داستان بازی God of War | قسمت اول
آغاز داستان عمدتا شامل فلشبکهایی به گذشته کریتوس میشود. در اولین صحنه از بازی، کریتوس را میبینیم که برروی بلندترین صخره یونان ایستاده و از اینکه خدایان او را ترد کردهاند بهتزده شده است. هنگامی که بازیکن شروع به بازی کردن میکند، ماجرا به سه هفته پیش از این صحنه بر میگردد و در همین حین، راوی داستان، پیشینه کریتوس را روایت میکند. کریتوس در گذشته به عنوان یکی از جنگجویان افسانهای اسپارتان شناخته میشد. کسی که گروه مبارزین پنجاه نفرهاش را به یک ارتش بسیار بزرگ تبدیل کرده بود که در آن هزاران جنگجوی حرفهای همراه با استراتژی قوی حضور داشتند. به هرحال، یک روز ارتش بزرگ کریتوس در مقابل بربرهای وحشی قرار میگیرد. یک جنگ تمام عیار که در انتهای آن ارتش کریتوس کاملا شکست میخورد و کریتوس کاملا از پیروزی در این نبرد ناامید میشود. البته فقط تا زمانی که تصمیم میگیرد زندگی و خدماتش را به آرِس، خدای جنگ پیشکش کند و در مقابل، خواستار کمک از این الهه قدرتمند میشود. آرس هم قدرت و پتانسیل بسیار زیادی را در وجود کریتوس میبیند و پیشنهاد او را قبول میکند. در نتیجه به کمک کریتوس میرود و بربرها را در نبردی که کاملا در آن پیروز شده بودند، شکست میدهد. او همچنین دو شمشیر استثنایی که با نام Blade of Chaos شناخته میشوند را به کریتوس میبخشد و آنها را با استفاده از زنجیرهای بسیار بزرگ به دستان کریتوس میبندد.
پس از مدتی کریتوس کاملا به خدمت آرس درآمده بود و مجددا توانست رهبری ارتشی بسیار بزرگ از بهترین جنگجویان یونان را بهدست بیاورد. روزی کریتوس همراه با ارتشش به روستایی حمله میکند که اهالیاش الههای به نام آتنا را پرستش میکردند. سپس تمام اهالی روستا را از دم تیغ میگذارند و حتی خانههایشان را هم به آتش میکشد. از آن پس، آرس کریتوس را به نوعی به یک جنون وحشی مبتلا میکند و از او یک هیولای تمامعیار میسازد؛ به طوری که کریتوس هرکس را که سر راهش قرار میگرفت، میکشت و از بین میبرد. کریتوس در این قسمت وارد یکی از حساسترین برهههای زندگیاش میشود و اشتباه خیلی بزرگی را به جان میخرد. با وجود تمام پیشگوییهای خود کریتوس و هشدارهایی که از جانب پیشگوهای اطرافش دریافت کرده بود، یک روز وارد معبد روستا میشود و شروع به قتل عام کردن افراد داخل معبد میکند. پس از اینکه خون روی جنازهها رفته رفته کنار میرود و هویت قربانیهای کریتوس مشخص میشود. کریتوس متوجه میشود که دو نفر در میان جنازهها، همسرش و دختربچه کوچکش هستند که دقایقی پیش، خودش آنها را کشته بود. سپس آرس شروع به توضیح در رابطه با این اتفاق میکند و به کریتوس از آزمایشی میگوید که در این روستا پیش روی کریتوس قرار گرفته بود. کریتوس طی این ماجرا آخرین رگههای انسانیتش را هم از دست میدهد و به یک هیولای واقعی تبدیل میشود. هیولایی که تمام اطرافیانش را میکشت و در این راه حتی به همسر و دختربچه کوچکش هم رحم نکرده بود. این روستا که اوراکل نام داشت، کریتوس را نفرین کرد و خاکستر جنازههای خانوادهاش را به بدن او چسباند. از آن پس کریتوس یک عنوان جدید دریافت کرد و آن هم «The Ghost of Sparda» یا همان «روح اسپارتان» بود و همین لقب جدید باعث میشود که همه مردم یونان از کریتوس بترسند. کریتوس باری دیگر خدمات خود را به آرس واگذار کرد و به مدت ده سال به خدمت به خدایان دیگر المپوس مشغول شد.
هنگامی که بازیکن کم کم وارد بطن ماجرا میشود و ارتباط بیشتری با شخصیت کریتوس برقرار میکند، داستان به جایی میرسد که کریتوس وارد شهر آتن، شهری که در آن آتنا زندگی میکند، میشود و شهر را در محاصره آرس میبیند. آتنا تعداد زیادی از جنگجویانش را از دست داده و حالا از کریتوس میخواهد که به او کمک کند و شهر آتن را از شر آرس و ارتشش نجات دهد. کریتوس هم در ازای یک شرط جدید با آتنا موافقت میکند. به شرطی که چنانچه در این نبرد پیروز شد و شهر آتن را نجات داد، تمام خاطرات بد او به دست فراموشی سپرده شوند و خدایان گذشته او را پاک کنند. از همین رو در صدد شکست دادن آرس بر میآید و در مییابد که تنها راه کشته شدن یک خدا به دست یک انسان فانی، جعبه پاندورا است. اما متاسفانه، به علت ترس بسیار زیاد خدایان از قدرت درون این جعبه، زئوس (خدای خدایان) آن را در معبد پاندورا مخفی کرده است. معبدی که بر پشت تایتانی به نام کرونوس بنا شده و به دستور زئوس، این تایتان در صحرایی به نام «آخرین ارواح» سرگردان شده است و جعبه هم کاملا مهر و موم شده. (قفلی که گره طنابهایش اگر گوشت این تایتان را پاره کنند و به استخوانهایش برسند، باز نخواهد شد) سپس کریتوس به سراغ این جعبه میرود و معبد پاندورا را پیدا میکند. از موانع بسیاری عبور میکند و دشمنان بسیار زیادی را از سر راه بر میدارد. تا اینکه به جعبه پاندورا دسترسی پیدا میکند اما در همین حین که آرس متوجه موفقیت کریتوس در این مسیر میشود، ستون بزرگی را از شهر آتن به سمت معبد پاندورا میاندازد و کریتوس را برروی یک دیوار به دام میاندازد و اقدام به کشتن او میکند. در همین حین که کریتوس برروی دیوار به دام افتاده است و درحال مرگ است، آرس او را به جهان زیرزمین تبعید میکند. اما کریتوس باز هم از مهلکه جان سالم به در میبرد و با کمک یک گورکن، موفق به فرار کردن از دنیای مردهها (جهان زیرین) میشود و سپس به سمت شهر آتن میرود. او باری دیگر به جعبه پاندورا نزدیک میشود و آرس را در مقابل خود میبیند. آرس هم اینبار استراتژی جدیدی را در پیش میگیرد و از خاطرات کریتوس بر علیه او استفاده میکند. به طوری که او را درون یک توهم بسیار واقعگرایانه به دام میاندازد و مدام تصاویری از خانوادهاش را که درحال کشته شدن توسط خود کریتوس هستند، به نمایش میگذارد. کریتوس باری دیگر در نبرد با آرس شکست میخورد. آرس هم به او رحم میکند و شمشیرهای Blade of Chaos را از دستان او باز میکند. پس از مدتی، کریتوس یک شمشیر بزرگ معروف در شهر آتن را بهدست میآورد و با استفاده از آن به نبرد باز میگردد و این بار آرس، خدای جنگ را شکست میدهد.
پس از تحسین شدن کریتوس توسط خدایان، کریتوس از آتنا میخواهد که گذشتهاش را به طور کامل از خاطر او پاک کند و وی را از شر کابوسهایی که مدام میبیند، رها کند. سپس آتنا به کریتوس توضیح میدهد که خدایان نمیتوانند انسانها را از گناههایشان پاک کنند و این کابوسها دائمی هستند و هیچوقت از بین نمیروند. سپس طبق داستان دایره شکلی که بازی آن را به طور کامل روایت کرد، کریتوس را در همان صحنه ابتدای بازی میبینیم. جایی که از دریای Aegean بالا میرود و بر لبه بلندترین صخره یونان میایستد. سپس آتنا او را هل میدهد و در همین حین که درحال توضیح دادن خدماتی که برای خدایان به جا آورده است، یک پورتال باز میشود و کریتوس را به المپوس (مقر خدایان) میبرد. حالا کریتوسی که آرس، خدای جنگ را شکست داده، ادعای خدای جنگ بودن میکند و تاج و تخت خدای جنگ را طلب میکند.
نظرات (1)