جنگ از زوایای متفاوت | نقد و بررسی فیلم The Darkest Hour
فیلم The Darkest Hour به کارگردانی جو رایت و نویسندگی آنتونی مک کارتن، یکی از بهترین درامهای جنگی سالهای اخیر است. یک فیلم جنگی تمام عیار که به جز یک یا دو سکانس چند ثانیهای، هیچ تصویر دیگری از خط مقدم و میادین جنگی به نمایش نمیگذارد. اما با اینحال چنان جو هیجانانگیز و متشنجی از جنگ جهانی دوم را به تصویر میکشد که خیلی از فیلمهایی که مستقیما به سراغ نمایش دادن خط مقدم میروند، در انجام آن ناموفق ظاهر میشوند. جو رایت با ساخت فیلم The Darkest Hour ثابت میکند که میتواند یکی از بهترین کارگردانان این روزهای هالیوود در به تصویر کشیدن یک درام جنگی با فضاسازیهای خارقالعاده باشد. جدا از تمام این بحثها، سوژه اصلی این روزهای دنیای سینما در فیلم The Darkest Hour کسی نیست جز گری اولدمن؛ بازیگر استادکاری که به معنای واقعی کلمه در این فیلم شاهکار آفریده و بهترین کاراکتری را به اجرا درآورده است که میشد از وینستون چرچیل به نمایش گذاشت. در ادامه این مطلب با ما در بازیمگ همراه باشید تا به بررسی فیلم The Darkest Hour، تازهترین اثر کارگردانی شده توسط جو رایت با بازی استثنایی گری اولدمن بپردازیم.
تا به امروز فیلمهای بسیار زیادی با محوریت جنگ جهانی ساخته شدهاند و با کنار هم گذاشتن تمام آنها به لیست بلند بالایی خواهیم رسید. اکثر فیلمهای مربوط به جنگ جهانی همانطور که از آنها انتظار میرود، مستقیم به سراغ میدان نبرد بین کشورهای مختلف میروند و صحنههای یک جنگ واقعی را به تصویر میکشند. بعضی از آنها مانند نجات سرباز رایان و دانکرک به یک اثر بهیادماندنی و ایدهآل تبدیل میشوند و بعضی هم در خوشبینانهترین حالت ممکن، یک بار ارزش تجربه و تماشای سکانسهای جنگی را دارند. اما در این بین، سینما به فیلمهایی مثل The Darkest Hour هم نیاز دارد تا در آنها جنگ جهانی را از زوایای کاملا جدیدی دنبال کنیم که تجربه جدید و لذتبخشی را به همراه خواهد داشت. در سال 1940 حین پیشرویهای روزانه نیروهای نازی در خاک اروپا، یک جنگ تمام عیار بین وینستون چرچیل و اطرافیان سیاستمدارش در بریتانیا شکل میگیرد که دست کمی از میادین مبارزه در خط مقدم جنگ ندارد. دولت قبلی بریتانیا به علت تشخیص بیکفایتی مسئولینش، وظایفش را به نخست وزیر جدید این کشور واگذار میکند. نخست وزیری که از قضا هیچ یک از اطرافیان و همکارانش دل خوشی از او ندارند و حتی پادشاه و مسئول اصلی کشور (انگلیس) هم میلی به برقراری یک رابطه دوستانه با وی ندارد. همزمان با آشوب بزرگی که در سیستم اداری بریتانیا ایجاد شده، ارتش هیتلر هم روز به روز درحال دستدرازی به خاکهای بیشتری از کشورهای مختلف اروپایی است که رفته رفته با نزدیک شدن به میانه فیلم، به ماجرای محاصره بزرگ دانکرک هم نزدیک میشویم. واقعهای که همین چند وقت پیش در قالب یک فیلم اختصاصی به کارگردانی کریستوفر نولان تمام و کمال به نمایش درآمد. حالا در فیلم The Darkest Hour آن را از زاویه جدیدی دنبال میکنیم. چرچیل به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا برای خارج کردن نیروهای نظامی خود از محاصره کامل نازیها در دانکرک، باید ریسکهای بزرگی را به جان بخرد و تصمیمهای نهایی را تایید و اجرا کند. از همین رو مدام از سوی اطرافیان و همکارانش تحت فشار قرار میگیرد و دشمنان زیادی را سر راه خود میبیند. جو رایت و آنتونی مک کارتن، از جهات مختلف خط داستانی چند روزه فیلم را به نحو احسن روایت میکنند و هرچه به دقایق پایانی فیلم و همان سیاهترین ساعت که نزدیک میشویم، فیلم لحن متشنجتری به خود میگیرد و همزمان، چرچیل هم دچار فشارهای عصبی بیشتری میشود و بار مسئولیتهایش دوچندان میشود.
اولین موفقیت سازندگان فیلم The Darkest Hour مربوط به روایت داستانی میشود که چرچیل در مرکز آن قرار گرفته است. داستانی که در یک آن هم وینستون چرچیل را کاملا معرفی میکند و هم فشارهای سیاسی و نظامی وارد بر دولت بریتانیا را به تصویر میکشد. پیشرویهای هیتلر از یک سو و حیلههای سیاستمداران اطراف چرچیل از سویی دیگر، هر یک به طریقی زندگی چرچیل را زیر ذرهبین میبرند و شیوه مدیریت و استراتژیهای وی را با بیشترین جزئیات ممکن نشان میدهند. منشی خصوصی چرچیل با بازی بسیار خوب لی لی جیمز، بخش بسیار مهمی از شیوه مدیریت چرچیل را به نمایش میگذارد که در بعضی از قسمتها واقعا تعجببرانگیز میشود. برای مثال هستند مواقعی که چرچیل درون سرویس بهداشتی درحال سخنرانی است و منشیاش هم درحال نوتبرداری از سخنان او است. یا مواقعی که چرچیل مقدار قابل توجهی الکل مصرف کرده و هنگام حرف زدن دچار لکنت منحصربهفرد چرچیلیاش میشود. تمام این نکات هنگامی به نقاط قوت فیلم The Darkest Hour تبدیل میشوند که گری اولدمن به عنوان وینستون چرچیل در مقابل دوربین قرار میگیرد. به جرات میتوان گفت صرفنظر از سابقه کاری بسیار درخشان گری اولدمن، بازی در نقش وینستون چرچیل با اختلاف بسیار زیادی بهترین هنرنمایی او در طول تمام سالهای بازیگریاش است. جدا از گریم عمیق و 200 ساعتی اولدمن که چهرهاش را کاملا زیر و رو کرده، وی چنان در نقش چرچیل فرو رفته است که گاهی باور این که درحال تماشای گری اولدمن خودمان هستیم، سخت و غیرممکن میشود. گری اولدمن با کوله باری از تجربه و استعداد نقش سیاستمداری را بازی میکند که از هر طرف فشارهای روحی و روانی حوالهاش میشوند؛ او مشروبات الکلی مینوشد و سیگارهای برگ مرغوب میکشد و از همه مهمتر، بسیار غیرقابل پیشبینی و بیپروا است و هرلحظه ممکن است از کوره در برود و زیر و بم دولتش را به باد ناسزا بگیرد.
گاهی استرس وجودش را فرا میگیرد و دچار لکنت میشود. اما مهره مار اصلیاش که او را تبدیل به همچین سیاستمدار بزرگی کرده، همین زبان توانمندش است که در هر شرایطی (با دقت بخوانید هر شرایطی) میتواند با پیچ و تاب دادنش، کارهایش را پیش ببرد و اتفاقات تاریخی بزرگ را رقم بزند. البته تمام کادر بازیگری فیلم The Darkest Hour مختص گری اولدمن نمیشود و شاهد چهرههای معروف متعددی در نقشهای مختلف هستیم. برای مثال کریستین اسکات تامس در نقش همسر وینستون چرچیل، کاراکتر جذاب و بینقصی را به تصویر کشیده و از طرفی هم لی لی جیمز جذاب را داریم که با زیبایی هرچه تمام، شخصیت آسیبپذیر و احساسیاش را در میان اینهمه آشوب و هیاهو به نمایش میگذارد.
یکی دیگر از مهمترین نقاط قوت فیلم The Darkest Hour مربوط به فضاسازیهای منحصربهفرد آن میشود. جو رایت با تبحر بسیار خاصی جو حاکم بر بریتانیا در دهه 40 میلادی را به کمک طراحیهای ایدهآل محیط و لباس، به نمایش گذاشته است. موردی که تاثیر هنرنمایی بسیار خوب بازیگران و همچنین خط داستانی جذاب و نفسگیر فیلم را دوچندان میکند و بر جذابیتهای فیلم The Darkest Hour میافزاید. صحنهسازیهای فوقالعادهای را در سکانسهای مختلف شاهد هستیم که بیننده را کاملا وارد حال و هوای نفسگیر و متشنج آن روزهای جنگ جهانی دوم میکند. گریم بسیار خوب کاراکترها تنها معطوف به گری اولدمن نیست و بازیگران مختلف از چهرهپردازیهای بسیار خوبی برخوردارند که با حضور طراحی لباس منحصر به فردشان، دین خود را در حق شخصیتپردازی کامل هر یک از کاراکترها ادا میکنند. فیلم با توجه به سکانسهای مختلف و موقعیت شخصیتاصلیاش نسبت به وقایع و شرایط اطراف، دست به فضاسازیهای خاصی میزند که حال و هوای هر سکانس را کاملا منحصر به فرد میکند. نورپردازی و توجه به ترکیب رنگها در فضاسازی سکانسها، از جمله نقاط قوت مهم این فیلم در تصویرسازیهایش هستند و کاملا میتوان متوجه نبوغ سازندگان فیلم در این زمینه شد. برای مثال در سکانس حساسی که چرچیل باید به طور زنده در رادیو با مردم کشورش صحبت کند، شاهد نورپردازی قرمز و استرسزای اتاقی هستیم که چرچیل در آن حضور دارد. موسیقی متن و طراحی محیط در کنار بازی تحسینبرانگیز گری اولدمن در این سکانس، لحظه به لحظه استرس بیشتری را به بیننده وارد میکنند و هرلحظه انتظار این را میکشیم که چرچیل رشته کلام از دستش در برود و سخنرانی زنده رادیوییاش را خراب کند. اما درنهایت چرچیل است و ویترینی از مناسبترین کلمات ممکن که با استادی هرچه تمام آنها را در کنار هم میچیند و سخنرانیاش را به پایان میرساند.
فیلم The Darkest Hour یک درام جنگی ایدهآل است که در زمینههای مختلف حرف اول را میزند. تنها کافی است نگاهی به بخشهایی که فیلم در آنها منتخب کسب جایزه اسکار شده است نگاهی داشته باشید تا متوجه شاهکاری که جو رایت به تازگی خلق کرده است، شوید. از فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس گرفته تا گریم و چهرهپردازیهایی که در میان تمام فیلمهای سال 2017 تقریبا حرف اول را میزنند. فیلم The Darkest Hour سیاستمدار بزرگی مثل چرچیل را با هوشمندی هرچه تمام زیر ذرهبین میبرد و جنبههای مختلف آن را بررسی میکند. جو رایت به هیچ وجه در جهت هواداری از این مرد بزرگ تاریخ انگلستان و بریتانیا، یک کاراکتر صرفا خوشتیپ و پرابهت را به تصویر نمیکشد. بلکه در کنار تمام جنبههای مثبت و ویژگیهای ارزشمندش، مروری هم بر زندگی شخصی و معمولیاش دارد. یک مرد آبرومند و سالخورده که همسرش او را به علت هیکل گوشتیاش خوک صدا میزند. از نظر مالی اوضاع نابسامانی دارد و مشغلههای فکری مخصوص به خودش را دارد. این نکات از جمله مواردی هستند که اعتبار The Darkest Hour را به عنوان یک درام جنگی که همزمان بیوگرافی یک سیاستمدار پرطرفدار اروپایی را هم روایت میکند، بالا میبرند. فیلم The Darkest Hour میتواند تجربه لذتبخشی برای طرفداران ژانرهای مختلف باشد و تنها مختص طرفداران فیلمهای جنگی و درام نیست.
نظرات