بیش از سی سال از آغاز دهۀ 1990 میلادی گذشته و با به بزرگسالی رسیدن افرادی که کودکی و نوجوانی خود را در این مقطع زمانی سپری کردهاند، در سالهای اخیر شاهد رجوع به نوستالژی این دهه در قالب گونههای مختلف هنری هستیم. بازی The Big Con یکی از همین دست آثار است که در فضای بدون تلفنهای همراه، اینترنت و دیگر موارد این چنینی که به بخش جدایی ناپذیر زندگی امروز تبدیل شدهاند، داستان طنزآمیز خود را روایت میکند.
قهرمان The Big Con، دختر نوجوانی به نام «الیسون» است که یک روز قبل از عزیمت به کمپ تمرین موسیقی متوجه میشود مغازه کرایۀ فیلم مادرش که جز معدود لذتهای زندگی اوبه شمار میآید، به تعدادی نزولخور خطرناک مقروض است و اگر در روزهای آتی این بدهی صاف نشود، مغازهای که عملاً تمام دار و ندار آنهاست از چنگشان ربوده میشود. در این شرایط، جوان جذاب و قد بلندی به نام «تِد» سر راه الیسون سبز میشود که پیشنهاد همکاری در یک کلاهبرداری بزرگ را به الیسون ارائه میکند که عواید آن میتواند الیسون و مادرش را از این مخمصه نجات دهد. الیسون که در ابتدا به دیدۀ شک به این پیشنهاد نگاه میکند، وقتی چارۀ دیگری نمییابد، سفری را به دور کشور همراه با تد آغاز میکند.
از نظر هستۀ روایی و پیچ و تابهایی که در مسیر رسیدن به پایان داستان روی میدهند، با چیزی مشابه دهها فیلم و سریال متمرکز بر کلاهبرداری طرف هستیم ولی موفقیت اصلی The Big Con در به تصویر کشیدن دقیقِ فضای حاکم بر دهۀ 90 است. شهرهای کوچک که پر بودند از مغازههای خانوادگی و فروشندگانی که با آنها ارتباط شخصی داشتیم چون احتمالاً از دوستان و همسایگان ما بودند و هنوز جای خود را به برندهای زنجیرهای نداده بودند و تفاوت این فضا با شهرهای بزرگ و پر زرق و برقی که همه چیزِ آنها کپی یکدیگر است و حتی تفاوت رفتار مردمی که در این محیطها زندگی میکنند ، حس زنده و واقعی بودن خاصی به بازی بخشیده است.
قسمت مهم دیگر The Big Con، حس طنز آن است که هر چند مدل کل کلهای بین شخصیتهای آن کمی نزدیک به فضای حاکم بر ساختههای امروزی است اما جنس دیالوگها و موقعیتها کاملاً تداعیکنندۀ حس و حال سیتکامهای دهۀ نودی است، البته اکثر ما حدود یک دهه دیرتر با این آثار آشنا شدیم اما افرادی مثل برادران قاسمخانی در آثار "خلاقانه" خود به حد کافی از این محصولات کپیبرداری کردند که آشنایی کاملی با این جنس از شوخیها داشته باشیم. واضح است که مدل شخصیتهای عقل کل و مزهپرانیهای تعمداً بیمزۀ آنها ممکن برای همه جذاب نباشد اما این مسئله در کنار اتمسفر و اشاره به فرهنگ عامۀ آن دوران، حداقل برای من به واسطۀ حس نوستالژی قدرتمندی که به همراه دارند، تجربۀ بسیار خوشایندی را رقم زده است.
گیمپلی The Big Con، فرمول بسیار سادهای دارد و تقریباً هدف تمامی مراحل به دست آوردن میزان مشخصی از پول به واسطۀ جیببری است اما در هر مرحله افرادی با خواستههای خاصی یافت میشوند که امکان دسترسی به پول بیشتر به عنوان جایزۀ انجام خواستههایشان را فراهم میکنند. گاهی هم با جاسوسی کردن از صحبتهای بین افراد میتوانید به اطلاعات تازهای دست پیدا کنید و سر همان افراد کلاه گشادتری بگذارید! نکتۀ اصلی گیمپلی این است که آیا شما برای سریعتر به پایان رساندن مراحل، جیب افرادی که به طور واضحی خودشان درگیر مشکلات مالی هستند را میزنید یا اینکه تمرکز خود را بر دزدی از افراد متمول معطوف میکنید؟ با توجه به اینکه سازندگان هیچ تنبیه یا تشویقی برای این تصمیم اخلاقی در نظر نگرفتهاند، این انتخاب چیزی بین شما و وجدان دیجیتالی خودتان است.
جیببری به صورت یک مینیگیم طراحی شده که بسته به اینکه در جیبِ هدف مدنظر شما چه میزان پول موجود است، انجام یک سرقت موفقیتآمیز، سختتر میشود. در صورت خطا در دزدی، فرد هدف هشیار شده و دیگر امکان دزدی از او وجود ندارد مگر اینکه با استفاده از لباس مبدل مجدداً برای سرقت از او تلاش کنید. تمام این فرآیند که عملاً کل گیمپلی The Big Con را تشکل میدهد، با استفاده از یک گزینه در منو قابل حذف کردن است و با کنار گذاشتن این مکانیزم فقط کافی است که پشت سر هدف قرار بگیرید و با فشار یک دکمه بدون نیاز به انجام مینیگیم و ترس از گیر افتادن، جیب او را خالی کنید. مشکل اصلی بازی کنترل پیشفرض نه چندان رضایتبخش کار است که نه در حین تجربۀ گیمپلی، بلکه در هنگام بررسی منوها حالتی کلافهکننده دارد و با ایجاد امکان استفاده از موس در منوها برای مخاطب، این مشکل به سادگی مرتفع میشد.
در مورد طراحی بصری The Big Con، بهتر است خود تصاویر منبع قضاوت شما باشند اما همین طراحی بسیار ساده، شخصیت خاصی به بازی بخشیده که در بهترین آثار پرخرج هم شاهد آن نیستیم و دقیقاً برای یک بچۀ دهه نودی که ذهن خیالبافی داشته، نسخهای مبالغهآمیز از دنیای دوران کودکیاش است، با همۀ تیپ و لباسهایی که الان به نظر بیش از اندازه مسخره به نظر میرسند اما این طراحی کارتونی با رنگآمیزی خاص خود، باعث شده تا ارزشهای گذشتهای نه چندان دور اما فراموش شده به نوعی دیگر خودشان را نشان دهند. استفاده از صداپیشگی و حتی صدای خندۀ حضار در بعضی از بخشها میتوانست حس نوستالژیک طنز کار را دو چندان کند که با در نظر گرفتن محدودیت بودجه میشود به سازندگان در این زمینه ارفاق کرد اما در مورد موسیقی متن متأسفانه اصلاً احساس مقطع زمانی داستان را منتقل نمیکند و از جنبۀ صوتی تمام موقعیتها به هدر رفته است.
ساخت یک بازی ویدئویی با تمرکز بر دزدی و کلاهبرداری با استفاده از داستانی واقعگرایانه کار نسبتاً سختی است و این در حالی است که داریم در رابطه با رسانهای صحبت میکنیم که تاریخ آن بر آموزش قتل و کشتار استوار است اما تبدیل کردن دزدی از فردی که قصد دارد برای فرزندش اسباببازی بخرد، به یک گیمپلی سرگرمکننده به شکلی که باعث نشود مخاطب از خودش متنفر شود، پیچیدگیهای خاصی دارد. سازندگان The Big Con با کمک گرفتن از نوستالژی دهۀ نود میلادی و تزریق حسی سیتکام مانند به داستان خود، توانستهاند از مأموریت خود با سربلندی عبور کنند و اگر برخی از مشکلات در کنترل، امکان دستکاری تنظیمات تصویر و ضعف در موسیقی متن وجود نداشت، به راحتی میتوانست به یکی از بهترین و مهمترین عناوین مستقل سالهای اخیر تبدیل شود.
نظرات