ماجرای شهریاری که در آستانۀ رسیدن به پادشاهی به علت هجوم دشمنان، تاج و تخت خود را از دست میدهد و باید از پایینترین نقطۀ ممکن برای دستیابی به مواهب گذشتۀ خود تلاش کند، یکی از آن قالبهای روایی است که تا سر حد مرگ در سبکهای مختلف هنری مورد استفاده قرار گرفته و بازی Tails of Iron هم دست به نوآوری بزرگی در این چهارچوب نمیزند، فقط داستان خود را در دنیایی روایت میکند که در آن شاهد نبردی حماسی بین قلمرو موشها و امپراطوری وزغها هستیم!
سالها قبل از شروع ماجرای اصلی Tails of Iron، قبیلههای مختلف موشها به طور بیامان تحت هجوم نیروهای بیرحم وزغها قرار داشتند که گاه و بیگاه به آنها حمله کرده و در کنار از بین بردن تمامی دستاوردهای موشها، تعداد زیادی از آنها را هم به اسارت میگرفتند. در این میان، ناگهان موشی به نام Rattus ظهور کرده و با متحد کردن قبایل مختلف موشها، یک پادشاهی متمرکز به رهبری خودش را تأسیس میکند که نتیجۀ این تلاشها، اخراج کامل وزغها از سرزمین موشها و شکوفایی قلمروی این پادشاهی تازه تأسیس است. در شروع داستان، شاهد مراسم انتخاب جانشین پادشاه سالخورده از میان فرزندان او هستیم که کنترل جوانترین آنها، Redgi، به مخاطب سپرده میشود. در میان جشن و پایکوبی برای انتخاب پادشاه جدید، وزغها با یورشی ناگهانی سرتاسر سرزمین موشها را به آتش میکشند و حالا باید به «رِجی» کمک کنیم تا با دفاع از زادگاه خود، توانایی خود به عنوان پادشاه آینده را به نمایش بگذارد.
داستان Tails of Iron دقیقاً به همین سادگی است و با وجود استفاده از چهارچوبی که پای ثابت آثار حماسی-تاریخی و فانتزی است، خبری از پیچ و تابهای ناگهانی در طول این ماجرای حدوداً ده ساعته نیست. در خلال ماجراجوییهای رِجی، لازم است به نقاط مختلفی از این سرزمین سفر کنید که هر کدام از این مناطق، حال و هوای ویژۀ خود با ساکنین خاص خودشان را دارند و برخی از ساکنان این سرزمینها هم در برخی مأموریتها با رِجی همراه میشوند ولی شخصیتپردازی آنها چیزی فراتر از نام و پیشۀ آنها نیست. توضیح لحظات داستانی توسط یک راوی (با اجرای دلنشین Doug Cockle) انجام میگیرد و دیالوگی بین شخصیتها با استفاده از صداپیشگان رد و بدل نمیشود و لازم هم نیست که به رسم آثار مشابه دستنوشتههایی را در گوشه و کنار مراحل پیدا کنید تا پیشزمینۀ وقایع را بهتر درک کنید، هر آنچه که نیاز است بدانید توسط راوی در اختیار شما قرار داده میشود.
برخلاف تبلیغات استودیوی سازنده، Tails of Iron را نمیتوان در ژانر نقشآفرینی دستهبندی کرد بلکه مترویدوینیا توصیف دقیق ساختار آن است با این تفاوت که برخلاف رسم معمول این ژانر به جای اینکه قدرتهای تازه و سلاحهای عجیب باعث پیشرفت شما در نقشه شوند، با یک ساختار مأموریت محور طرف هستیم که به گشت و گذار شما در محیطهای تو در توی بازی شکل میدهند. همین فاکتور ممکن است برای طرفداران ژانر مترویدوینیا عامل دافعۀ بزرگی باشد چرا که علاقهمندان این ژانر به اکتشاف مخاطب محور علاقۀ بیشتری دارند اما در Tails of Iron تقریباً تمامی مسیرها از پیش مشخص هستند و فقط باید منتظر مأموریتی که نیازمند حضور شما در هر نقطه است باشید تا اکتشافاتی که انجام میدهید بی ثمر نباشد. با این وجود در برخی نقاط، تعدادی باسهای مخفی و آیتمهای خاص را خواهید یافت که ارتباطی به مأموریتهای محول شده ندارند و به عبارتی یک نیمچه گشت و گذار آزادانهای هم در کلیت گیمپلی دیده میشود.
طراحی Tails of Iron به صورت ساید اسکرولر (زاویۀ دوربین از کنار) است که در هنگام مبارزات امکان استفاده از سلاح تک دستی به همراه سپر، سلاح دو دستی و سلاح دور زن را دارید که هر سلاح انتخابی اثر صدمهای و وزن مشخصی دارد و مدیریت کردن صحیح این دو عامل به چابکی رِجی در حین مبارزات برای فرار به موقع از حملات دشمنان کمک میکند. زرههای در دسترس هم در کنار افزایش قدرت دفاعی، مانند سلاحها وزن مشخصی دارند که بستگی به سبک مد نظر خود باید انتخاب کنید که تا چه اندازه میخواهید سرعت را فدای قدرت تهاجمی یا تدافعی کنید. در ابتدای راه کاملاً احساس خواهید کرد که درجۀ سختی این عنوان کاملاً ناعادلانه است اما بعد از چند ساعت که تبدیل به یک مبارز حرفهای با ابزاری قدرتمند میشوید و خودتان را با نقطهای که در ابتدای راه در آن قرار داشتید مقایسه میکنید، حس پیشرفت بسیار خوبی را تجربه خواهید کرد.
زرهها همچنین یک اثر دفاعی مجزا در برابر گونههای مختلف دشمنان دارند که با توجه به دشمنانی که قرار است در مأموریت انتخاب شده با آنها رو به رو شوید، میتوانید زره مناسبی انتخاب کنید که کار را به شکل کاملاً محسوسی برای شما راحتتر خواهد کرد. دشمنان مختلف هم از فراوانی قابل قبولی برخوردارند و با کوچکترین غفلتی دخل شما را خواهند آورد ولی طراحی حملات دشمنان به گونهای بوده که قبل از هر حمله یک سری راهنماهای تصویری نمایش داده میشوند و آسیب دیدن از هر نوع حمله با سبک خاصی از عملیات تدافعی و تهاجمی، قابل پرهیز است. باسها هم مانند دیگر آثار مشابه اوج سختی کار هستند ولی در مجموع میتوان با استفاده از ابزار مناسب و یادگیری الگوی حملات آنها، بدون کلافگی آنچنان از پس این مبارزات هم برآمد.
اوج توانایی تیم سازنده بدون شک در طراحی بصری خودش را نشان داده و خوشبختانه این بخش به استفادۀ صرف از یک استایل جذاب خلاصه نشده که این تصویرگریها بعد از مدتی خستهکننده شوند بلکه شاهد توجه بسیار زیادی به جزئیات هستیم که تا پایان راه مناظر جذابی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. قدم اول در این طراحی موفق، تغییر شرایط دنیای Tails of Iron است که در ابتدا شاهد سرزمینی زیبا و در حال شکوفایی هستیم ولی بعد از هجوم دشمنان، این سرزمین کاملاً تخریب شده و فضایی رو به زوال جای آن جهان پر از صلح و صفای اولیه را میگیرد. به مرور و به واسطۀ موفقیتهای رِجی، شاهد بازسازی مجدد این سرزمین هستیم که تمامی این روند به خوبی از طریق طراحی محیطی به مخاطب منتقل میشود.
در کنار طراحی محیطی جذاب که فرآیند نجات قلمروی موشها را نشان میدهد، شاهد محیطهای معمول این قبیل عناوین مانند سیاهچالههای زیرزمینی، معادن چند لایه و ... هم هستیم که با طراحی و نورپردازی خاص خود، بوم نقاشی Tails of Iron رو گسترش بیشتری دادهاند و در بخشهای خاصی از مراحل هم شاهد نوعی نشت گاز کشندۀ سبزرنگ هستیم که وقتی امکان دسترسی به این مناطق را پیدا میکنید، یک افکت بصری جذاب روی تصویر قرار میگیرد. در کنار اینها، طراحی خود رِجی و همراهان مختلف او هم به بهترین نحو انجام گرفته و سلاح و زرههای فراوانی که در طول این ماجراها به دست میآورد، هر کدام طراحی مجزایی دارند و در هنگام استفاده از آنها، به شکل واضحی ظاهر رجی و ابزار مورد استفادۀ او دستخوش تغییر میشوند.
همان طور که بالاتر اشاره شد، وظیفۀ روایت داستان بر عهدۀ «داگ کاکل» بوده که در سالهای اخیر به لطف ایفای نقش گرالت در سری بازیهای Witcher به یکی از محبوبترین و شناختهشدهترین صداپیشگان دنیای بازیهای ویدئویی تبدیل شده و خوشبختانه با اجرای خود، حس بسیار جذابی به Tails of Iron بخشیده است.عدم استفاده از صداپیشگی در عناوین مستقل چیز تازهای نیست و حتی بهرهگیری از اصوات نامأنوس به جای دیالوگ در ساختههای مختلف، کاملاً مسبوق به سابقه است ولی اصوات استفاده شده در اینجا کاملاً حالتی گوشخراش دارند و به خصوص در ابتدای راه که شاهد توضیحات مربوط به کارکردهای گیمپلی هستیم، در همراهی با سختیهای اولیه، حالتی منزجرکننده را به وجود میآورند و به نظر بهتر بود که سازندگان به همان نمایههای تصویری بسنده کنند و بخش صداپیشگی را در همان راوی خلاصه کنند.
در ابتدای راه، Tails of Iron به شدت به مخاطب خود سخت میگیرد و شکست دادن دون پایهترین دشمنان هم نیازمند صبر و استقامت بسیار است اما همین که از موانع ابتدایی عبور کنید و به ابزاری بهتر دست پیدا کنید، با یک مترویدوینیای سرگرمکننده با طراحی بصری فوقالعاده رو به رو میشوید که هر چند نوآوری قابل توجهی در طراحی آن وجود ندارد و حتی میتوان گفت که نگاهی کاهشگرایانه به فرمول ژانر خود داشته ولی با همۀ این تفاسیر، تجربهای سرگرمکننده و خوشایند را به ارمغال آورده است.
نظرات