نقد و بررسی بازی Overland

در تک تک لحظات عنوان Overland هدف اصلی شما فقط و فقط یک چیز است، غلبه کردن بر شرایط وخیم آن هم به هر قیمتی که شده. از همان مرحله آغازین، بازی شما را در موقعیت‌هایی قرار داده که باعث می‌شوند از خود بپرسید، "آیا دارم کار درست را انجام می‌دهم؟". نه فقط به خاطر اینکه کوچکترین اشتباه می‌تواند همه زحماتتان را بر باد دهد، بلکه به خاطر اینکه بسیاری از کارهای شما ممکن است از لحاظ اخلاقی درست نباشد. اما همانطور که گفته شد هدف اصلی شما تلاش برای بقا است، آن هم به هر قیمتی که شده؛ این یعنی گاهی اوقات مجبور هستید تصمیمات سختی را اتخاذ کنید و دست به کارهای ناخوش آیندی بزنید. این ویژگی‌ها باعث می‌شوند به پیروزی رسیدن در Overland هم لذت بخش باشد و هم شما را دچار عذاب وجدان کند و اگر عناوینی مثل Darkest Dungeon یا This War of Mine را تجربه کرده باشید، می‌توانید درک کنید که چرا اینجا از واژه عذاب وجدان استفاده شد. اما متاسفانه به پیروزی رسیدن در عنوان Overland به راحتی امکان پذیر نیست و بزرگ‌ترین مشکل بازی نیز همین است؛ به خاطر سختی بیش از حد برخی مراحل و شکست‌های پی در پی، ادامه دادن بازی بعد از نیمه ابتدایی آن برای شما به امری طاقت فرسا تبدیل خواهد شد و احتمال اینکه بازی را نیمه کار رها کنید زیاد است. اما اگر بتوانید این سختی‌ها را تحمل کرده و هر طوری که شده به پیروزی دست یابید، دلیلی برای ادامه دادن پیدا خواهید کرد و تا پایان سفر شخصیت‌های بازی از جای خود بلند نخواهید شد.

هیچ داستان خاصی در Overland در کار نیست و بازی بدون هیچ مقدمه‌ای شما را در یک دنیای پسا-آخر الزمانی قرار داده که باید در آن مدام از دست موجودات کوچک و بزرگی که سعی در کشتن شما را دارند فرار کنید. حتی شخصیت‌های بازی به صورت رندوم یا تصادفی به وجود می‌آیند و هر بار که بازی را از ابتدا آغاز می‌کنید، نقش یک شخصیت متفاوت با Attributeهای متفاوت هستید. این قضیه در مورد شخصیت‌هایی که در طول سفرتان سر راه شما سبز می‌شوند نیز صدق می‌کند و همچنین مراحل بازی هم به شکل تصادفی به وجود می‌آیند. بنابراین، هر بار که گزینه New Game را انتخاب می‌کنید یک داستان متفاوت با کارکترهایی کاملا متفاوت را تجربه خواهید کرد؛ و زیبایی کار اینجاست که بسته به تصمیمات شما ممکن است بعضی از این کارکترها(حتی کارکتر اصلی که سفر را با او آغاز کردید) در نیمه‌های راه جان خود را از دست بدهند، و مطمئن باشید که این اتفاق چندین بار خواهد افتاد. و تا زمانی که یکی از شخصیت‌های شما زنده باشد بازی ادامه خواهد داشت، حتی اگر آن شخصیت یک سگ باشد! زمانی که همه شخصیت‌ها بمیرند، بازی از ابتدای فصل آغاز شده و دوباره شخصیت‌های جدیدی را پیش روی شما می‌گذارد.

اینکه بازی پروتاگونیست‌های از پیش تعریف شده‌ای نداشته و هر بار شما را در نقش کارکترهای جدیدی قرار می‌دهد نه تنها باعث می‌شود احساس کنید که دارید یک دنیای پسا-آخرالزمانی را از دید افراد مختلفی تماشا می‌کنید، بلکه باعث می‌شود تصمیماتی که در سیستم Turn-Based یا نوبتی بازی اتخاذ می‌کنید هر بار به کل تغییر پیدا کنند. همانطور که گفته شد، هر کارکتر Attributeها و یا حتی آیتم‌های خاص خود را دارد که هر کدام به یک شکل می‌توانند به شما کمک کنند؛ برای مثال، ممکن است سگی با شما همسفر شود که Action Pointهای بیشتری داشته باشد و بنابراین بتواند کارهای بیشتری را قبل از به پایان رسیدن نوبتش انجام دهد؛ یا فردی سر راه شما سبز شود که یک Flare Gun در دست دارد و می‌تواند دشمنان را از شما دور نگه داشته و کار شما را آسان‌تر کند. اگرچه ممکن است تمام افرادی که سر راهتان سبز می‌شوند رفتار دوستانه‌ای با شما نداشته باشند و در دنیایی مثل دنیای Overland، باید اینگونه باشد.

هر مرحله مانند یک استیج کوچک است که در این استیج‌ها دو انتخاب دارید، یا منابع و همسفرهای جدید پیدا کنید و یا فرار کرده و وارد استیج بعدی شوید. همانطور که گفته شد، به لطف کارکترهای متفاوت و مراحل و موقعیت‌هایی که به صورت تصادفی به وجود می‌آیند، تصمیماتی که در سیستم نوبتی اتخاذ می‌کنید هر بار متفاوت هستند؛ علاوه بر آن، هوش مصنوعی بالای دشمنان، کمبود منابع و شرایط وخیم شما، باعث می‌شوند هیچگاه عجولانه تصمیم نگرفته و همیشه دقت زیادی به خرج دهید. و مطمئن باشید که پیدا کردن منابع جدید یا حتی فرار کردن هم بدون تلفات دادن امکان پذیر نیست؛ این باعث می‌شود همیشه به دنبال افزایش تعداد اعضای گروهتان باشید تا سختی کار کمی کاهش پیدا کند. البته هر آیتمی که در استیج‌ها پیدا می‌کنید کمک بزرگی به حساب می‌آید و حتی از محیط و اشیاء اطرافتان هم می‌توانید برای دور نگه داشتن دشمنان استفاده کنید، اما گاهی اوقات مجبور هستید که تصمیم بگیرید؛ آیا به دست آوردن منابع مورد نیاز برای زنده ماندن برای شما مهم است یا نجات جان افراد گروهتان؟ و ناگفته نماند که تمامی این انتخابات عواقبی را به دنبال خواهند داشت.

اگرچه این تصمیم گیری‌ها اجازه می‌دهند شما داستان منحصر به فرد خودتان را خلق کنید و یکی از نقاط قوت Overland به حساب می‌آیند، اما به خاطر سختی بیش از حد برخی مراحل(که این سختی بیشتر به خاطر تعداد بالای دشمنان است) و موقعیت‌هایی که به صورت تصادفی به وجود می‌آیند(مثلا ممکن است اتفاقی آتش سوزی راه بیفتد و یک آتش بزرگ شما را محاصره کند)، گاهی اوقات هیچ چاره‌ای به جز فرار کردن نخواهید داشت و بازی شما را وادار می‌کند تمامی منابعی که برای بقا لازم هستند را رها کرده و بنابراین، شکست شما در مراحل بالاتر حتمی خواهد بود. و از آنجایی که یک راهنمای درست و درمان برای بازی وجود ندارد، استفاده از HUD شلوغ و بی نظم بازی چندان دوست داشتنی نیست و گاهی کمی آزار دهنده می‌شود. ممکن است به خاطر همین HUD بهم ریخته حرکت اشتباه را انجام دهید و به دلیل اینکه گزینه Undo همیشه فعال نیست، تمامی زحمات شما هدر برود.

طراحی هنری زیبا و سبک ارائه یا همان Presentation بسیار خوب نیز از دیگر نقاط قوت بازی هستند که باعث می‌شوند Overland محیط و اتمسفری غم انگیز و ترسناک و در عین حال کارتون مانند داشته باشد؛ این قضیه بعد از رد کردن هر استیج، زمانی که کارکترها(یا فقط یک کارکتر) کنار آتش جمع می‌شوند تا در مورد حرکت بعدی خود تصمیم گیری کنند، به خوبی نمایان می‌شود. انیمیشن‌های ساده و دیالوگ‌های شخصیت‌ها علاوه بر اینکه شما را از وضعیت نا مطلوب منابع مطلع می‌سازند (مثلا اینکه چه مقدار بنزین باقی مانده یا وسیله نقلیه‌تان چقدر می‌تواند دوام بیاورد)، نا امیدی و افسردگی کارکترها را نیز به خوبی نشان می‌دهند؛ البته هیچکدام از کارکترها صحبت نمی‌کنند اما متن‌هایی که بالای سرشان ظاهر و قطعه‌های ملایمی که هرزگاهی پخش می‌شوند می‌توانند حس مورد نیاز را به بازیکن منتقل کنند.

همانطور که گفته شد غلبه کردن بر شرایط دشوار آن هم به هر قیمتی که شده، تم اصلی عنوان Overland است؛ و این شرایط دشوار نه فقط از طریق گیم پلی بلکه از طریق Presentation جالب بازی که اتمسفری خاص را به وجود آورده، به خوبی به تصویر کشیده می‌شود. اما به خاطر سختی نابخشودنی مراحل بالاتر، غلبه بر این شرایط گاهی غیر ممکن به نظر می‌رسد و برای همین شاید نتوانید از چیزی که بازی برای ارائه دارد لذت کامل را ببرید. با این حال، Overland تجربه‌ای دوست داشتنی به حساب می‌آید که به وسیله یک سیستم Turn-based جذاب و طراحی هنری خلاقانه، یک دنیای پسا-آخرالزمانی را به شکلی زیبا و منحصر به فرد به تصویر کشیده است.