مسئله جدا کردن اثر از هنرمند و بررسی ممکن یا غیر ممکن بودن آن دغدغه جدیدی است که این روزها بسیار فراگیر شده است و قطعا یکی از جدیترین آنها مرتبط با خالق دنیای شگفت انگیز «هری پاتر» یعنی «جی.کی.رولینگ» است. حرفهای نامرتبط و ناراحت کننده او در رابطه با اقلیتهای جنسی، کسانی که حتی در جوامع مدرن هم همچنان تحت آزار و اذیت هستند عده زیادی را ناراحت کرده است و تصور اینکه ممکن است طرفداران زیادی از او نیز در همین اقلیتهای جنسی باشند مسئله را غم انگیزتر میکند. بیان این مورد برای اینکه به حواشی اطراف بازی Hogwarts Legacy برسیم لازم بود. فشار مضاعفی بر روی تیم سازنده این بازی از همان اوایل معرفی وارد شد که با پاسخ اینکه خالق این دنیا کوچکترین همکاری در این پروژه نداشته است داده شد اما همچنان برای افراد زیادی این مورد کافی نبود و این بازی را پشتیبانی غیر مستقیمی از جی.کی رولینگ میدانستند. درستی و اشتباهی کلیت قضیه را به متخصصان این موارد میسپاریم و در اینجا سعی میکنیم نگاه منصفانهای به کلیت بازی به احترام زمان و هزینهای که تیم سازنده آن داشتهاند داشته باشیم.
داستان بازی Hogwarts Legacy حدود یک صده قبل از اتفاقات پسر پر حاشیه این دنیای جادویی اتفاق میافتاد و از این لحاظ بازی سعی کرده است که برای آزادی در روایت و ارائه یک داستان جدید دستی باز داشته باشد و اگر قرار بر ادامهای هم باشد بتوانند بدون پیچیدگیهای داستان اصلی این دنیا جای مانور داشته باشند. داستان بازی از شخصیت شما که میتواند هر جنسیتی باشد در کوچه دیاگون شروع میشود که بعنوان یک سال پنجمی برای اولین بار میخواهید تحصیلات خود را در مدرسه افسانهای هاگوارتز شروع کنید. یکی از پروفسورهای این مدرسه برای استقبال و اسکورت شما در آنجا حضور دارد اما طبق انتظار همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود و بعد از اینکه کالسکه پرنده شما مورد حمله قرار میگیرد راز و رمزها شروع به معرفی و باز شدن میکنند. اگر بخواهیم بزرگترین مشکل بازی را در همان ابتدا معرفی کنیم قطعا داستان بازی و اکثر شخصیتهای آن بخصوص آدم بدهای آن در راس این هرم قرار میگیرند. بصورت کلی بازی کوچکترین پیش زمینهای از کاراکتر شما و اتفاقاتی که قبل از شروع داستان بازی برای او رخ داده است به شما نمیدهد و ما اصلا نمیدانیم او از کجا آمده و به کجا میرود و اینکه چرا تحصیلات خود را از سال پنجم شروع کرده است. بله از لحاظ گیم پلی و سیستمهای بازی و غیره ما میدانیم چرا سازندگان تصمیم گرفتهاند که سال پنجم را برای شروع انتخاب کنند اما بهرحال داستان بازی نیز باید دلایل قانع کننده و کافی برای مخاطبان فراهم میکرد تا ارتباط بیشتری بازیکن با شخصیت و کلیت داستان برقرار کند. شخصیتهای همراه و فرعی جز تعدادی محدود هیچکدام جذابیت خاصی ندارند و بدتر از آن دو شخصیت منفی اصلی هستند که از تکراری بودن و خسته کننده بودن آنها با تمامی انگیزهها و اهدافشان واقعا میتوان ساعتها صحبت کرد.
کلیت روند اصلی روایت داستان بازی نیز بسیار قابل پیشبینی و بدون کوچکترین هیجان و سوالی است و پر بیراه نیست که اگر بگوییم بدترین ماموریتهای بازی نیز مرتبط با خط اصلی داستان بازی هستند که بعضی از آنها واقعا شما را خسته میکنند. خبر خوبی که اینجا وجود دارد ماموریتهای جانبی بعضا با کیفیت هستند که سعی میکنند جبران خوبی برای ماموریتهای خسته کننده اصلی باشند. تنوع و تعداد خوبی از این ماموریتها با خط داستانیهای جذاب وجود دارد و با اینکه ممکن است از ضعیف تا عالی کیفیتشان متغییر باشد اما حداقل جذاب و جالب هستند. یکی از جالبترین ماموریتهای فرعی بازی نیز متاسفانه تا یکسال انحصاری پلتفرم PlayStation است که واقعا جای تاسف دارد که چرا همچین تصمیمی گرفته شده است و بقیه مخاطبان بازی که کنسولهای انتخابی دیگری دارند باید از آن برای مدت زیادی محروم باشند، نه تنها همچین موردی بسیار ناراحت کننده است، بصورت کلی انحصاریهای زمانی برای پلتفرمها فارغ از اینکه برای کدام شرکت باشند از بدترین ترندهای ممکن این صنعت است.
بخش دیگری که میخواهیم به آن بپردازیم به قدری تحسین برانگیز و جذاب است که شاید کلمات برای آن کم بیایند. طراحی کلی قلعه هاگوارتز و روستانی هاگزمید و جنگل ممنوعه و دیگر بخشهای نقشه بازی به قدری هنرمندانه و عاشقانه و حرفهای در بازی گنجانده شدهاند که واقعا جای کوچکترین شکایت و ایرادی را باقی نمیگذارند. بله بازی در قسمت فنی شاید بعضا ایراداتی از جمله باگ و افت فریم داشته باشد اما وقتی عظمت و زیبایی دنیای ساخته شده توسط استدیو نه چندان بزرگ و نه چندان با تجربه Avalanche Software را میبینید واقعا به راحتی میتوانید چشمهای خود را بر روی آنها ببندید. چیزی که به راحتی میتوانم از این قسمت بفهمم این است که سازندگان بازی از عاشقان و طرفداران سر سخت و قدیمی دنیای هری پاتر هستند و به بهترین حالت ممکن این قضیه را در این بخش از بازی تزریق کردهاند. قلعه هاگوارتز و محیطهای داخلی آن که پر از رمز و راز و اتاقهای مخفی و دخمهها هست برای عاشقان این دنیا یک نعمت بی مثال است که نمونه آن در هیچ دنیای دیگری دیده نمیشود! قدم زدن در اتاقهای هر چهار گروه اصلی این مدرسه و سالن اصلی و دیگر مکانهای نام آشنای این محیط لذتی بی مثال دارد که حتی بعد از 50 ساعت وقت گذراندن در آن و بالا و پایین کردن پلههای بی شمار این قلعه ( خیلی خیلی بی شمار!) هم همچنان جادوی خود را از دست نمیدهد! آزادی و عظمتی که نقشه بازی به شما میدهد شاید تنها در یک بازی دیگر بتوانید پیدا کنید و آن هم Elden Ring است که اگر بخواهیم مقایسه کنیم همچنان میگویم که از لحاظ دستاورد کلی Hogwarts Legacy همچنان یک سر و گردن بالاتر از بازی مذکور است و آن هم فقط و فقط بخاطر روستانی هاگزمید و صد البته جزییات و بزرگی قلعه هاگوارتز است. تقریبا هیچ اتاق و در و بخشی در این قلعه وجود ندارد که شما نتوانید به آنجا ورود کنید و این دستاورد فنی و هنری زمانی جذابتر میشود که سازندگان تمام تلاش خود را کردهاند که از اَستهای تکراری برای طراحی استفاده نکنند و هر اتاق و بخش از قلعه و روستا هویت منحصر بفرد و خاص خود را داشته باشد!
بله اگر بخواهیم بصورت ریز کیفیت بافتهای محیطی و دیگر جزییات کوچک فنی بازی را بررسی کنید میشود ایرادهایی از آن گرفت اما وقتی با عظمت کلی پروژه و بخش هنری بی نقص بازی روبرو میشویم و همچنین پیشینه تیم سازنده بازی را نگاه میکنیم واقعا سخت است که به کوچکترین ایرادی نیز اشاره کنیم.
تصوری که از ابتدا در رابطه با بخش گیم پلی بازی وجود داشت بازی اکشن نقش آفرینی بود اما به ضرس قاطع بازی یک اکشن ماجراجویی دنیای بازی است که امکان شخصی سازی زیاد ( بسیار بسیار زیاد!) به شما میدهد و سعی میکند که خود را بعنوان نقش آفرینی معرفی کند اما این اتفاق رخ نمیدهد و از همان ابتدا میتوانید بفهمید که بازی شاید پوستهای از آن ژانر را داشته باشد اما کوچکترین مشخصات اصلی ژانر نقش آفرینی را ندارد و البته که ایرادی هم ندارد زیرا بازی در چیزی که هست تقریبا موفق است و شاید تصمیم درستی نیز برای این دنیا باشد. تا قبل از عرضه بازی مطمئنا بزرگترین نگرانی در رابطه با آن مرتبط با بخش مبارزات بازی بود که حال بعد از تجربه آن میتوان با خیالی آسوده گفت که بازی شما را در این بخش ناامید نمیکند و بصورت کلی توانسته است سیستمی قابل قبول و راضی کننده را ارائه دهد که صد البته جای پیشرفت و کار بسیار زیادی در ادامههای ممکن دارد. همانطور که بالاتر اشاره کردیم شما میتوانید کاراکتر خودتان را از پایه با انتخابهای تقریبا مناسب و زیادی بسازید و سپس پا به دنیای بازی بگذارید و ماجراجویی خود را شروع کنید. جز رنگ پوست، جنسیت و حالت کلی چهره شخصیت اصلی شما میتوانید دیگر موارد را در دنیای بازی دوباره ویرایش کنید و آزادی خوبی از این لحاظ بازی برای شما فراهم کرده است.
بازیکن در این بازی تقریبا هیچ وقت بیکار نخواهد بود و ماموریتهای زیاد و متنوعی در سراسر نقشه عظیم بازی پخش شدهاند تا شما همیشه فعالیتی برای انجام دادن داشته باشید هرچند ممکن است در یک سوم پایانی بازی کمی ملال آور و بیش از اندازه لازم بنظر برسند اما بازیکن میتواند بخش زیادی از آنها را برای قسمت بعد از پایان کنار بگذارد و در کنار لذت بردن از گشت و گذارهای محیطی به انجام بعضی از آنها نیز بپردازد. برای گشت و گذار نیز بازی حق انتخابهای متنوعی برای بازیکن تدارک دیده است، از جاروهای معروف گرفته تا هیپوگریف دوست داشتنی و البته دو سوپرایز دیگر که بهتر است خودتان آن را در بازی تجربه کنید. همچنین فست تراولهای متنوعی نیز با جایگذاری مناسب در نقشه عظیم بازی پخش شدهاند تا اگر حوصله پیاده روی و سوارکاری و پرواز ندارید از آنها استفاده کنید. شاید نبود مسابقات کویدیچ بزرگترین کمبود این پکیج تقریبا کامل بنظر برسد که مطمئنا در آینده بعنوان یک بسته الحاقی جداگانه ساخته و معرفی خواهد شد، البته که امیدواریم واقعا نیت همین باشد و به بازی بعدی موکول نشود!
موسیقیهای بازی با اینکه شخصیت و استقلال خودشان را دارند اما جوری نواخته شدهاند که شباهتهای جالبی با موسقی بیادماندنی جان ویلیامز افسانهای برای فیلمها دارند و قطعا شنیدن آنها لذت بخش خواهد بود و تنوع جالبی دارند که برای بخشهای مختلف بازی از مبارزات و گشت و گذار و کلاسهای درس و غیره تدارک دیده شدهاند. هرچند هر از گاهی باگ باعث میشود که در موقعیتهای نامناسب موسیقیهایی عجیب پخش شوند اما خوشبختانه در تجربه شخصی این موارد بسیار کم و جزئی بود. صداگذاری شخصیتهای بازی نیز با اینکه عالی نیست اما نقطه ضعف خاص و قابل اشارهای ندارند و شاید جالبترین مورد در رابطه با این بخض صداگذاری بازیگر دوست داشتنی یعنی Simon Pegg برای مدیر نه چندان دوست داشتنی مدرسه هاگوارتز یعنی Phineas Nigellus Black باشد.
در نهایت اینکه Hogwarts Legacy تجربهای دوست داشتنی است که برای افراد متفاوت کیفیت آن متغییر خواهد بود. عاشقان دنیای هری پاتر قطعا از آن لذت بی شباهتی با هر اثر دیگری خواهند برد و برای دیگران که شناخت اندکی از این دنیا دارند و یا اصلا با این فضا آشنا نیستند با کمی بخشش تجربهای خوب و راضی کننده خواهد بود. چیزی که همه با آن موافق خواهند بود این بازی برای اولین تجربه استدیو Avalanche Software در ساخت اثری با این عظمت و جزییات و اهمیت دستاوردی بسیار تحسین برانگیز بوده است که میتواند در شمارههای بعدی تبدیل به اثری بی نقص برای همه مخاطبان باشد.
نظرات (1)