سال گذشته همزمان با معرفی عنوان Life is Strange: True Colors در رویداد زندهای که اسکوئر انیکس تدارک دیده بود، ریمستری از نسخه ابتدایی Life is Strange و پیشدرآمدش Before the Storm که به ترتیب در سالهای 2015 و 2017 منتشر شده بودند، معرفی شد. با این ریمستر سازندگان قصد داشتند که این دو عنوان تحسین شده را با تکنولوژی جدید به روز کنند و با مواردی مثل بهبودهای گرافیکی در زمینه کاراکترها و محیطها (یکی از انتفاداتی که در اکثر نقدهای اثر ابتدایی در آن زمان به آن اشاره شده بود، لیپ سینک ضعیف کاراکترهای این عنوان بود)، ارتقا تکسچرها و نورپردازی و به طور کلی دیگر پیشرفتهای گرافیکی همراه شود تا این دو عنوان برای مخاطبین جدید در دسترستر باشند. حالا بعد از تاخیری که به دلیل چالشهای توسعه بازی در دوران کرونا تاریخ انتشار این عنوان را تا اوایل 2022 به تاخیر انداخت، بازی به دست ما رسیده تا نگاهی به آن بندازیم و درباره اینکه طرفداران قدیمی و جدید میتوانند انتظار چه چیزی را داشته باشند صحبت کنیم.
ساخته Dontnod درباره نوجوانی به نام Max که بعد از چندین سال به محل زندگیاش باز میگردد تا در دبیرستانی دنبال علاقه خود به عکاسی برود، در سال انتشارش هر چند ساختاری شبیه به عناوین تلتیل داشت، اما تصمیم هوشمندانه استفاده از قابلیت جالب بازگشت زمان به عنوان قدرت خاص شخصیت اصلی که میتوانستید در قالب مکالمهها و حل برخی پازلها از آن بهره ببرید، این عنوان را تبدیل به اثر ویژهای کرده بود. برگ برنده دیگر Life is Strange شخصیتهای دوستداشتنی و پرادخت خوب بازی از مصائب دوره نوجوانی بود که با اینکه درگیر برخی کلیشهها میشد و جاهطلبی بازی همیشه در روایت به نفعاش نبود، صداقت و ظرافت خوبی در این پرداخت به کار گرفته شده بود و احساسات مخاطب را به خوبی تحت تاثیر قرار میداد.
اولین سوالی که پیش میآید این است که آیا واقعا عنوانی که در سال 2015 منتشر شده و هنوز هم به نظر نمیرسد که گرد زمان روی آن نشسته باشد، ساختن ریمستر برای آن ضروری است؟ از نظر گرافیکی اگر چه بازی اصلی در همان زمان انتشارش تکنیکیترین گرافیک را نداشت، اما محدودیتهای استودیو سازنده در آن زمان باعث شده به جای دنبال کردن واقعیگرایی، به دنبال سبک بصری خاصی برود که بیشتر از هر چیز شبیه به نقاشیهای دستی پر جزئیات بود. به دلیل همین رویکرد، گذشت زمان به جنبههای بصری بازی ضربهای نزده و محیطهایی زیبایی که در شهر خیالی Arcadia Bay با آنها روبهرو میشوید، همچنان زیبا هستند. درباره انمیشینهای صورت و بدن البته میتوان بحث کرد، اما حداقل برای من در نسخه ابتدایی به قدری کار صداپیشگان بازی خوب بود که حتی اگر به طور دقیق تاثیر تمام احساسات کاراکتر را در چهرهشان نمیدیدید، به راحتی میتوانستید حس و حال کاراکترهای بازی را درک کنید. از طرفی خود بازی نیز بیشتر در مورد احساسات ظریفی بود که تا حد مشخصی از حرکات بدن و صورت کفایت میکرد.
به هر حال یکی از نقاطی که Life is Strange Remastered به دنبال بهبود آن است، همین جزئیات بیشتر در صورت شخصیتها است. اما لزوما ارتقا این موارد تاثیر مستقیمی در درک بهتر احساسات برای عنوانی که بدون آنها نیز موفق بوده، ندارد. صورتهای شخصیت و مدلهای بازسازی شده برای این نسخه با اینکه خصوصا در چهره از جزئیات بیشتری برخوردار هستند، برای مثال چشمها عمق بهتری دارند و حرکات لبها دقیقتر است، اما به نظر میرسد کمی بیشتر نسبت به قبل دندانهای شخصیتها را میبینید که هنوز نمیتوانم تصمیم بگیرم این مورد به بهتر بودن اثر کمک کرده یا در برخی مواقع دیدن بیشتر آنها عجیب است. سیستم نورپردازی بازی نیز تغییراتی پیدا کرده که بدون مشکل نبوده و در یک مورد در اپیزود اول هنگامی که با شخصیت Dana در اتاقش صحبت میکنید، صورت این دو شخصیت را در این مکالمه کوتاه بیش از حد روشن و سفید رنگ میبینید. با توجه به تغییراتی که داده شده مشکلات دیگری نیز به وجود آماده است که اگر گوشهای من مشکلی نداشته باشند، برای مثال ظاهرا صدای قدمهای مکس تنها از سمت چپ شنیده میشود یا در جای دیگری در اپیزود اول وقتی موسیقی پخش میکنید، آهنگ پسزمینه قطع نمیشود و کمی شنیده شدن دو آهنگ روی هم، حواس پرت کننده میشود.
خوشبختانه این موارد کوچک به راحتی با آپدیت دادن قابل حل هستند و تکسچرها بهتر و جزئیات بالاتر احتمالا به ذائقه مخاطب جدید بیشتر خوش میآیند، اما در همان مرحله اول علت محبوبیت Life is Strange و دوستداشتنی بودناش هرگز گرافیکش نبود که حالا نیازی به تغییر دوباره و اضافه شدن مشکلات جدید باشد. بنابراین انتظار نداشته باشید که تجربه بازی دگرگون شده باشد و به یک باره با عنوان جدیدی روبهرو شوید. از همین رو اگر از طرفداران قدیمیتر هستید و دو عنوان قبلی را دارید، خرید این ریسمتر چندان توجیه اقتصادی ندارد و حتی شاید اسکوئر انیکس میتوانست نسخه رایگان آپدیت شدهای برای دارندگان بازی تدارک ببیند. اگر میخواهید برای اولین بار سراغ این دو اثر بروید با توجه به بهبودهایی که این دو پیدا کردهاند و همچنین قرار گرفتن اپیزود اضافه جالبی درباره دوران کودکی «مکس» و «کلویی» که در نسخه دیلاکس Before the Storm میتوانستید به آن دسترسی پیدا کنید، تجربه این ریمستر میتواند پیشنهاد خوبی باشد.
تا اینجا درباره ریمستر عنوان اصلی صحبت کردیم، اما همانطور که گفته شد این اثر شامل پیشدرآمد Before the Sotrm نیز میشود که در آن زمان توسط استودیو دیگری یعنی Deck Nine (سازنده نسخه اخیر LIS و این ریمستر) در قالب سه اپیزود ساخته شد. این عنوان در واقع پازل گم شده روایت اصلی را مرکز توجهاش قرار داده بود و هر چند به دلیل عدم حضور «مکس» دیگر خبری از قابلیت بازگشت زمان نبود، اما استودیو سازنده با روایتی متمرکز به خوبی به ریزه کاریهای شکلگیری رابطه دو شخصیت «کلویی» و «ریچل» در این اثر پرداخته بود که همزمان هم به روایت نسخه اصلی عمق میبخشید، و هم روی پای خودش میایستاد و هر چند مثل نسخه قبلی تاثیر برخی کلیشهها و شخصیت منفی بسیار ساده روی آن واضح بود، نویسندگی و صداپیشگی بسیار خوب باعث شکلگیری یکی از احساسیترین روایتهایی شده بود که میتوانید در دنیای ویدئو گیم تجربه کنید. همچنین به جای استفاده از قابلیت بازگشت زمان سازندگان از قابلیتی که شاید کمی غیر منطقی به نظر برسد اما با کاراکتری که شخصیت اصلی این اثر داشت کاملا هماهنگ بود و هم لحظات جالبی را رقم میزد، به نام Backtalk استفاده کردند که در برخی مکالمهها میتوانستید از آن استفاده کنید؛ به این شکل که برای رسیدن به هدفتان با کاراکتر روبهرو وارد دعوای کلامی میشدید و از کلمات و جملات طرف مقابل استفاده میکردید و آنها را به طعنه و توهین مزین میکردید و به او بر میگرداندید.
ریمستر این اثر وضعیت پالیششدهتری نسبت به نسخه اصلی دارد که با توجه به اینکه این عنوان در سال 2017 منتشر شده و نیاز به کار کمتری داشته و همچنین کوتاهتر بودن بازی، منطقی به نظر میرسد. چیزی که از همان اپیزود ابتدایی در این اثر دیده میشود بهبود کلی کیفیت چهرهها است که به خوبی به چشم میآید. با این وجود، مثل ریمستر نسخه اصلی تغییرات گرافیکی انجام شده در حدی نیستند که تجربه متفاوتی به شما ارائه کنند و یا ترغیبتان کنند که اگر طرفدار سرسخت این مجموعه هستید و این دو عنوان را تجربه کردهاید، دوباره به آنها برگردید. در نهایت نکتهای که برای من با تجربه دوباره این دو اثر یادآوری شد، این است که تا چه حد موسیقیهای متناسب با فضای داستانی قسمت ویژهای از هویت کلی سری Life is Strange هستند و انتخابهای دقیق در زمینه موسیقیهای لایسنس شده و هم موسیقی اورجینال متن این دو بازی، باعث شده که بار عاطفی لحظات مختلف بالا برود و بیشتر در ذهنتان ماندگاری داشته باشند.
در مجموع باید گفت که بازی Life is Strange Remastered هیچ چیز انقلابی به تجربه خود برای کسانی که قبلاً این روایت احساسی و جذاب را بازی کردهاند اضافه نمیکند اما برای طرفداران جدید که برای اولین بار سراغ آن میروند، این ریمستر با پیشرفتهای گرافیکیاش میتواند پیشنهادی مناسب برای ورود به دنیای دوستداشتنی این دو عنوان باشد.
نظرات