نقد و بررسی بازی Resident Evil 2
بگذارید همین ابتدا اعتراف کنم که شروع آشنایی من با سری رزیدنت اویل به صورت جدی، از نسخه 7 بازی آغاز شد. بنابراین میتوان گفت که تقریبا هیچ ایدهای در مورد این همه حس نوستالژی که طرفداران سری از آن صحبت میکنند نداشتم، از یک جهت این مسئله میتوانست یک امر مثبت تلقی شود زیرا چیز زیادی در مورد داستان بازی و شخصیتها نمیدانستم و این باعث میشد که یک تجربه کاملا جدید پیش رویم باشد. اکنون پس از اتمام بازی و آن هم برای بار دوم میتوانم درک کنم که چرا عده کثیری از گیمرها رزیدنت اویل 2 را جزو مهمترین عناوین پایهگذار سبک Survival Horror میدانند. اگر مشتاق هستید تا با این بازی خاطره انگیز بیشتر آشنا شوید با من تا انتهای این مقاله همراه شوید.
داستان رزیدنت اویل 2، دو ماه پس از وقایع نسخه اول بازی و در پاییز سال 1998 رخ میدهد. اکثر شهروندان راکون سیتی به دلیل پخش ویروسی به نام T-Virus (ابزار ترور بیولوژیکی که توسط شرکت داروسازی Umbrella به طور مخفیانه در دست ساخت بود) تبدیل به زامبی شده اند. در همین حین افسر پلیس تازه کاری به نام لیان اس کندی برای انجام روز اول ماموریت خود راهی اداره مرکزی پلیس میشود، او در مسیر خود با دختر دانشجوی جوانی به نام کلیر ردفیلد برخورد میکند که در جستجوی برادر خود (یکی از افسران پلیس آمریکا به نام کریس ردفیلد) است. این دو شخص پس از رسیدن به ایستگاه پلیس بر اثر حادثهای از هم جدا میشوند و اینجا نقطهای است که داستان هر کدام از این شخصیتها رقم میخورد. لیان به عنوان یک افسر پلیس وظیفه شناس به دنبال کشف ریشه اتفاقات شهر و نابودی آن است و در این مسیر با زنی جوان به نام Ada Wong آشنا میشود که خود را مامور FBI معرفی میکند؛ در سوی دیگر کلیر که به دنبال راه فراری از اداره پلیس است با دختربچه ای به نام Sherry برخورد میکند که به دنبال مادر خود میگردد.
یکی از نکات مهمی که باعث شد رزیدنت اویل 2 در زمان خود بسیار مورد توجه قرار بگیرد، وجود دو خط داستانی موازی بود که هر کدام با شخصیتی متفاوت روایت میشدند و در عین حال مکمل همدیگر بودند. هر کدام از شخصیتها با چالشهای متفاوتی در مسیر خود روبرو میشوند که باعث میشوند داستان برای مخاطب جذاب و دوست داشتنیتر شود. به خصوص اینکه هر دو شخصیت اصلی داستان جوان و کم تجربه هستند و قرارگیری در موقعیتی هولناک، تلاش برای زنده ماندن و در عین حال به انجام رساندن هدف و ماموریت خود باعث میشود که مخاطب هرچه بهتر با این شخصیتها همذات پنداری کند. علاوه بر این در برخی از مراحل بازی کنترل دو شخصیت فرعی و مهم بازی یعنی Ada و Sherry را به دست خواهید گرفت که اگرچه این مراحل کوتاه هستند اما تجربهای نو و به خاطرماندنی را به ارمغان میآورند. زمانی که بازی را با هر کدام از شخصیتهای اصلی به اتمام برسانید یک حالت جدید داستانی به نام 2nd run آزاد میشود که داستان را از دید شخصیت دیگر بازگو میکند. این حالت نسبت به دور اول زمان کوتاهتری جهت اتمام بازی نیاز دارد و فقط در این حالت است که میتوانید پایان اصلی بازی را مشاهده کنید.
در ابتدای شروع بازی سه درجه سختی در مقابلتان قرار میگیرد، اولین درجه Assisted است که در این حالت زامبیها ضعیف و کند هستند، مهمات به وفور در بازی یافت میشود و پس از ضربه خوردن مقداری از سلامتی خود را دوباره بدست می آورید. توصیه میکنم برای بار اول روی این درجه سختی بازی نکنید زیرا حس واقعی Survival (تلاش برای زنده ماندن) را تا حد زیادی از بین میبرد. درجه سختی دوم Standard است که نسبت به درجه قبلی سختتر است اما همچنان این امکان را به شما میدهد به میزان نامحدود بازی را ذخیره کنید. اما درجه سوم که فکر میکنم مناسبترین درجه سختی برای تجربه رزیدنت اویل 2 باشد درجه Hardcore است، در این حالت دشمنان بسیار سریعتر از قبل هستند، مهمات بسیار اندک است و امکان ذخیره بازی فقط به وسیله آیتمهایی به نام Ink Ribbon وجود دارد که تعدادشان محدود است. در واقع این درجه سختی همان درجه سختی معمولی رزیدنت اویل 2 قدیمی است و برای تجربه یک Survival Horror واقعی ساخته شده است.
گیمپلی رزیدنت اویل 2 امضای این سری است و همانند آن را امروزه در کمتر عنوانی میتوان یافت. با اینکه تلاش زیادی شده که المانهای واقعگرایی به بازی اضافه شود اما در نهایت گیمپلی بازی بیشتر حس تجربه یک بازی ویدئویی را به شما میدهد که با توجه به اینکه نسخه اصلی بازی هم بر همین اصل تاکید داشت میتوان این را یک امر مثبت تلقی کرد. گیمپلی بازی تلفیقی از مبارزه و فرار از دست زامبیها و تلاش برای یافتن آیتمهای کلیدی و حل پازلهایی است که راه را برای فرار یا گذر از یک منطقه بازی فراهم میکنند. لوکشین اولیه بازی که اداره مرکزی پلیس است خود از چند طبقه تشکیل شده است که این طبقات به وسیله مسیرهای مختلفی به یکدیگر متصل شده اند. هدف ابتدایی شما فرار از این ایستگاه پلیس است و برای این کار نیاز دارید تا قطعات یک پازل را پیدا کرده و در کنار هم قرار دهید. هر کدام از این قطعات در قسمت خاصی از این ایستگاه پلیس قرار دارد و برای دسترسی به آن به نیاز به کلید یا آیتمهای خاص دیگری دارید که معمولا در سمت دیگر ایستگاه پلیس قرار دارد. بنابراین برای یافتن این آیتم ها نیاز دارید که در راهروهای تاریک و وحشتناک اداره پلیس قدم بگذارید و این جاست که حس تنها بودن و ترس از محاصره شدن توسط زامبیها در وجودتان شکل خواهد گرفت. روشهای زیادی برای مقابله با زامبیها وجود دارد، میتوان از دست آنها فرار کرد، میتوانید آنها را بکشید یا اینکه با بستن پنجرهها با چوب از ورودشان به محیط جلوگیری کنید. اما قضیه به این سادگیها هم نیست، راهروها بسیار باریک هستند و احتمال اینکه هنگام فرار توسط یک زامبی مورد حمله قرار بگیرید بسیار زیاد است، از طرف دیگر کشتن زامبیها اصلا کار سادهای نیست، حتی اگر با چند تیر به مغز موفق شوید زامبی را از پا دربیاورید هنوز هم این امکان وجود دارد که دوباره زنده شود و به شما حمله کند. فقط در صورتی میتوانید از مرگ دائمی زامبی مطمئن شوید که مغز او را متلاشی کنید یا اینکه حداقل دوبار او را از پای دربیاورید. البته مشکل فقط زامبیها نیستند، لیکرها و Tyrant و دشمنانی دیگر وجود دارند که به مراتب وحشتناکتر هستند و مبارزه با آنها دشوارتر است.
شخصیت مرموز Tyrant که امروزه بحث در موردش در توئیتر و دیگر شبکههای اجتماعی بسیار داغ است، یک موجود بلندقامت است که مامور شده تا مامورهای پلیس زنده مانده را از بین ببرد و در نهایت به نمونهای از ویروس G دست پیدا کند. این شخصیت از میانه داستان به تعقیب شخصیتهای اصلی بازی میپردازد و به طور مداوم آنها را دنبال میکند. نکته اینجاست که در این قسمت از بازی به هیچ وجه نمیتوانید این کاراکتر را برای همیشه از بین ببرید و تنها چاره شما فرار از دست اوست. این شخصیت زمانی ترسناکتر می شود که صدای قدمهایش را از سقف بالا یا دیوارهای کناری میشنوید، بجز بعضی از اتاقهای بازی در هیچ جای دیگر از دست او در امان نیستید و هر لحظه ممکن است با او روبرو شوید. Tyrant به تنهایی بار بزرگی از القای حس ترس را در بازی را به دوش میکشد، اما اگر بخواهیم از حیث شباهت او را با Jack از رزیدنت اویل 7 مقایسه کنیم به نظر من جک برنده خواهد شد.
بازی هنوز از همان سیستم Inventory قدیمی استفاده میکند، هر آیتمی که در بازی بردارید در Inventory شما ذخیره میشود. تعداد آیتمهای قابل حمل در ابتدا بسیار محدود است اما با پیدا کردن کیفهای کمری میتوانید تعداد آنها را افزایش دهید. استفاده از این سیستم باعث میشود که آیتمهای خود را به درستی مدیریت کنید و آیتمهایی که به آن نیازی ندارید را در جعبه ذخیره قرار دهید. جعبههای ذخیره را معمولا میتوان در کنار دستگاههای تایپ که برای ذخیره سازی بازی استفاده میشوند یافت. معمولا این دستگاههای تایپ در مکانهایی امن قرار دارند که دور از دسترس زامبیها و دشمنان دیگر است اما استثنا هم وجود دارد. در طول بازی ممکن است با آیتمهایی برخورد کنید که بنظر عجیب بیایند یا راهی برای استفاده از آنها پیدا نکنید، کافی است Inventory خود را باز کنید و گزینه Examine را بزنید تا متوجه یک کارکرد مخفی در این آیتمها بشوید. گاهی اوقات با ترکیب این آیتم ها میتوانید به آیتمهای مهمی نظیر اسلحههای قدرتمند یا آپگریدهای آنها دست پیدا کنید.
تفاوت بازی با لیان و کلیر فقط در داستان خلاصه نمیشود بلکه اسلحههایی که در طول بازی با هرکدام از آنها پیدا میکنید متفاوت هستند، این خود باعث میشود که تجربه دوباره بازی اصلا خسته کننده نشود. لیان به شاتگان، مگنوم، شعله افکن و راکت لانچر دسترسی دارد، در حالی که کلیر به نارنجک انداز، مسلسل دستی و اسپارک شات (اسلحه برقی) مسلط است. استفاده درست از این اسلحهها و مهمات محدود در باس فایتها بسیار مهم است. اگر بتوانید باروت پیدا کنید میتوانید با ترکیب دو بسته از آن فشنگهای مختلفی برای اسلحههایتان بسازید. با یافتن گیاههای سبز، قرمز و بنفش و ترکیب آنها با هم نیز میتوانید مرحمی برای زخمهایتان درست کنید. در کل گیمپلی بازی آنقدر درگیرکننده است که فرصتی برای سرخاراندن پیدا نخواهید کرد، برخلاف اکثر عناوین اکشن امروزی که بسیار خطی و فاقد هر گونه چالشی هستند.
بازی از نظر بصری در زمره بهترین عناوین نسل جدید است. جدا از مدلهای باکیفیت، محیطهای غنی و منحصر بفرد و صحنههای سینمایی حرفه ای؛ این نورپردازی بازی است که به زیبایی میدرخشد. برخلاف نسخه اوریجینال بازی در این نسخه با محیطهای کاملا تاریکی روبرو هستیم که تنها راهنمای شما برای عبور از آنها یک چراغ قوه پلیسی قدرتمند است. انعکاس نور چراغهای اداره پلیس بر روی تک تک اشیا موجود در محیط مثال زدنی است و به شکل گیری هر چه به بهتر اتمسفر بازی کمک شایانی میکند. اگر نسخه PC بازی را برای بازی کردن انتخاب کنید، گزینههای زیادی برای تغییر گرافیک بازی در اختیار دارید و علاوه بر این بازی میزان استفاده از VRAM کارت گرافیک با فعال یا غیرفعال کردن این گزینه ها را به شما نشان میدهد. بهینه سازی بازی آنقدر خوب انجام شده است که میتوانید با تغییر تنظیمات، بازی را تقریبا روی هر سیستمی اجرا کنید.
ما در دورانی زندگی میکنیم که عناوین کلاسیک و خاطره انگیز نسلهای گذشته روز به روز به بهترین شکل بازسازی و ریمستر میشوند. از این جهت من به شخصه بسیار به آینده صنعت یا هنر بازیهای ویدئویی امیدوارم زیرا شاهد احترام متقابل مخاطبان و بازیسازان به درخواستهای یکدیگر هستم. رزیدنت اویل 2 دقیقا همان بازسازیای است که مخاطبان از کپکام درخواست داشتند و کپکام نیز به بهترین شکل درخواست آنها را برآورده کرده است. آمار فروش 3 میلیونی در هفته اول لانچ بازی نیز خود گواه بر این است که مخاطبان به بهترین شکل از بازی حمایت کرده اند. بیایید امیدوار باشیم که موفقیت رزیدنت اویل 2 سرلوحهای باشد برای دیگر کمپانیهای سازنده و ناشر بازیهای ویدئویی تا به خواستههای مخاطبانشان بیشتر بها بدهند.
نظرات (2)