مردان مرده داستان را تعریف نمیکنند، میسازند | نقد و بررسی فیلم Pirates of The Caribbean: Dead Men Tell no Tales
فیلم Pirates of The Caribbean: Dead Men Tell no Tales به عنوان جدیدترین نسخهی سری دزدان دریایی کاراییب، پیشرفت و نوآوری چندانی به خرج نداده و فقط توانسته خود را به استاندارد های روز دنیای هالیوود برساند. سری فیلم های دزدان دریایی کاراییب که اکثر مردم حداقل یکی از پنج فیلم آن را دیدهاند، همواره یکی از محبوبترین بلاکباستر های سینمایی بوده است که متاسفانه از روز های اوجش فاصله گرفته. “مردان مرده قصه نمیگویند” با اینکه از اکشنی هیجانانگیز با چاشنی یک کمدی سرگرمکننده بهره میبرد، در تبدیل به یک فیلم بینقص باز میماند. البته هیچکدام از این موارد موجب کاهش فروش کلان این فیلم نخواهد شد و حتی هماکنون نیز میتوان فیلم ”مردان مرده قصه نمیگویند” را به عنوان یکی از فیلم های پرفروش سال ۲۰۱۷ میلادی به حساب آورد که باتوجه به بازگشت دوبارهی ستارهی محبوب این سری، یعنی جک اسپارو، به عرشهی مروارید سیاه و سفر در دریاها، میتوان انتظار داشت که در سال های آینده نیز شاهد اکران دنباله های دیگری برای این سری خواهیم بود که ماجراهای بیشتری از شخصیت اصلی پر جنب و جوش و زیرکش یعنی جک اسپارو، با بازی بسیار خوب و استادانهی جانی دپ را به نمایش میگذارند. فیلم “مردان مرده قصه نمیگویند” هم جلوه های ویژهی نابی دارد و هم از موسیقی متن و کارگردانی صحنه های اکشن خوبی بهره میبرد، اما متاسفانه در یکی از ارکان مهم یک فیلم سینمایی یعنی روایت یک داستان جذاب، ظاهرا میلنگد و در این زمینه آنچنان آش دهنسوزی به نظر نمیرسد.
این سکانس را میتوان یکی از هیجانانگیز ترین و خندهدار ترین قسمت های فیلم به حساب آورد که در آن گردن جک بار ها نزدیک به تیغ تیز گیوتین میشود
فیلم Pirates of The Caribbean: Dead Men Tell no Tales به بلای خانمانسوز بلاکباستر های خفن سال های اخیر هالیوود دچار شده است و به جای حفظ تعادل در محتوای خود، از آن سوی دیوار میافتد. درحالی که فیلم های مستقل و بدون حمایت ناشر های بزرگ و بودجه های کلان برای تولید، تمام سعی خود را میکنند که خود را به سطح کیفی استاندارد دنیای سینمایی هالیوود برسانند تا بتوانند خود را به بینندگان ثابت کنند؛ هستند فیلم های پرطرفدار با بودجه های میلیونی که مو لای درز جلوه های ویژه و تیم ستارگان بازیگریاش نمیرود، اما در عوض در خیلی از زمینهها که با هزینه کردن پول نمیتوان به دستشان آورد، دچار نقص های فراوانی میشوند. بلاکباستر های پرطرفدار امروزی، این موضوع را به درستی ثابت کردهاند که هرچه بیشتر برای یک فیلم سینمایی پرطرفدار و دنبالهی یک سری محبوب انتظار بکشیم و هیجانزده باشیم؛ هنگام به اکران رسیدن فیلم مورد انتظارمان آسیب بیشتری به روحیهی بیننده وارد میکند. “مردان مرده قصه نمیگویند” به معنای واقعی کلمه مصرفی است و از آن فیلم های پاپکورنی جذابی است که باید با جمعی از دوستان یا خانواده به تماشای آن بنشینید. داستان فیلم اینبار حول محور شخصیت های دیگری میچرخد که اولویت پرداختن به شخصیت اصلی فیلم یعنی جک اسپارو را از جانی دپ میگیرند. هنری ترنر و کارینا اسمیت، دو نفری هستند که پس از آشنایی با یکدیگر طی حوادث جالبی، به این موضوع پی میبرند که هر دو هدف مشترکی دارند که آن، پیدا کردن بزرگترین گنج پنهان در کف اقیانوسها، یعنی نیزهی سه شاخ پوسایدون است. برای پیدا کردن این نیزه هم باید از یک دزد دریایی دایمالخمر و حواس پرت و صدالبته معروف به نام جک اسپارو کمک بگیرند. جک و هنری و کارینا، یک تیم تشکیل میدهند و روانهی پیدا کردن نیزهی سه شاخ میشوند. از طرفی دیگر نیز فردی خونریز و جویای انتقام به نام کاپیتان سالازار که در گذشته به عنوان شکارچی دزدان دریایی شناخته میشده، به دنبال جک اسپارو میگردد که سالها پیش طی حادثهای، وی سبب طلسم شدن سالازار میشود. بیشتر از این نمیخواهم داستان فیلم را برایتان اسپویل کنم اما در هرصورت این ها را گفتم که به اینجا برسیم. داستان “مردان مرده قصه نمیگویند” در سادهترین تعریف کلیشهای است و پیچش های داستانی مطلوبی که موجب جذابیت روایت یک داستان هیجانانگیز میشوند، در آن وجود ندارند. حتی مفاهیمی مانند انتقام، عشق و ماجراجویی نیز بسیار سطحی پردازش میشوند و عمق کافی را برای خط داستانی فیلم تشکیل نمیدهند. از همین رو داستان “مردان مرده قصه نمیگویند” را میتوان تنها بهانهای برای به نمایش گذاشتن اکشن های پرزرق و برق و شلوغ فیلم دانست که بستر مورد نیاز را برای گلاویز شدن نیرو های خیر و شر درون داستان فراهم میکند و در این بین نیز با اکسیر حیاتی جلوه های ویژه، سکانس های این چنینیاش را گستردهتر میکند و باعث خلق سکانس های باشکوه زیادی میشود.
با اینکه فیلم در زمینهی گریم کاراکتر هایش عملکرد رضایتبخشی دارد، اما بخش زیادی از طراحی کاراکتر ها توسط جلوه های ویژهی کامپیوتری به انجام رسیده است
هنوز میتوان جانی دپ در نقش جک اسپارو را مهمترین نقطهی قوت فیلم دانست که به شخصه آن را به عنوان یکی از دلایل تماشای این فیلم به حساب میآورم. خیلیها. جانی دپ را به خاطر بازی در همین نقش در فیلم های قبلی سری دزدان دریایی کاراییب میشناسند و هرگاه اسم جانی دپ به گوششان میرسد، تصویری از یک دزد دریایی مست و کلهشق را در ذهنشان تداعی میکنند که خیلی از اطرافیانش آرزوی مرگش را در سینه دارند. جانی دپ پس از بازیگری در چهار فیلم قبلی سری دزدان دریایی کاراییب، کاملا در بطن شخصیت جک اسپارو فرو رفته است و به بهترین شکل ممکن آن را نقش آفرینی میکند. همچنان نسبت به اتفاقات بزرگ و خطرناکی که در پیرامونش رخ میدهند، بیتوجه است و در کمال ناباوری در اوج شرایط حساس و کشندهای که هر لحظه ممکن است جانش را از دست بدهد، شانسش میزند و از مهلکه جان سالم به در میبرد. دیگر بازیگران درون فیلم هم اگر به اندازهی جانی دپ ایفای نقش فوقالعادهای نداشته باشند، در حد انتظار واقع میشوند و اجرای رضایت بخشی را از خود به نمایش میگذارند.
همچنین فیلم "مردان مرده قصه نمیگویند" در زمینهی محتوای صوتی و موسیقی های متن نیز عملکرد خوبی از خود نشان داده است و شاهد موسیقی متن های شنیدنی و جذابی در سکانس های مختلف هستیم که به نوعی مکمل اتفاقات گوناگون در فیلم به حساب میآیند. مثل همیشه در سکانس های آرام، آرامبخش و گوشنوار، در سکانس های مبارزه نیز هیجانی و حماسی که در بطن تمامشان یک اتمسفر تم دزدان دریایی قرار گرفته است که داد میزند: من دنبالهی جدید فیلم های دزدان دریایی کاراییب هستم.
یکی دیگر از نقص های بسیار آزار دهندهی فیلم برای افرادی که انتظار یک فیلم تمام عیار را از "مردان مرده قصه نمیگویند" دارند، این است که در پایان بندی داستانش هم ریپ میزند و شاهد جمعبندی خوبی در اواخر فیلم نیستیم. از همان سکانس ابتدایی فیلم اولین حدسمان در رابطه با سکانس پایانی فیلم این بود که در نهایت پدر هنری از طلسمی که بدان اسیر شده است رهایی پیدا میکند و از آن کشتی هلندی نفرین شده خارج میشود و به خشکی بر میگردد. از همان اول حدس میزنیم که جک اسپارو قرار است طی یک سکانس نفسگیر و پر هیاهو با کاپیتان سالازار به مبارزه بپردازد و طبیعتا طبق سنت همیشگی قهرمان های اصلی فیلم های اکشن، شاهد پیروز میدان شدن جک باشیم. وقتی برای اولین بار کارینا را تماشا میکنیم و سر و کله زدنش برای خواندن نقشهای که آن را با عنوان "هیچ مردی نمیتواند آن را بخواند" صدا میزنند، میبینیم؛ اولین و کلیشهای ترین حدسی که به ذهنمان میرسد این بود که در پایان فیلم کارینا موفق به خواندن این نقشه خواهد شد و در نتیجه محل پنهان شدن بزرگترین گنج تاریخ دریانوردان یعنی نیزهی سه شاخ پوسایدون را پیدا خواهد کرد. منتها انتظار این را هم داشتیم که طی یک شیوهی غیرقابل پیش بینی اطلاعات درون نقشه را دریافت میکند و متوجه محل اصلی نیزه میشود. دست بر قضا، در پایان فیلم تمام اتفاقات دقیقا به همین شکل رخ میدهند. تمام این هایی که گفتم، حقیقتا تعریفات من از مشاهدهی سکانس پایانی فیلم نبودند. بلکه حدسها و گمانه زنی هایی بودند که در دقایق ابتدایی فیلم و پس از آشنایی با شخصیت های کلیدی این قسمت از دزدان دریایی کاراییب، در سر داشتم. نویسندگان فیلم هیچ تلاشی برای غیرقابل پیش بینی بودن داستان و مهمتر از همه پایان آن نمیکنند و همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم، حوادث فیلم به کلیشهای ترین شکل ممکن رخ میدهند و شاهد روایتی حوصلهسر بر از داستان خواهیم بود که هرلحظه در مدت زمان تماشای آن، آرزوی این را داریم که یک بار هم که شده بر خلاف پیشبینی هایمان ادامه پیدا کند تا کمی سورپرایز شویم. اما این اتفاق نمیافتاد و فقط تصویرسازی های معرکه و کارگردانی نسبتا بینقص سکانس های اکشن، در کنار ستارهای جذاب به نام جانی دپ در نقش جک اسپارو بود که من را تا پایان فیلم مشغول تماشای آن نگه داشتند.
خاویر باردم، با اینکه اجرای قابل قبولی در نقش کاپیتان سالازار، آنتاگونیست اصلی فیلم دارد؛ اما به هیچ وجه یکی از بهترین نمایش های وی به حساب نمیآید
به طور کلی فیلم Pirates of The Caribbean: Dead Men Tell No Tales، با تمام ایراداتی که از آن گرفتیم، همچنان ارزش یک بار تماشا در کنار جمعی از دوستان یا خانواده را دارد. جمعی که مطمئنا هر یک از افراد حاضر در آن حداقل یک بار یکی از فیلم های قبلی سری دزدان دریایی کاراییب را در گذشته دیدهاند و اکنون از تماشای جک اسپارو و کش مکش هایش برای پیدا کردن گنج و مبارزهاش با انسان های طلسم شده و شرور، بسیار لذت میبرند. مخصوصا هنگامی که تصویر سازی های بسیار جذاب کارگردان و جلوه های ویژهی پرجزئیات فیلم و همچنین موسیقی متن گوشنواز آن ضمیمهی فیلم میشوند. در هر صورت اگر از طرفداران فیلم های قبلی سری Pirates of The Caribbean هستید و دوست دارید در سال 2017 میلادی و عصر تکنولوژی های جدید پرده سبز و جلوه های ویژه به تماشای یک نسخهی جدید از آن بنشینید؛ در ابتدا سطح انتظارتان برای مواجه شدن با یک شاهکار بینقص سینمایی را از بین ببرید و با حداقل انتظارات شروع به تماشای "مردان مرده قصه نمیگویند (Dead Men Tell No Tales)" کنید و در پایان نیز بیشترین لذت ممکن را از تجربهی بیشتر از یک ساعت و نیمهی آن کسب کنید.
نظرات