverance از امتیاز تجربه، XP و یا موارد مشابه آن خبری نیست! شاید خیلی سخت باشد که درباره یک بازی نقشآفرینی چنین سخنی بگوییم اما این مسئله واقعا حقیقت دارد. مهارتهای بازی با کسب امتیازات خاص قابل افزایش نیستند بلکه با کسب تجربه در همان زمینه حاصل میشوند. برای مثال هرچقدر که زمان بیشتری را به مبارزه بپردازید، مهارتهای شما در همان زمینه تقویت میشود. اگر تیراندازی را تمرین کنید، نوار مهارت تیراندازیتان مقدار بیشتری پیدا خواهد کرد. اگر مدت زیادی را صرف راندن اسبها کنید، مهارت سوارکاریتان رشد میکند و همینطور الی آخر. این تفاوت بزرگ نسبت به دیگر بازیهای نقشآفرینی باعث شده است تا بازی به زندگی واقعی بسیار شبیهتر و در نتیجه بسیار قابل لمستر باشد. البته انتقادی نیز به همان رویهی گذشته نیست (و چه بسا برای کسانی که عادت کردهاند همهی چیزها را با قوانین کلاسیک و اصول پایه جلو ببرند، عادت کردن به این سیستم بسیار دشوار است) اما دست زدن به نوآوریهایی اینچنین تا این روزها در صنعت بازیهای ویدئویی کم پیدا میشود. از این رو باید سازندگان را به خاطر جای دادن عناصر تازه و تغییر دادن شجاعانهی فرمولهای جواب پسداده موجود و البته خرابکاری نکردن در این زمینه، مورد ستایش قرار داد.
در Deliverance شخصیت شما از ابتدا یک کودن به تمام معناست! هنری جز راه رفتن هیچ چیز بلد نیست! هر فنی که در طول بازی باید آن را یاد بگیرید، توسط اساتید مختلف به شما آموزش داده میشود. در دنیای بزرگ بازی، اشخاص بسیار زیادی هستند که میتوانید از تجربیاتشان استفاده کنید و فنون تازه بیاموزید. اگر میخواهید دزدی کنید، باید از یک نفر راه و رسم دزدی را یاد بگیرید! اگر شنا کردن بلد نیستید، باید از کسی درخواست کنید تا آن را به شما آموزش دهد. اگر خواندن و نوشتن نمیدانید، باید استاد مربوطه در این زمینه را یافته و از او کمک بخواهید. مبارزه تنبهتن، تیراندازی و حتی شکار نیز استاید مخصوص به خود را دارند. حرفهای شدن در زمینههای مختلف در بازی رایگان نیست و حتی برای دریافت آموزشها نیز باید سر کیسه را شل کنید. این سیستم نیز (با این که پیشتر به اشکال گوناگون به صورت جزئی در بازیهای مخنلف به کار گرفته شده) از ویژگیهای مطلوب بازی است. هیچ چیز، حتی آموزش هم در این بازی رایگان نیست و این اوضاع را برای هنری اندکی سخت میکند! اینجاست که بحث پول و اقتصاد بازی مطرح میشود. Deliverance با این که مشکلات مختلفی در سیستم اقتصادش دارد، اما همچنان در این زمینه عالی عمل کرده. پول در آوردن در این بازی راههای مختلفی دارد و بسته به این که چقدر هنر داشته باشید، میتوانید از طرق مختلف به این هدف برسید. البته بازی در این زمینه یک درس بسیار مهم را یادآوری میکند؛ شرافتمندانه زندگی کردن همواره بسیار دشوار است و اگر میخواهید دست خود را آلوده نکنید، راه نسبتا سخت و طولانیای در پیش خواهید داشت! مشاغل خلاف قانون معمولا در بازی درآمد بسیار بیشتری را برایتان به ارمغان خواهند آورد. البته ریسک انجام چنین کارهایی نیز کم نیست و ممکن است به دام افتادن برایتان بسیار گرانتر تمام شود. سیستم خرید و فروش نیز در بازی پیچیدگیهای زیادی دارد. آیتمهای مختلف باید به/از اشخاص مختلف فروخته/خریده شوند و مردم قیمتهای مختلفی روی اجناس شما خواهند گذاشت. علاوه بر آن شخصیت هر یک از خریداران نیز با دیگری فرق میکند. برخی از مردم اجناس دزدی و یا مورد دار را نمیخرند، برخی فورا شما را لو میدهند و برخی نیز از شما تخفیف میخواهند. سیستم چانهزنی در قیمت، کاملترین سیستمی است که تا به حال در بازیهای نقشآفرینی دیدهام. در این سیستم باید علاوه بر رعایت حقوق خریدار/فروشنده (!) منافع خود را نیز با احتیاط و سیاست لحاظ کنید! تخفیفی که میگیرید ارتباط زیادی با محبوبیت شما در آن دور و بر و همچنین ظواهر شما دارد. این که ظاهر شما خطرناک، اشرافی و یا... به نظر برسد باعث میشود راحتتر بتوانید از فروشنده تخفیف بگیرید. این پارامترها در چالشهای مکالمهای نیز نقش برجستهای دارند. هر چقدر که لباسهای شما اشرافیتر و زیباتر جلوه کند، شانس بیشتری دارید تا حرفتان را به کرسی بنشانید و طرف مقابل را راضی کنید. البته قدرت سخنوری شما نیز در این زمینه دخیل است.
خوردن و خوابیدن
دیگر ویژگی گیمپلی بازی که تابهحال بدین شکل در بازیهای نقشآفرینی دیده نشده بود، مدیریت منابع غذایی، کنترل گرسنگی و خستگی است. هنری باید به صورت روزانه به مقدار مشخصی غذا بخورد. او همچنین به خواب کافی نیز نیاز دارد و در صورتی که نیازهایش را برطرف نکنید عوارض جانبی آنها به سراغتان خواهد آمد. گرسنگی و خواب آلودگی هنری را خسته میکند، از خط سلامتیاش میکاهد و کاری میکند چشمانش سیاهی رود و توانش کم شود. حتی جالب است بدانید که خوردن غذای نامناسب و یا موادی که مدت زیادی در اینونتوری شما ماندهاند و در حال خراب شدناند، باعث میشود هنری مسمومیت غذایی بگیرد! انواع مریضیهای مختلف نیز در بازی طراحی شدهاند که اگر دقت کافی نداشته باشید گریبانتان را خواهند گرفت. اینطور که پیداست سازندههای بازی در میان نیازهای ضروری بدن فقط نیاز مراجعه به سرویس بهداشتی را از یاد بردهاند!
همانطور که میبینید سازندگان بازی نهایت تلاش خود را به کار بستهاند تا مکانیکهای بازی هرچه واقعیتر باشند و زندگی را تداعی کنند. همهی این تلاشها به این خاطر بوده که واقعا حس کنید به معنی واقعی کلمه یک اثر «نقشآفرینی» را تجربه میکنید و اگر نظر من را بخواهید سازندگان بازی به هدف خود رسیدهاند. حس زنده بودن در دنیای بازی در جای جای آن خودش را نشان میدهد و تجربهای را پدید میآورد که تا به حال با آن روبهرو نشدهاید. البته استقبال من از فرمولهای به کار رفته در Deliverance به معنای نفی ویژگیهای معمول و عناصر رایج در بازیهای نقشآفرینی نیست، اما بازی فوق توانسته با نوآوری در این زمینه حساب خود را از همهی بازیهایی که (در صورت کلیشهای بودن) به زیرمجموعه بودن از آنها متهمش میکردیم (همانند ویچر، اسکایرم و...) جدا کند. بازی توانسته هویت مستقل خود را داشته باشد و تنها با یک نسخه امضای خود را بر جای بگذارد. بدون شک همهی ما علاقهمندیم Kingdom Come بتواند به یک سری بازی نقشآفرینی عالی تبدیل شود و روزی در صف بزرگان ژانر قرار گیرد. البته به شرط آن که همچنان به نوآوری ادامه دهد.
دسترسی زودهنگام، در قامت بازی کامل
حالا که به قدر کافی از Deliverance تعریف و تمجید کردیم، باید اشارهای هم به مشکلات آن بکنیم. گیمپلی و داستان بازی تقریبا بینقص از آب در آمدهاند و به جز موارد جزئی، ایراد خاصی به آنها وارد نیست، اما ای کاش داستان به همین جا ختم میشد. Deliverance در همهی زمینهها خوب عمل کرده اما مشکل آن است که رسما یک بازی Early Access (دسترسی زودهنگام) است! ارلی اکسس بدین معنا که آنقدر باگ و مشکلات فنی مختلف دارد که اگر ندانید، بیشک خیال میکنید این نسخه مربوط به دوران پیش از عرضهی بازی است. ایرادات فنی در هر زمینهای که فکرش را بکنید در بازی دیده میشوند. بهینهسازی بازی شدیدا میلنگد و فرقی نمیکند با چه کامپیوتری آن را اجرا میکنید. کارتهای گرافیکی قدرتمند نیز نمیتوانند در رزولوشنهای بالا روان ترین نرخ فریم را از بازی بگیرند. این در حالی است که گرافیک بازی با این که زیباییهای مخصوص خودش را دارد، چندان هم عجیب و غریب نیست و در حد استانداردهای ابتدای نسل هشتم و یا انتهای نسل هفتم است! موضوع زمانی جدیتر میشود که بدانیم بازی از موتور گرافیکی Cry Engine استفاده میکند و اینگونه گناهان سازندگان سختتر میشود. واقعا ظلم است که از درون موتور گرافیکیای که آوازه قدرتش این روزها همه جا را فرا گرفته، بازیای تولید کنید که نه چندان راضی کننده است و نه پرفورمنس خوبی ارائه میکند. مشکل دیگر به باگهای بازی مربوط میشود که بدون تعارف در همهی بخشهای بازی دیده میشوند؛ از فیزیک گرفته تا موضوعاتی چون هوش مصنوعی، لود نشدن لباسها و یا حتی بخشهایی از بدن اشخاص مختلف در این بازی یک چیز کاملا عادی است! بارها با شخصیتهایی روبهرو خواهید شد که شلوارشان لود نشده، بدنشان هست و سرشان نیست و یا حتی شمشیر و کمان دارند اما بدن ندارند! دیر لود شدن تکسچرها نیز از مشکلات بازی است و تقریبا همه جا با آن سر و کار دارید. اگر از همهی این موارد نیز چشمپوشی کنیم، از وضعیت لودینگهای بازی نمیتوان گذشت. لودینگها پرتعداد و طولانی هستند و منظورمان از پر تعداد یعنی این که بازی برای کوچکترین مواردی که حتی به فکرتان هم نمیرسد نیاز به بارگذاری دارد؛ مثلا حتی زمانی که میخواهید با یک کارکتر صحبت کنید! فکر میکنم این مثال تصوری دقیق از آنچه میگویم را به شما خواهد داد تا بفهمید لودینگهای بازی تا چه اندازه ذجر آور هستند.
مشکلات فنی Deliverance حتی با آپدیتهای متعدد هم حل نشدهاند و کماکان گیمرها را آزار می دهند. واضح است که بازی تا کامل شدن راه زیادی دارد اما در کمال تعجب به جای عرضهی ارلی اکسس، به شکل یک بازی کامل منتشر شده است. احتمالا این امر ناشی از فشارهای ناشر بازی بوده چرا که آنها (Deep Silver) پیش از این هم خرابکاریهای این چنینی را رقم زدهاند.
در پایان باید به موسیقی و گویندگی بازی اشاره کنیم که حقیقتا هنوز هم برای بهتر شدن جای دارند اما با توجه به سایز بازی و بودجهای که ناشر برای آن در نظر گرفته، (هزینهی اولیهی بازی از طریق کیکاستارتر به دست آمده و محدودیتهای فراوانی گریبانگیر سازندگان بوده) امکان به کار گیری گویندگان بهتر برای سازندگان فراهم نبوده. البته صداپیشهگان کار نسبتا قابل قبولی ارائه دادهاند اما در برخی سکانسها میتوانستند به شکل زیباتری نیز نقشآفرینی کنند. موسیقی بازی با استفاده از سازهای قرون وسطایی و به سبک همان دوران نواخته شده. انصافا نیز نمیتوان ایراد چندان مهمی به آن گرفت اما نقش سازها در بازی به اندازهای نیست که آن را ستایش کنیم. ضمن این که گاها در بازی پیش میآید که موسیقی با ظهور بیش از حد و صدای بلندش، به عنصری اضافی تبدیل میشود.
کلام آخر
با وجود مشکلات بسیار، Kingdom Come هنوز هم یک بازی عالی است. محتوایی که ارائه میکند حرف ندارد و در داستان و گیمپلی موفق است. بازی تجربههای خوبی را برایتان رقم خواهد زد و انتشار بروز رسانیها میتواند پس از مدتی Deliverance را به یک بازی بینقص تبدیل کند. ما نیز تلاش کردهایم نمرهای را به بازی اعطا کنیم که تاریخ مصرف نداشته باشد. اگر دوست دارید میتوانید صبر کنید تا آپدیتها وضعیت بازی را بهتر کنند اما یک چیز را به طور قطع میگوییم. اگر Deliverance را بازی نکنید، تجربهتان از 2018 کامل نیست.
نظرات