طبق رسم هر سال، تصمیم گرفتیم تا اینبار هم به بهترین آثار منتشر شده در سال 2019 نگاهی بیندازیم. سال 2019 از هر نظر یک سال کاملا معمولی و البته بسیار مهم برای صنعت گیم بود. هیدئو کوجیما جدیدترین ساخته خود را عرضه کرد، رمدی با کنترل به جمع استودیوهای بزرگ برگشت و مایکروسافت هم از کنسول نسل بعدی خود رونمایی کرد. با این همه، از نظر بازی انتظارات بیشتری از 2019 داشیم و حداقل میخواستیم بعضی بازیها خروجی بهتری داشته باشند.
امسال بر خلاف سالهای قبل که بهترین بازیها را بر اساس ژانر و پلتفرم انتخاب میکردیم، تصمیم گرفتیم تا اینبار از تک تک اعضای تحریریه بخواهیم تا بهترین بازی سال خود را مشخص کنند. بنابراین، مقاله امسال نسبت به گذشته کمی متفاوت بوده و حالتی شخصی به خود گرفته است. جدا از انتخاب بهترین بازی سال، از اعضای تحریریه خواستیم تا سه عنوان ارزشمند که از تجربه آنها لذت بردند را معرفی کنند و در آخر ناامیدکنندهترین اثر سال را مشخص نمایند.
در ادامه میتوانید انتخابهای اعضای تحریریه را بخوانید. با توجه به انتخابهای دوستانمان در تحریریه سایت، بازی Resident Evil 2 Remake در بین گزینهها بیشتر از همه تکرار شده است و اگر بخواهیم یک اثر را به عنوان بهترین بازی سال 2019 از دیدگاه بازیمگ انتخاب کنیم، قطعا بازسازی رزیدنت ایول 2 در صدر فهرست ما جای میگیرد.
امیدواریم از خواندن این مطلب لذت ببرید.
وحید ظهرابی نژاد شیرازی
بهترین بازی سال : Control
بازی Control حداقل برای من همان نقشی را بازی میکند که فیلمهای کمتر عامه پسند و شخصی در فصل جوایز ایفا میکنند، آثاری که کیفیت بسیار بالایی دارند و نه آنقدر مفهومی و خاص هستند که نتوانند نظر عام را جذب کنند و نه آنقدر گویا و سر راست هستند که بتوانند همه نوع توجه و نگرشی را به خودشان جلب کنند.
Control تمام چیزهایی که از یک بازی تک نفره داستانی انتظار میرود را در خودش جای داده است و اگر مشکلات فنی زمان عرضه وجود نداشت دیگر نویسندگان و منتقدان نیز کمتر به آن سخت میگرفتند. داستانی جذاب و جدید به همراه شخصیت اصلی دوست داشتنی که ارتباط برقرار کردن با آن به آسانی صورت میگیرد و جای سوالهای زیادی را نیز در خودش پنهان کرده است.
اما شاید بزرگترین نقطه قوت این بازی طراحی مراحل آن باشد، مشخصهای که بزرگترین نقطه ضعف اثر قبلی استدیو Remedy یعنی Quantum Break بود و موج انتقادات بازی از سمت آن سرازیر شده بود و حال با استخدام افراد مناسب و کاربلد توانستهاند چرخشی 180 درجهای بزنند و آن را تبدیل به جذابترین بخش بازیشان بکنند.
Control در واقع متعلق به زیر ژانر Metroidvania است که در کمتر بازی بزرگ و تجاری میتوانید آن را به این کیفیت و بی نقصی پیدا کنید. طراحی نقشه در این ژانر حرف اول و آخر را میزند و کمک کردن مکانیکهای گیم پلی شخصیت اصلی برای محدود کردن بعضی از نقاط این نقشه جزو ارکان اصلی به شمار میرود که این بازی به بهترین حالت ممکن از پس آن بر آمده است. تیراندازی و استفاده از قدرتهای جسی فیدن (نام شخصیت اصلی بازی) کاملا شما را ارضا خواهند کرد و به مانند سابق استدیو Remedy توانسته این بخش را به مانند تمامی بازیهای قبلش استادانه به نمایش بگذارد.
کیفیت ظاهری بازیهای این استدیو نیز هیچوقت جای انتقادی را باقی نمیگذاشتند و موتور فیزیک در این بازی مثال زدنی و بی نظیر است و پرتاب شدن اشیا و تخریب شدنشان را در کمتر بازی نه تنها در سال 2019 بلکه در این نسل کنسولها خواهید دید فقط مشکلات فنی شدیدی در زمان عرضه بازی را احاطه کرده بودند که با پچهای اضافه شونده از شدت آن کاسته شد و بازی حال در حالت کاملا مناسبی به سر میبرد.
تمامی حرفهای بالا برای اثبات این حرف بود که Control بدون شک نه تنها یکی از بهترین بازیهای سال 2019 به شمار میرود بلکه میتواند جز بهترین بازیهای این نسل نیز باشد اما چیزی که قطع به یقین درباره آن وجود دارد این است که یکی از بهترین مراحل این صنعت در این بازی وجود دارد، مرحله Polaris پکیجی کامل از انتخب بهترین موسیقی و کارگردانی و طراحی هنری با همراهی گیم پلی اکشن و زیبای بازی است و همین مورد برای من کافی است که این بازی را بعنوان بهترین بازی امسال با وجود عناوینی مانند The Outer Worlds و Mortal Kombat 11 و... انتخاب کنم.
سایر بازیهای خوب امسال:
- The Outer Worlds
- Mortal Kombat 11
- Wreckfest
بازی ناامیدکننده: Star Wars: Jedi Fallen Order
محمد حسین بطحایی
بهترین بازی سال: Fire Emblem: Three Houses
فایر امبلم شانزدهم، واقعا بازی زشت و بدقیافه ایست، حتی با استانداردهای کنسول ضعیف تری مثل سوییچ. و همین به نظر من بیشتر نشان می دهد که زیر پرده کهنه و در هم رفته ظاهری بازی چه جواهری می درخشد که هنوز آن قدر علاقمند دارد.
مهم ترین دلیل این درخشش به نظر من در ارزش تکرار فوق العاده بالای بازی نهفته است. تک تک المان های بازی از گیم پلی بخش استراتژیک تا مدیریت های نقش آفرینی شخصیت ها، تفاوت عظیم استراتژی ها در درجه سختی های مختلف، داستان چند وجهی، موسیقی و صداگذاری عالی و مکالمه های بین شخصیت ها، همه مثل یک چرخ دنده، جوری منظم به هم چسبیده اند که به طرز عجیبی سه بار بازی کردن بخش داستانی 60 ساعته ی بازی را توجیحه می کنند و بازیکن را ترغیب به تجربه دوباره آن می نمایند. فرمولی که اعضای Intelligent System به آن دست یافته اند در Three Houses به واسطه المان هایی که از مجموعه Persona قرض گرفته، به اعتیاد آورترین وضعیت خود رسیده و نتیجه آن برای من و بسیاری که خیلی عادی منتظر بازی بودیم، بسیار شگفت انگیز و غافلگیر کننده بود.
شخصیت های به یاد ماندنی Three Houses نیز موردی است که باید حتما به آن اشاره کنم. بازی بیش از 30 شخصیت قابل کنترل دارد و برای هر کدام شخصیت پردازی و رفتارهای خاصی دارد که آن ها را به نوبه خودشان دوست داشتنی می کنند، و هر چند نقش اکثر آن ها به غیر از چند عدد محدود، در داستان به شدت محدود است ولی پیش زمینه های داستانی هر شخصیت و دلایل حضورشان در جریان داستان به خوبی شرح داده می شود. رابطه بین شخصیت ها به خوبی به تصویر کشیده شده و در انتهای هر دور بازی کردن تان از این که می بینید سرنوشت شخصیت های زیر دستتان به چه کس دیگری گره خورده یکی از بهترین احساساتی است که در پایان یک بازی حس کرده ام.
داستان بازی نیز هر چند به خاطر ظاهر انیمه ای اش از مراجع مختلف دست کم گرفته می شود ولی در ظاهر و باطن به شدت قدرتمند است. در ظاهر روابط شخصیتی سه کشور و نبردهایشان را از زاویه های مختلف بررسی می کند و پر از پیچش ها و لحظات هیجان انگیز است و در تکمیل همدیگر معماهای دنیای غنی فودلان را پاسخ می دهد. در باطن نیز Three Houses بدون چسباندن «سیاسی بودن» به خود، خیلی زیبا و زیرپوستی به فاشیسم، زاویه های پنهان حکومت های مذهبی، نژادپرستی و آسیب های مرزهای محدود کننده جغرافیایی می پردازد و در دل شخصیت هایش روی موضوعات شخصی تری مثل فرجام انتقام، عذاب وجدان، اسارت در گذشته و حتی آینده، جاه طلبی، از خود گذشتگی، حسرت و ترس از مرگ و... دست می گذارد و بدون این که سناریوی آن چنان عظیمی برای آرک های شخصیت هایش درست کند، آن ها را به پایانی مطلوب می رساند که نتیجه آن دنیایی باورپذیرتر و دوست داشتنی تر از شخصیت هایی هستند که زیر ظاهر انیمه ای شان، حرف های مهمی برای گفتن دارند.
Fire Emblem: Three Houses از آن بازی هایی است که به خاطر ظاهرش، بسیار دست کم گرفته شده و پتانسیل هایش نادیده گرفته می شود. زیر ظاهر گول زننده بازی، یک دنیای خشن و پیچیده با مکانیک های گیم پلی عمیق قرار دارد که موسیقی کوبنده اش، نبردهای استراتژیک اش را به حماسی ترین لحظات 2019 تبدیل می کند و داستان های ریز و درشت درون سرزمین هایش باعث می شود برای تک تک شخصیت هایش ارزش قائل باشید. تجربه این بازی استراتژیک نقش آفرینی فوق العاده را به هیچ وجه از دست ندهید.
سایر بازیهای خوب امسال:
- Baba is You
- Resident Evil 2
- Sekiro: Shadows Die Twice
بازی ناامیدکننده: FIFA 20
مهدی افتخاری
بهترین بازی سال: Devil May Cry 5
ساخت یک دنباله برای بازی که بیش از 10 سال از انتشارش میگذرد، کار آسانی نیست؛ اما ایتسونو و تیمش در کپکام این کار را به طرز غیر قابل باوری عالی انجام دادند. Devil May Cry 5 یک اثر فوق العاده خوش ساخت و یک بازگشت افسانهای برای یک فرنچایز بی همتا است. پس از مدتها انتظار هیدیاکی برگشت و به همه ثابت کرد که DMC همچنان یکی از عجیبترین، خاصترین و بهترین فرنچایزهایی است که در طول تاریخ ساخته شده. دویل می کرای 5 پیچیدگی خاصی ندارد و مانند نسخههای قبلی این سری، از یک فرمول ساده پیروی میکند؛ با این وجود، داستانش آنقدر جذاب و گیم پلیاش آنقدر رضایت بخش است که میتواند تجربهای فراموش نشدنی را برای بازیکن رقم بزند، تجربهای که سالها در حسرتش بودیم. DMC 5 یکی از بهترین آثاری بود که امسال منتشر شد، چرا که نشان داد بدون قربانی کردن ریشهها هم میتوان یک شاهکار را خلق کرد. از لحظهای که بازی شروع شد لبخندی روی لبان من نشست و هر کار کردم نتوانستم تا آخرین لحظه بازی دست از لبخند زدن بردارم. زمانی که تیتراژ پایانی را دیدم، با خود فکر کردم که این 11 سال انتظار واقعا ارزشش را داشت؛ فقط امیدوارم لازم نباشد 11 سال دیگر برای انتشار نسخه بعدی دویل می کرای صبر کنم.
[نقد و بررسی بازی Devil May Cry 5]
سایر بازیهای خوب امسال:
- Death Stranding
- Mortal Kombat 11
- Ace Combat 7
بازی ناامیدکننده: Rage 2
سینا گلابزاده
بهترین بازی سال: Total War: Three Kingdoms
2019 شاید سالی نبود که مثل همیشه یکی دو عنوان تمام جوایز اصلی و نظرات عامه را به خودشان اختصاص دهند اما برخلاف حرفهای بی اساسی که این روزها میشنویم، به هیچ وجه سالی بدون عناوین مهم و با کیفیت هم نبود. انتخاب یک عنوان از بین آثاری که تعدادی از آنها دست به آزمایش ایدههای نو و بعضا غیرمنتظره زدند و این متفاوت بودن به قیمت از دست رفتن بُعد سرگرمکنندگی آنها تمام نشد، اصلاً کار سادهای نیست اما برای من Total War: Three Kingdoms توانست حداقل به اندازه یک سر انگشت بالاتر از دیگر عناوین قرار بگیرد. آخرین عنوانِ یکی از قدیمیترین فرنچایزهای صنعت بازی، دست به کارهای نوآورانه چندان بزرگی در فرمول همیشگی خود نزد و حتی برخی از تازهترین ایدههای بازی هم با پختگی چندانی اجرا نشده است اما عامل عجیبی خواسته یا ناخواسته باعث شده تا فرمول نسبتاً کهنه سری Total War با فضای تاریخی خاص انتخاب شده در این قسمت به بهترین شکل با هم ترکیب شوند. دوره سه پادشاهی یکی از جذابترین دورههای تاریخی نه تنها برای کشور چین، بلکه برای تمام دنیاست. وجود چندین و چند نیروی مختلف با باورها و تواناییهای خاص که برای رسیدن به یک تاج و تخت یا تشکیل یک تاج و تخت جدید تلاش میکردند، باعث شده تا تمامی سیستمهای دیپلماسی و جنگاوری سری توتال وار رنگ و بوی ویژهای پیدا کنند. همکاری، دسیسه، خیانت و ... باعث شده تا شاهد یکی از جذابترین آثار استراتژی تمام دوران باشیم که این کارهای پشت پرده نهایتاً به نبردهای بزرگ و خونباری منجر میشوند که تا آخرین لحظات هم نفس بازیکن را در سینه او محبوس نگه میدارند. برای افرادی که با حقایق تاریخی یا با نسخه داستانی افراد مؤثرِ این دوره در قالب فیلم و سریال یا دیگر بازیهای ویدئویی که به این دوره پرداختهاند آشنایی دارند، Total War: Three Kingdoms جذابیت دو چندانی دارد چرا که دست بازیکن برای گرفتن هر تصمیمی متفاوت از واقعیت به طور کامل باز است و این مسئله باعث میشود تا چندین و چند بار به بازی برگردیم و با تصمیمات جدید، تاریخ را به مسیر دیگری هدایت کنیم. در سالی که رقبای نوآوری مانند They are Billions یا Dawn of Man و نسخههای جدید و با کیفیتی از فرنچایزهای شناخته شدهای مانند Age of Wonders، Fire Emblem و ... به بازار آمدند، بعد از چند نسخهای که کیفیت همیشگی و مورد انتظار این فرنچایز را نداشتند، بالاخره سازندگان یک نسخه تاریخی با شکوه و در حد و اندازههای نام توتال وار عرضه کردند. Total War: Three Kingdoms در نیمه ابتدایی سال به بازار عرضه شد و تا آخرین روزهای سال هر روز برای حتی دقایقی کوتاه مرا به سمت خودش فرا میخواند و شاید همین مسئله باعث شد تا این عنوان برای من بالاتر از دیگر عناوین جذاب و رنگارنگ امسال قرار بگیرد.
سایر بازیهای خوب امسال:
- Pilgrims
- Death Stranding
- Ape Out
بازی ناامیدکننده: Anthem
بهرام بیغرض
بهترین بازی سال: Wreckfest
شاید بتوان گفت سال ۲۰۱۹ یکی از ناامید کننده ترین سالها برای طرفداران سبک ریسینگ بود. امسال نه خبری از شماره جدید فورتزا شد و نه خبری از عنوان گران تریزمو بود. عناوینی مثل Need for Speed: Heat و شماره جدید Grid هم فرسنگها با یک عنوان خوب فاصله داشتند، اما در این بین عنوانی عرضه شد که واقعا میتوان از آن به عنوان یکی از بهترین عنوانهای ریسینگ عرضه شده در سال ۲۰۱۹ و حتی نسل هشتم کنسولها نام برد. عنوان Wreckfest معجون دیوانهوار خالقان سری Flatout انتخاب امسال من به عنوان بهترین بازی و یکی از بهترین عناوین ریسنگی است که در چند سال گذشته تجربه کردهام.
هر چند Wreckfest یک عنوان بدون اشکال نیست و بعضا نبود بخش آموزشی، داستان و بخش چند نفره نسبتا خلوتش به مذاق خیلیها خوش نمیآید، اما به لطف فیزیک و سیستم فوق پیشرفته دمیج مکانیکی و فیزیکی بازی میتوانم به راحتی آن را به عنوان یکی از لذت بخش ترین عناوینی که در سال ۲۰۱۹ تجربه کردهام، نام ببرم. هندلینگ و کنترل ماشینها دقیقا همانند سری فورتزا عمل میکند و طرفداران و عاشقان این سری همانند نگارنده این متن به صورت کامل با تجربه Wreckfest ارضا خواهند شد. سری فورتزا همیشه به لطف فیزیک واقع گرایانه خود انتخاب اول من به عنوان بهترین بازی ریسینگ تمام دوران بودهاست و به لطف عنوان Wreckfest این شانس را داشتم تا گیمی با هندلینگ و فیزیک نزدیک به سری فورتزا را همراه با سیستم کامل دمیج تجربه کنم. در کنار این موارد شاید بتوان لقب دارک سولز عناوین ریسینگ را هم به این بازی داد! Wreckfest یک عنوان کاملا بی رحم است. کوچکترین برخورد ها در طول رانندگی موجب نابودی ماشین شما و حریفتان خواهد شد. هدف سازندگان از ساخت بازی امکان ایجاد تصادف و نابودی ماشینها است. به همین دلیل در اکثر پیست های بازی عملا سالم ماندن ماشین امری غیر ممکن است و رمز پیروزی در مسابقات هم نابودی رقبا و بقا در کارزار نبرد ماشینها است. مسابقات معمولا با ۲۴ ماشین آغاز میشوند، اما در نهایت تنها یک ماشین قادر است از خط پایان مسابقه عبور کند. در حالی که مسابقه را با یک ماشین سالم شروع خواهید کرد، اما در پایان مسابقه شاهد تکه آهنی خواهید بود که شباهتی به اتومبیل نداشته و تنها با سرعت کمتر از پنج کیلومتر قادر به کنترل آن خواهید بود.
در کنار مسابقات معمول سبک ریسینگ، انواع و اقسام مسابقات عجیب و غریب هم برای بازی در نظر گرفته شده که تجربه آنها بسیار سرگرم کننده و البته مرگبار است. در تعدادی از مسابقات کنترل یک اتوبوس به دست شما داده خواهد شد و باید به وسیله آن به نابودی بقیه ماشینها که در حال برگزاری مسابقه هستند، بپردازید. در یک سری از مسابقات در صورتی مقام اول را کسب خواهید کرد که علاوه بر نابودی بقیه ماشین، قادر باشید تا از نابودی ماشین خودتان هم جلوگیری کنید و نمونه آخر هم به مسابقاتی اختصاص دارد که کنترل یک ماشین شبیه به مینی ماینر مستر بین را به دست خواهید گرفت و باید در کنار ده ها تریلر برای بقا و اول شدن مسابقه دهید.
در انتها هم به تمجید از سیستم دمیج مکانیکی و فیزیکی انقلابی بازی میپردازم. هر چه قدر هم در رانندگی و سبک ریسینگ مهارت داشته باشید، عملا پیش بینی پیروزی در مسابقات wreckfest غیر قابل پیش بینی است!! سازندگان سیستمی را برای بازی در نظر گرفتهاند که قادر است کوچکترین برخورد ها را هم ثبت کند. حتی این سیستم با توجه به سرعت ماشینها، عکس العملی متفاوتی از خود نشان میدهد. با یک مثال این مورد را بازگو میکنم تا بیشتر با این سیستم دقیق آشنا شوید. در خیلی از موارد در حالی که مقام اولی را به دست آورده بودم و تمام حریفان من به صورت کامل از دور رقابت خارج شده بودند، اما به دلیل بر خورد لاستیک ماشینم با لاشه ماشین یکی از حریفان که از قبل در پیست مسابقه باقی مانده بود، شاهد تصادفی وحشتناک و نابودی کامل ماشینم بودم.
عنوان Wreckfest همان طور که سری فورتزا موتور اسپورت از شماره پنجم در هوش مصنوعی و عنوان GT: Sport در بخش آنلاین و قوانینش سبک ریسینگ را به جلو بردهاند و استاندارد های جدیدی را به سبک ریسینگ اضافه کردهاند، موفق شده تا استاندارد های جدیدی را در بخش دمیج فیزیکی و مکانیکی وارد سبک ریسینگ کند و بدین صورت انتخاب اول من به عنوان بهترین عنوان سال ۲۰۱۹ میلادی است.
سایر بازیهای خوب امسال:
- Control
- Luigi's Mansion 3
- Star Wars Jedi: Fallen Order
بازی ناامیدکننده: Gears 5
کاوه اسکندری
بهترین بازی سال: Gibbous – A Cthulhu Adventure
2019 سال بسیار خوبی برای آثار مستقل و کوچکتر بود، از بازیهایی مانند Baba is You که تنها توسط یک نفر ساخته شده بودند تا عناوین پیچیده و بزرگی مثل Disco Elysium و Mordhau، محصولات کوچکتر توانستند شانه به شانه غولهای صنعت ایستاده و حتی از آنها جلو بزنند. Gibbous – A Cthulhu Adventure که پس از این اختصارا آنرا Gibbous خواهم خواند اواسط سال برای مدت کوتاهی تبدیل به یکی از مهمترین عرضههای صحنه «ایندی» شد و اگر دستی در گروهها و کانالهای یوتیوبی مرتبط داشتید، حتما نام آنرا چند بار در هفته میشنیدید. اما Gibbous با وجود داشتن سازندهای ناشناخته و سبکی نهچندان نوآورانه، چگونه توانست اینقدر سریع به یکی از اصلیترین عناوین مستقل سال تبدیل شود؟ خب جواب این سوال را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد «عشق و عرق».
این اثر ماجراجویی یکی از کاملترین پکیجهای ممکن را در سبک خود ارائه میکند؛ داستان سرگرم کننده، موسیقی گوشنواز، عدم وجود باگ و محتوای مناسب، همگی از عواملی هستند که Gibbous را تبدیل به تجربهای طلایی میکنند. اما مواردی که آنرا حتی از مرزهای «خوب» نیز خارج کرده و وارد حیطه «عالی» میکنند طراحی گرافیکی و شخصیتپردازی هستند. بیایید با خودمان رو راست باشیم، Gibbous هم از نظر فنی، و هم از نظر هنری زیباترین بازی سال است به طوری که همین عامل به تنهایی میتواند باعث لذت بردن از آن شود. لحظه به لحظه تجربه 10 ساعته عنوان مورد نظر همانند نامهای عاشقانه به دوران قدیمی کارتونهای دیزنی است و تمامی فریمهای جلوی چشم مخاطب، به راحتی میتوانند داستان از قبل جذاب را، حتی درگیرکنندهتر کنند. ترکیب تم تاریک و حتی ترسناک «لاوکرفت» با جو سبک و بعضا کودکانه کارتونهای کشیده شده با دست به بهترین شکل جواب داده است و دیدن موجودات مخوف فضایی و انسانهای دیوانه در فرمت کارتونهای دهه 70 و 80 بسیار جذاب است.
اما میرسیم به اصلیترین دلیل تبدیل Gibbous به بهترین بازی سال نویسنده. شخصیتهایی که در نقش آنها بازی میکنید، همراه آنها میشوید و حتی با آنها تعاملی دارید، همگی در بالاترین سطح ممکن پردازش شدهاند. به طوری که به جرات میتوان گفت که تنها چند سال یک بار میتوان با اثری مواجه شد که تا این حد بتوان با انسانها (و گربهها)ی خیالی تا این حد همذاتپنداری کرد. باید اعتراف کنم در پایان داستان مقداری به دلایل روایی و مقداری هم به خاطر تمام شدن این تجربه چشمانم اشکآلود شده بود.
با توجه به توضیحات فوق، مشخص است که Gibbous از منظر کیفیت تجربه، یکی از بهترینهای سال 2019 است و با داشتن گرافیکی بینقص و شخصیتپردازی قابل تحسین به سختی از یاد طرفداران آثار ماجراجویی خواهد رفت.
سایر بازیهای خوب امسال:
- Blasphemous
- Indivisible
- Mordhau
بازی ناامیدکننده: Fimbul
قاسم ممتاز
بهترین بازی سال: Resident Evil 2 Remake
سال 2019 مصادف شد با عرضهی مجدد عناوینی که با اونها خاطره بازی کرده بودم. عناوینی که بهترین دوران گیمر بودن من رو ساخته بودن و مرور خاطرات اونها کمک میکرد تا برای مدتی کوتاه از دنیای خشن و سرد فعلی جدا بشم و به گذشتههای خالی از افکار منفی و ترس و نگرانی برگردم. CTR فوق العاده با همون فضای بی نظیر قدیمی و حس رقابت دوستداشتنی از یک طرف و ساخت مجدد Resident Evil 2 با Mr.X ترسناک و با ابهت از طرف دیگه سال فوق العادهای رو در دنیای بازیهای ویدیویی من رقم زدن با این وجود اگر مجبور به انتخاب یک بازی به عنوان بهترین بازی سال 2019 باشم، انتخاب من Resident Evil 2 Remake خواهد بود. گیمی با هویت و ارزشمند. عنوانی خوش ساخت و پایبند به اصول ارزش ساز و اولیهای که رزیدنت اویل با اونها شناخته شد. Resident Evil 2 Remake به قدری خوب ساخته شد که جای هر حرف و حدیثی رو از منتقدین کپکام گرفت و اونها رو به تجربهی مجدد Resident Evil 3 در قالبی بروز و جذاب امیدوارتر کرد. با اطمینان Resident Evil 2 Remake رو به عنوان بهترین بازی سال گذشته انتخاب و اون رو به دوستداران بازیهای ماجراجویی با ترکیبی از عناصر اکشن، تلاش برای بقا و ترس و تمام علاقهمندان بازیهای ویدیویی پیشنهاد میکنم.
[نقد و بررسی بازی Resident Evil 2]
سایر بازیهای خوب امسال:
- Crash Team Racing Nitro-Fueled
- Control
- Mortal Kombat 11
بازی ناامیدکننده: Shemnue 3
احسان ناخدا
بهترین بازی سال: Resident Evil 2 Remake
من کلا هیچوقت طرفدار دوآتیشه سری رزیدنت اویل نبودهام و حتی نمیتوانم آن را جزء فرنچایزهای محبوبم به حساب آورم. با این حال دو شماره از این مجموعه حسابی برایم خاص و دوستداشتنی هستند: شماره چهارم که قطعا یکی از تاثیرگذارترین بازیهای تاریخ است و ریمیک شماره دوم که به شکل عجیبی از تجربه آن لذت بردم. ریمیک رزیدنت 2 تنها یک بازسازی ساده نیست. کپکام صفر تا صد بازی را کاملا از دوباره ساخته است و رنگ و بویی کاملا تازه به آن بخشیده است. جوری که اصلا نمیتوان به آن به چشم یک بازسازی نگاه کرد. همه چیز رزیدنت 2 مدرن و امروزی است و به جرئت میگویم کیفیت بازی، از خیلی از آثار امروزی به طور چشمگیری بالاتر است. از آن مهمتر، به لطف مستر ایکس، حس اضطراب و ترس هم حفظ شده است و حین تجربه بازی حتی یک لحظه هم آرام و قرار ندارید.
این روزها خیلی کمتر پیش میآید که عنوانی را بیش از یک یا دوبار تمام کنم. اما جادوی رزیدنت اویل 2 آنقدر برایم خاص بود که برای چندین مرتبه آن را به پایان رساندم و هر بار هم بیشتر از قبل لذت میبردم. مجموع این دلایل باعث شد تا رزیدنت اویل 2 را به عنوان بهترین بازی سال خودم انتخاب کنم.
سایر بازیهای خوب امسال:
- Control
- Metro Exodus
- Apex Legends
بازی ناامیدکننده: Ancestors: The Humankind Odyssey
نظرات (2)