فرنچایز ولفنشتاین همیشه به خاطر گان پلی عالی و مبارزات لذت بخشاش مشهور بوده است، ویژگی که شاید در بسیاری از شوترهای اول شخص نتوان پیدا کرد؛ همین ویژگی باعث میشود هر کدام از نسخههای این فرنچایز به راحتی در بین برترین FPSها قرار گیرند، حتی با وجود کمی و کاستیهای داستانی آنها. Youngblood نیز که بیشتر به یک بسته الحاقی شباهت دارد تا یک بازی کامل و روند داستانی آن میتوانست خیلی بهتر از اینها باشد، یکی از بهترین شوترهای اول شخصی است که در چند وقت اخیر منتشر شده. اگرچه اینبار ساخته MachineGames کمی متفاوت است و این حرف را فقط به خاطر وجود بخش Co-op نمیزنم، بلکه به خاطر المانهای نقش آفرینی بازی که به لطف همکاری با Arkane Studios داخل آن قرار گرفته شده. متاسفانه، با وجود اینکه این المانهای نقش آفرینی و دیگر تغییراتی که در بازی اعمال شده چندان به ضرر آن تمام نشده است، داستان پیش پا افتاده و مشکلات کوچک دیگری مانند سیستم Save عذاب آور، مانع از این میشوند که یانگ بلاد به یک بازی کامل و بی نقص تبدیل شود. اما اگر بتوانید از این مشکلات چشم پوشی کنید، به این نتیجه میرسید که ولفنشتاین یانگ بلاد یکی از بهترین شوترهایی است که در سال 2019 عرضه شده.
همانطور که قبلا هم تیم سازنده به این موضوع اشاره کرده بود، یانگ بلاد از لحاظ داستانی کمی نسبت به نسخههای قبلی این سری سادهتر است و این را میتوان از همان لحظات ابتدایی بازی فهمید. 19 سال از وقایع New Colossus میگذرد و حال آمریکا و اکثر کشورهای جهان از زیر سلطه نازیها بیرون آمدهاند؛ ویلیام بلاسکوویچ و همسرش آنیا که دیگر سن و سالی از آنها گذشته، به همراه دو فرزند خود یعنی جسی و سوفیا در مزرعهای آرام در کشور آمریکا زندگی میکنند. اما اینطور که پیداست آنیا و ویلیام زندگی قبلی خود را فراموش نکرده و تلاش میکنند تا آن روحیه جنگنده و خشن خود را به فرزندانشان هم منتقل کنند؛ در همان سکانس ابتدایی بازی، آنیا و ویلیام را میبینید که در حال آموزش دادن سوفیا و جسی هستند و به آنها یاد میدهند که در صورت رویارویی با دشمن نباید به هیچ عنوان از خود ضعفی نشان دهند.
تقریبا همه چیز در زندگی این خانواده خوب پیش میرود تا اینکه یک روز در سال 1980، ویلیام(که جدیدا کمی افسرده شده) بدون هیچ حرف و خداحافظی ناپدید میشود. سوفیا و جسی که به کمک دوست صمیمیشان ابی واکر(فرزند گریس واکر) متوجه میشوند پدرشان به نئو پاریس(شهری که تحت سلطه نازیها قرار دارد) سفر کرده، تصمیم میگیرند سه نفره به فرانسه رفته و ویلیام را پیدا کنند و کلیت داستان بازی نیز همین است. روایت داستانی بیش از حد ساده است و بر خلاف عنوان قبلی این سری، اتفاقات بزرگ و مهمی در طول بازی رخ نمیدهد. در واقع هیچکدام از مراحل بازی، چه فرعی چه اصلی، داستان آنچنانی ندارند و تنها هدفی که دو قلوها در کل بازی دارند فقط پیدا کردن پدرشان است. حتی گاهی اوقات اتفاقاتی که رخ میدهند کمی بچهگانه و غیر منطقی به نظر میرسند؛ برای مثال، در ابتدای بازی میان پردهای خواهید دید که در آن جسی و سوفیا سر اینکه چگونه یک نفر را به قتل برسانند با یکدیگر جروبحث میکنند و از آنجایی که تا به حال هیچ نازی را نکشتهاند نمیدانند چگونه باید اینکار را انجام دهند. اما به محض تمام شدن میان پرده به شما اسلحهای داده میشود و یک لشکر نازی را با خاک یکسان میکنید! اینگونه مواقع احساس میشود که تیم نویسنده وقت چندانی را برای بهبود داستان صرف نکرده و داستان بازی بیشتر شبیه به داستان ساده یک بسته الحاقی است.
اما برخلاف داستان، شخصیت پردازی بازی به خوبی انجام شده و همان اندک شخصیتهایی که با سوفی و جس همراه میشوند(که مهمترینشان ابی است)، چیزی از شخصیتهای ولفنشتاین قبلی کم ندارند، اگرچه اینبار دیگر آنتاگونیست به یاد ماندنی مانند فرو انگل نخواهید دید؛ در عوض پروتاگونیستهای بازی یعنی خود دو قلوها هستند که با مسخره بازیهای بامزهشان تجربه شما از یانگ بلاد را شیرینتر و دوست داشتنیتر میکنند؛ از آنجایی که هم جس و هم سوفی هر دو شوخ طبع هستند، تماشای تعامل آنها، مسخره بازیهایی که در طول بازی در میآورند و یا حتی صحبتهایی که به طور تصادفی در حین بازی کردن بین آنها ردوبدل میشود، واقعا لذت بخش است.
خوشبختانه هر مشکلی که در بخش داستانی پیدا میکنید، به محض شروع شدن مبارزات به فراموشی خواهید سپرد؛ اگر هر کدام از ولفنشتاینهای ریبوت شده را تجربه کرده باشید میدانید که به خاطر انیمیشنهای عالی و فیزیک فوق العاده اسلحهها و افکتهای صوتی بسیار طبیعی، گان پلی و مبارزات بازی به شکل عجیبی دوست داشتنی هستند. علاوه بر آن، این ویژگی که باید مانند برخی شوترهای سریع(مثل Doom) مدام در حال حرکت باشید و نمیتوانید فقط با سنگر گرفتن تمامی دشمنان را به قتل برسانید، هیجان مبارزات را چندین برابر بیشتر میکند. همچنین تنوع اسلحهها و قابلیتهای مختلف و جالبی که در بازی وجود دارد، از تکراری شدن مبارزات جلوگیری میکند. و مسلما اگر علاقهای به مبارزات شلوغ و پر هرج و مرج ندارید، میتوانید با مخفی کاری(که ساده اما خوب پیاده سازی شده) مراحل را به اتمام برسانید. البته نمیتوان فقط با مخفی کاری مراحل را به پایان رساند و در بعضی از قسمتها مجبور هستید سر و صدا به پا کنید، اما مخفی کاری کمک میکند تا مبارزات پر سر و صدا کمی آسانتر شوند.
نکته مهم این است که اینبار فقط با یک شوتر مواجه نیستید؛ همانطور که در ابتدا هم گفته شد، همکاری MachineGames با Arkane Studios باعث شده تا المانهای نقش آفرینی زیادی در بازی قرار گیرد. حال اکسپلوریشن نقش مهمتری در بازی دارد و گشت و گذار در محیطهای بازی بهترین راه برای پیدا کردن منابع است، دیگر دشمنان سطح بندی شده و نمیتوانید دشمنانی که لولشان از شما بیشتر است را به راحتی شکست دهید و بسیاری از قابلیتهایی که در ولفنشتاین قبلی خود بازی به شما تقدیم میکرد حال باید با استفاده از Skill Point تهیه شوند. زمانی که به اندازه کافی Experience Point به دست آوردید لول آپ شده و میتوانید با اسکیل پوینتها قابلیتهای قدیمی مانند Dual Wielding که مبارزات را جذابتر کرده یا قابلیتهای جدیدی مانند Cloaking که در بخش مخفی کاری به شما کمک میکند را تهیه کنید. سیستم لول بندی دشمنان نه تنها مبارزات را چالش برانگیز کرده، بلکه باعث میشود این قابلیتهایی که تهیه میکنید بسیار کار آمد باشند. و این مشخصه که قابلیتها از همان ابتدا برای شما فعال نشدهاند و باید به مرور زمان آنها را به دست آورید برای چنین بازی منطقی به نظر میرسد، چرا که نشان میدهد دو قلوها هنوز به اندازه پدر خود ماهر نیستند و کمی زمان میبرد تا به نازی کشهای حرفهای تبدیل شوند.
https://ns1.bazimag.com/index.php?id=11545&option=com_k2&view=item#sigFreeId5e9c8e75f1
علاوه بر سیستم لول آپ، یک سیستم شخصی سازی نیز برای اسلحهها وجود دارد که انتخابهای متعددی را پیش روی شما میگذارد. با پولی که در محیط بازی پیدا میکنید یا با انجام دادن ماموریتها به دست میآورید، میتوانید شکل و شمایل اسلحهها را تغییر داده و قطعات بهتری را روی آنها سوار کنید. بجز یک یا دو مورد، بقیه اسلحهها همان اسلحههای نیو کلاسس هستند، اما همین سیستم شخصی سازی باعث میشود استفاده از اسلحههای قدیمی تکراری نشود و تا حدی به گیم پلی بازی تنوع میبخشد. مهم نیست چه اسلحهای در دست دارید، یک شاتگان اتوماتیک، یک کلت ساده یا یک اسلحه عجیب که دشمنان را با یک لیزر پودر میکند، شلیک کردن اسلحهها واقعا حس فوق العادهای دارد.
بد نیست بدانید که یک روند خطی در بازی وجود ندارد و هر زمان که بخواهید میتوانید فعالیتهای جانبی را کامل کرده و هر زمان هم که بخواهید میتوانید مراحل اصلی را انجام دهید. یانگ بلاد یک بازی جهان باز نیست اما سیستم اکسپلوریشن کوچکی مانند Dishonored دارد که کمی آزادی عمل به بازیکن میدهد. در واقع دنیای بازی یک Hub World است، یعنی یک نقشه کوچک که از چند منطقه کوچک تشکیل شده که میتوانید به طور دلخواه در آنها گشت و گذار کنید. این مناطق که در واقع مناطق مختلف شهر نئو پاریس هستند، به زیبایی طراحی شده و محیطهای عالی را برای مبارزات و گشت و گذار تشکیل میدهند، به خاطر همین همیشه به دنبال بهانهای هستید که در آنها جنگی راه بیاندازید! بجز ماموریتهای اصلی و فعالیتهای جانبی، داستان دیگری برای تجربه کردن در این مناطق وجود ندارد و خوشبختانه این یک نقطه ضعف به حساب نمیآید؛ اگرچه لول دیزاین بازی کمی ساده است و فعالیتهای جانبی داستان جذابی ندارند و فقط به کشتن دشمنان خلاصه میشوند، اما مبارزات بازی به قدری لذت بخش است که تکراری بودن ساختار مراحل و خالی بودن محیط بازی زیاد به چشم نمیآید. ناگفته نماند که انجام دادن فعالیتهای جانبی گاهی اوقات ضروری است، چرا که اگر لول شما زیاد بالا نباشد و به سراغ مراحل اصلی دشوار بروید، خیلی زیبا به فنا خواهید رفت!
از همه اینها که بگذریم به ویژگی اصلی بازی یعنی بخش Co-op میرسیم. تمامی مراحل بازی را میتوانید به همراه یک دوست تجربه کنید و اگر هم علاقهای به اینکار ندارید، میتوانید به همراه یک هوش مصنوعی بازی را به پایان برسانید. از آنجایی که بجز باز کردن چند در یا قفل، چیز دیگری برای بخش Co-op تعریف نشده، فرق زیادی بین دو نفره و تک نفره بازی کردن وجود ندارد. اما خوب صد در صد تمام کردن بازی، آن هم بازی شوتری مثل یانگ بلاد، با یک دوست لذت بیشتری دارد و لازم به ذکر است که هوش مصنوعی گاهی اوقات ممکن است کارهای احمقانهای انجام دهد و روی اعصاب شما راه برود. علاوه بر آن، وقتی همراه با کسی بازی را تجربه میکنید کار شما آسانتر میشود، زیرا بعضی از باسها به شدت سرسخت هستند و در صورت مردن باید مرحله را دوباره از ابتدا آغاز کنید. البته مردن در بازی چندان آسان نیست و هوش مصنوعی یا همراهتان میتواند در هر زمان شما را Revive کند، اما وجود چنین سیستم ذخیره سازی گاهی یانگ بلاد را واقعا به یک تجربه عذاب آور تبدیل میکند؛ پس پیشنهاد میکنم در دفعه اول بازی را روی درجه سختی پایینتری تجربه کنید. ویژگی که در این میان ضروری بود و واقعا یک فرصت از دست رفته است، قابلیت Split Screen است، حتی با وجود اینکه بازی نصف قیمت به فروش میرسد. بعد از این همه سال یک شوتر عالی منتشر شده که حالت Co-op را نیز شامل میشود اما در آن خبری از قابلیت اسپلیت اسکرین نیست که این واقعا یک تصمیم اشتباه از طرف تیم سازنده است.
همانطور که پیش از این گفته شد، افکتهای صوتی بازی بسیار عالی طراحی شده(به خصوص صداهای اسلحهها) و هیچگاه از شنیدن آنها خسته نخواهید شد. از طرفی دیگر موسیقیها نیز واقعا برازنده بازی هستند و هیجان مبارزات را چندین برابر بیشتر میکنند. و همچنین صداپیشگی بسیار خوب سه شخصیتی که از همه بیشتر صدایشان را خواهید شنید، یعنی سوفیا، جسی و ابی، باعث میشود این سه، کارکترهای بسیار دوست داشتنی باشند. جلوههای بصری بازی چندان خیره کننده نیستند اما باز هم جای تحسین دارند و نکته مهمتر اینجاست که با وجود بافتهای با کیفیت و افکتهای تصویری زیبا، بازی بر روی کنسول با نرخ 60 فریم بر ثانیه اجرا میشود که باعث میشود اوج لذت را از مبارزات بازی ببرید.
ولفنشتاین یانگ بلاد یک بازی کامل و بی نقص نیست؛ داستان پیش پا افتاده بازی هنوز هم جای کار دارد، عدم وجود اسپلیت اسکرین یک نکته منفی بزرگ به حساب میآید و مهمتر از همه اینکه بازی بیشتر به یک DLC شباهت دارد تا یک بازی کامل. اما با در نظر گرفتن اینکه این بازی Co-op با قیمت 30 دلار به فروش میرسد و اینکه گیم پلی، شخصیت پردازی، صداگذاری و کنترل عالی آن باعث میشوند حتی تک نفره تجربه کردن آن هم بسیار لذت بخش باشد، به این نتیجه میرسید که یانگ بلاد یکی از بهترین شوترهایی است که امسال منتشر شده؛ عنوانی که به راحتی میتواند تمامی دوستداران شوترهای اول شخص را تا حد زیادی راضی نگه دارد.
«بازی Wolfenstein: Youngblood توسط ناشر برای نقد و بررسی در اختیار بازیمگ گذاشته شده است»
نظرات