تعداد استدیوهای بازیسازی اندکی وجود دارند که این روزها بتوانند با معرفی هر پروژه جدید خود باعث شوند که مخاطب ذوق زده شود و از خود بپرسد که این دفعه قرار است چه ایده یا سیستم دیوانه واری را معرفی کنند و آن را با بالاترین کیفیت ارائه دهند. بدون شک اگر بخواهیم بهترین مثال را برای تعریف بالا بیان کنیم، Arkane Studios از نامزدهای لایق و شایسته این موضوع است، استدیویی که با اولین بازی حرفهای و بزرگ خود یعنی Dishonored توانستند قلب طرفداران قدیمی بازیهایی مانند Deus Ex، Thief و SystemShock را بربایند و تبدیل به یکی از مورد انتظارترین استدیوها برای معرفی پروژههای جدیدشان بشوند. Deathloop جدیدترین ساخته آنها نیز از این قاعده مستثنا نیست و زمانی که در کنفرانس E3 شرکت Bethesda برای اولین بار با یک تریلر سینمایی معرفی شد علاوه بر اینکه سوالهای زیادی را پیرامون چگونگی کلیت بازی و مکانیزمهای آن بین مخاطبان خود مطرح کرد بدون شک توجه همگان را نیز به خود جلب کرد و همه در انتظار خبرهای تکمیلی پیرامون معرفی آن بودند. حال بازی بالاخره به دست ما رسیده است و وقت آن است که ببینیم که این دفعه Arkane چه تجربه جدیدی با الهام از خاطرات خوش قدیم برای ما رقم زده است.
داستان بازی با بیدار شدن شخصیت اصلی بازی یعنی Colt Vahn لب یک ساحل شروع میشود در حالی که او کوچکترین ایدهای که ندارد که چگونه در این مکان و زمان قرار دارد و حتی اسم خودش را نیز نمیتواند به یاد بیاورد. او سپس مطلع میشود که در جزیرهای مرموز قرار دارد و در حالی که یک زن مرموز از طریق بیسیم مدام او را به کشتن تهدید میکند باید خودش را جمع و جور کند تا بتواند هرچه سریعتر از این مخمصه بگریزد. استدیو Arkane اصرار زیادی به لو نرفتن زیاد داستان در طول بررسی بازی داشتند و ما نیز قطعا به خواسته آنها احترام میگذاریم و از اشاره بیشتر به پلات کلی و جزیی داستان پرهیز میکنیم. نحوه معرفی و پرداخت به شخصیتهای اصلی داستان به نحو احسنت در طول ماجراهای داستان بازی به اجرا در میاید و Colt به راحتی میتواند به لیست کاراکترهای مورد علاقه مخاطبان وارد شود و از آنجایی که هم او و هم مخاطب سوالهایی مشابه دارند و با یکدیگر این جوابها را پیدا میکنند تعامل به بهترین نحو ممکن با او شکل میگیرد. البته که نباید از صداگذاری فوق العاده دو شخصیت اصلی بازی و نحوه کارگردانی بازی در بازی که ماهیت آن برای چنین کاری سخت است نیز تقدیر کنیم. قطعا داستان بازی شما را ناامید نخواهد کرد و سوپرایزهای زیاد و چرخشهای جالبی در آن ارائه میشود. اگر پرداخت به دو شخصیت اصلی در طول داستان را موفقیت آمیز خطاب کنیم، قطعا شخصیتهای منفی تا حدودی برایتان ناامید کننده خواهد بود. این موضوع قطعا به دلیل بد بودن آنها و ضعف در مشخصات آنها نیست، بیشتر از این بابت است که به دلیل ماهیت کلی بازی آشنایی با آنها و شناخت هرچه بیشترشان نیازمند به این است که خود بازیکن بخواهد که آنها را بشناسند و از انگیزهها و تفکرات و نقشهایشان در شکل گیری داستان بازی مطلع شود. بعضی از آنها بسیار جالب هستند و بعضی دیگر نیز نه چندان قابل توجه و در دسته کاراکترهای کلیشه و تایپ بخصوص این نوع بازیها قرار میگیرند. بعضی از آنها میتوانستند با پرداخت بیشتر بازی به آنها عمق بیشتری به شخصیتهای اصلی بدهند و نوع رابطهاشان را بیشتر مورد کنکاش قرار دهند اما متاسفانه این مورد تبدیل به پتانسیلی از دست رفته میشود.
داستان بازی وروایت آن رابطه مستقیمی با گیم پلی و سیستم کلی آن دارد و هر دو کاملا مکمل یکدیگر هستند. همانطور که از اسم بازی نیز مشخص است، Colt در این جزیره دچار یک لوپ زمانی شده است و او هرکاری انجام دهد، چه کشته شود و یا تا آخر روز دوام بیاورد باز هم روز بعد خود را لب ساحل و شروع همان روزی که گذشته است شروع میکند جوری که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده است و همین مسئله تبدیل به یکی از انگیزههای او برای نابودی و فرار از این لوپ میشود. در همان ساعات ابتدایی بازی متوجه میشوید که برای شکستن این تکرار، Colt باید 8 عامل اصلی این اتفاق را در یک روز به قتل برساند و قطعا انجام این کار ساده نخواهد بود و انجام آن ملزم برنامه ریزی دقیق بر اساس جمع آوری اطلاعات جامع و کامل از همه آنها و وضعیت کلی جزیره و ساکنینش است. حال شما در 4 زمان خاص که شامل صبح، ظهر، بعد از ظهر و شب میشود میتوانید از طریق تونلهایی که چهار منطقه اصلی جزیره را بهم متصل میکنند و فقط Colt از آنها خبر دارد به جمع آوری اطلاعات درباره ماهیت کلی جزیره و مسببین وضعیت حاضر در آن و دیگر اسرار نهفته که شامل پیشینه خود Colt نیز میشود بپردازید و در همین حین نیز بهترین نقشه را برای کشتن این 8 نفر بچینید. قبل از اینکه به بررسی جزیی هسته اصلی گیم پلی بپردازیم باید به این موضوع اشاره کنم که خود بازی نیز میداند که پکیج کلی که میخواهد ارائه دهد شاید برای مخاطبان کم تجربهترمیتواند بسیار پیچیده و سرگیجه آور شود در نتیجه به همین دلیل در طول چند ساعت اولیه بازی آموزشها و توضیحات زیادی ارائه میشود که از نظر بنده بسیار در درک دنیا و نحوه کارکرد سیستم بازی مهم هستند و دقت به آنها به هرچه بیشتر لذت بردن شما از بازی و تجربه کامل آن کمک خواهد کرد.
شاید تنها ایرادی که میتوانم از سیستم کلی بازی برای انجام ماموریتان که کشتن تمامی اهداف است بگیرم بیان این نکته است که فقط یک راه حل برای کشتن این هشت نفر در طول یک روز وجود دارد و شاید این مورد تاثیر مستقیمی بر ارزش تکرار بازی بگذارد. مسلما شما برای جمع آوری اطلاعات لازم برای رسیدن به این مهم مدت زمان زیادی را در طول بازی سپری خواهید کرد و همان تجربه اول نیز میتواند بسیار ارضا کننده و کافی باشد و این جا است که جادوی اصلی Arkane به شما معرفی میشود و شاید راه رسیدن به هدف اصلی فقط یک روش باشد اما نحوه اجرای آن کاملا به خود بازیکن بستگی دارد.
همانطور که میدانید شاید کلیت هسته گیم پلی بازی و وجود حالت لوپ و تکرار مجدد هر روز و شروع دوباره آن شما را یاد بازیهای ژانر Rogue Like/Lite بیاندازد و با اینکه کاملا نمیگویم با آن موافق هستم اما مخالفت با آن نیز تا حدودی سخت است. از طرفی بازی سیستمی لوت محور دارد و شما با سپری کردن هر روز علاوه بر کسب تجربه دیدتان به کلیت دشمنان نیز بازتر میشود و برای پی بردن تمامی حقایق جزیره باید روزهای متعددی را طی کنید اما بر خلاف بازیهای ژانر اشاره شده در بالا کوچکترین تغییری در فرم طراحی مراحل و جایگیری دشمنان، چه فرعی و چه اصلی، رخ نمیدهد و شانس نیز در بازی دخیل نخواهد بود و با سیستمی که بعدا در طول بازی آن مواجه میشوید حتی میتوانید تمامی وسایل و اسلحهها و قدرتهای شخصیتتان را برای هر روز تا پایان ذخیره کنید( در اوایل بازی و قبل از معرفی قابلیت Infusion شما تجهیزاتتان را بعد از مرگ و یا پایان هر روز از دست میدهید) به عنوان مثال لوت هر دشمن اصلی و فرعی در طول روزها ثابت است و تغییری در آن ایجاد نمیشود و شما دقیقا میدانید که چه چیزی دریافت خواهید کرد و با چه چیزی باید مقابله کنید و از طرفی نوع پیشبرد بازی تا حدودی مشابه ژانرهای Rogue Like/Lite است و دقیق نمیتوان آن را انکار و یا تایید کرد. مهم این است که هرچه این سیستم نام دارد و ندارد کاملا تجربه جالب و جدید و قابل توجهی است و Arkane در ساخت هیولای فرانکشتاین خود کاملا موفق بوده است.
Deathloop اما اسلحه مخفی دیگری در آستین خود مخفی کرده و آن هم قابلیت مولتی پلیرجذاب آن است، مولتی پلیری که از همان زمان معرفی بازی باعث ایجاد سوالهای زیادی در ذهن علاقه مندان به بازی شده بود. همانطور که گفته شد Colt وظیفه دارد که این هشت هدف را به هلاکت برساند اما در نقطه مقابل Julianna دقیقا وظیفه دارد که جلوی این مورد را بگیرد و از این اهداف مراقبت کند. Julianna میتواند در هر منقطهای که یکی از اهداف اصلی شما در آن زمان و مکان حضور دارند بصورت شانسی به شما حمله کند تا رقیبی همانند در تواناییها با شما روبرو شود که اگر آن را شکست دهید پاداش خوبی نیز برای آن دریافت خواهید کرد. حالا بازی این انتخاب را به شما میدهد که جولیانا فقط بعنوان هوش مصنوعی (حالت تک نفره و آفلاین) به شما حمله کند و در این صورت شما نیازی به اتصال به اینترنت ندارید راحت میتوانید بازی را بصورت یک نفره به اتمام برسانید یا اینکه آنلاین شوید بصورت شانسی بازیکنهایی میتوانند وارد دنیای شما به عنوان جولیانا شوند و شما را متوقف کنند. بازی در این مورد هم باز به شما حق انتخاب میدهد و میتوانید فقط اجازه دهید که افراد موجود در لیست دوستانتان به شما حمله کنند (حالتی Co-Op مانند) و یا اینکه کاملا اجازه دهید هرکس دلش خواست به شما حمله کند. البته بازی نمیگذارد که شما هدفی قابل پیشبینی را مقابلتان داشته باشید و در حالت تمام آنلاین آزاد نیز امکان دارد هوش مصنوعی به جای پلیر به شما حمله کند.
در آن سوی قضیه شما میتوانید به عنوان جولیانا به تجربه دیگر بازیکنان وارد شوید و آنها را با روشهای متفاوتی شکار کنید. نوع بازی کردن با جولیانا دقیقا مشابه با کولت است و از این لحاظ تفاوتی با یکدیگر ندارند در حالی که جوایز در صورت برنده شدن تقابلتان با کولت بسیار ارزشمند خواهد بود و شامل اسلحهها و اسکینهای مختلف هم برای کولت و هم برای جولیانا میشود. قابلیت Online Invasion با اینکه نوآوری جدیدی نیست و قبلا در بازیهای SoulsBourne دیده بودیم اما تنوع فوق العاده جالبی بخصوص با توجه خصوصیات بازیهای آرکین به Deathloop داده است و ارزش پکیج کلی بازی را افزایش داده است و همچنین اگر قابلیت آنلاین را باز بگذارید، تجربه هیجان انگیز و جالبی را در طول بازی تجربه خواهید کرد.
اما مطمئنا بزرگترین نقطه قوت بازی همان چیزی است که از ابتدا هم از این استدیو انتظار داشتیم و آن هم طراحی مراحل استادانه و کم نظیر با آزادی کامل برای رسیدن به هدف و از پیشرو برداشتن دشمنان و اهداف است و این مورد در Deathloop نسبت به عناوین قبلی استدیو به اوج کیفیت و بلوغ رسیده است. آزادی در حق انتخاب برای نوع پیشبرد مراحل دقیقا به مانند عناوین Dishonored است اما تفاوت بزرگی که Deathloop با برادر بزرگتر خود دارد، علاوه بر اینکه مخفی کاری و پیدا کردن مسیرهای صعب العبور لذت بخش است، حس و حال تیراندازی و راه انداختن زمینهای کشتار دسته جمعی نیز لذت بخش است و بازی شما را در انجام این مسیر محدود نمیکند و با طراحی اسلحههایی جذاب و دلنشین در تیراندازی و ترکیب آن با قابلیتهای Haptic Feedback و Adaptive Triggers دسته DualSense تجربهای بیادماندنی را رقم میزند که واقعا در نبود آن شاید آن تاثیر لذت بخشی بیان شده را نداشته باشد. بازی بی شباهت به سری جدید بازیهای Hitman هم نیست و در واقع اگر بخواهیم به بهترین شکل ممکن ژانر آن را تعریف کنیم، Murder Puzzler بهترین توصیف از نظر من خواهد بود.
Colt علاوه بر اسلحههای رنگارنگ خود قابلیتهای ماورایی که نشات گرفته از ماهیتهای جزیره است را نیز در دسترس دارد که بی شباهت به قدرتهای Corvo و Emily در Dishonored نیست و هر یک از این قدرتها آپدیتهایی نیز دارند که شاخ و برگ بیشتری به آنها میبخشد، بعنوان مثال قابلیت Shift که شما را در فاصلهای کوتاه از نقطهای به نقطه دیگر منتقل میکند و شما با بدست آوردن آپدیتهای آن میتوانید مسیر طولانیتر را نشانه بگیرید یا اینکه برای لحظه در هوا معلق بمانید و ... . این قدرتها به مانند بازیهای Dishonored متنوع و پر تعداد نیستند اما شخصی سازیتر شدهاند و هر کس با توجه به استایل بازی مورد علاقه خود و نیازهای انجام یک مرحله و منطقه میتواند از آن استفاده کند.
بازی در ابتدا قرار بود مانند اکثر بازیهای عرضه شده اخیر عنوانی بین نسلی باشد اما بهرحال دلیل آن هرچه که میتواند باشد تصمیم گرفته شد که منحصرا برای کنسولهای جدید یعنی PS5 (و Xbox SX/SS بعد از یکسال) و البته PC عرضه شود و قطعا از جهاتی بازی بسیار چشم نواز و نسل بعدی بخصوص در مبحث نورپردازی و کیفیت کلی بافتهای محیطی است اما از جهت دیگری انیمیشن دشمنان و طراحی چهرههایشان کاملا نسل قبلی است و اگر بخواهم صادقانه بگویم بازی به راحتی میتوانست برای کنسولهای نسل قبل نیز عرضه شود. اشتباه برداشت نشود بازی هنوز هم از لحاظ فنی بسیار در جایگاه خوبی قرار دارد و قطعا ناامیدتان نمیکند و مطمئنا ترکیب آن با طراحی هنری که امضای بازیهای Arkane است، چیزی است که به این زودیها فراموش نخواهید کرد. فضای کلی محیطها شباهت زیادی به دهههای 60 تا 90 آمریکا دارد و دقیقا شما را آن زمان منتقل خواهد کرد و صد البته که دیوانه بازیهای مختص این استدیو نیز بخصوص در طراحی شخصیتا (بیشتر در دشمنان و شخصیتهای فرعی زیرا شخصیتهای اصلی فرمی عادیتر دارند) به وضوح در بازی مشخص است. بعضا باگها و افت فریمهای جزئی مشاهده شد که بسیار کم و ناچیز بودند و آرکین به راحتی میتواند با آپدیتی کم حجم این ایراد را نیز برطرف کند.
موسیقی نیز به بهترین شکل ممکن و با توجه به فضای بازی انتخاب شده است و ریتم آن در طول مبارزههایتان با دشمنان شدت بیشتری میگیرد که هیجان و استرس را به بالاترین شکل خود میرساند و در طول محیط بازی نیز موسیقیهایی در ژانر جز و بلوز به محسوسترین حالت ممکن به گوشهایتان میرسد و قطعا در این مورد بازی نمره قبولی را میگیرد. اوج هنر بازی اما در صداگذاری شخصیتهای اصلی بخصوص Colt و Julianna است که Jason E. Kelly و Ozioma Akagha به نحو احسنت از این مسئولیت موفق بیرون آمدهاند و روح زندهای به این شخصیتهای خیالی تزریق کردهاند.
Deathloop قطعا یکی از بهترین بازیهای امسال خواهد بود و تجربه آن چیزی است که این روزها در صنعت بازیهای ویدیویی بسیار محدود و نایاب شده است و اگر معدود نقاط ضعف آن را فاکتور بگیریم بدون شک تا بحال بهترین بازی ساخته شده توسط Arkane Studios نیز است و همین مورد با توجه به کیفیت بازیهای قبلی این استدیو میتواند نشانهای بر اهمیت تجربه آن برای هر کس باشد.
نسخه نقد و بررسی بازی Deathloop توسط ناشر در اختیار بازیمگ قرار گرفته است.
نظرات (1)