بهایی سنگینتر از وظیفه نیست! | نقد و بررسی بازی Call of Duty: WW2 (بخش Campaign)
سری بازیهای Call of Duty همواره یکی از محبوبترین عناوین شوتر اول شخص تاریخ بودهاند و غیر ممکن است کسی با ویدیوگیم آشنا باشد و از COD چیزی نداند. این سری بازی با جنگ جهانی دوم آغاز شد و اندک اندک با نسخههای بعدیاش به سمت مدرنتر شدن رفت. Modern warfare و سپس Advanced Warfare و Infinite Warfare این عنوان را مدرنتر و آینده محورتر کردند. رفته رفته ریشههای call of duty از دست رفت و مخاطبانش نیز آن را از یاد بردند. البته نمیتوان منکر ارزشهای سری Modern Warfare و حتی عناوین بعدی سری شد اما افول سری بازی Call of Duty در ادامه آنقدر پیش رفت که حتی رقبایی مانند Battlefield و Medal of Honor نیز که پیشتر هیچ شانسی جلوی این عنوان نداشتند نیز فرصت خودنمایی پیدا کنند. ناکامیهای COD ادامه داشت تا این که با انتشار بازی call of duty: infinite warfare این سری به کلی منهدم شد و آنقدر مورد غضب طرفداران قرار گرفت که حد نداشت. مسئلهای که با فروش بازی و امتیازاتی که کاربران در سایت متاکریتیک به آن اختصاص دادند کاملا مشخص است. امسال یعنی در 2017 این سری تغییراتی گستره به خود دیده. مهمترین تفاوت بازی (که البته نشآت گرفته از عملکرد سری رقیب یعنی Battlefield نیز هست) منتقل شدن بازی به زمان جنگ جهانی دوم است. جایی که Call of Duty مجددا به آنچه از آن آغاز شده بود باز میگردد.
Call of Duty: WW2
داستان بازی Call of Duty: WW2
داستان بازی دربارهی جوخهای از سربازان ایالات متحده است که بر علیه آلمان ناتزی میجنگند. جوخهای که از چندین دوست تشکیل شده که پیوند و رفاقتشان هیچگاه گسستنی نیست. ماجرای اصلی دربارهی سربازی به نام Daniels است که شهر و دیار خود را رها کرده و به جبهههای حق علیه باطل ملحق شده! او که به تازگی با همسرش ازدواج کرده ناچار شده او را ترک کند و به حفاظت از کشورش بپردازد. همواره داستان سربازانی که همهی زندگیشان را رها میکنند و به ارتش ملحق میشوند جذابیتهای زیادی داشته. جنگ جهانی دوم نیز پر است از موقعیتهای اینچنینی و جان میدهد برای روایت یک داستان احساسی و عمیق. البته اعتقاد من بر آن است که همانطور که بلتفیلد 1 هرگز نتوانست آنگونه که باید جنگ جهانی اول را به تصویر بکشد، COD: WW2 نیز حق جنگ جهانی دوم را ادا نکرده. البته این بدین معنا نیست که با بازی بدی طرف هستیم. جدیدترین بازی از سری Call of Duty بازی خوب اما همچنان مشکل داری است که در ادامه آن را بیشتر بررسی میکنیم.
داستان بازی پیرامون جنگ است و در بطن آن ماجراهای یک سرباز و روابط او با دوستان و فرماندهانش را روایت میکند. بزرگترین مشکل بازی نیز همینجا است! بازی تمرکز رواییاش را بر روی نشان دادن جنگ گذاشته اما از ارائهی یک «ماجرا» جذاب و یا استاندارد غافل مانده. در طول بازی از سوی داستان هیچ کششی حس نمیشود و گیمر نیز اهمیتی به آنچه اتفاق میافتد نمیدهد. داستان بازی را به هیچ وجه نمیشود در ساختار سه پردهای و یا چیزی شبیه آن جای داد. چرا که حداقل تا اواخر آن اصلا ماجرایی وجود ندارد. روایت، روایت جنگ است و جنگ نیز نمیتواند کلیت قصه را تشکیل دهد. چرا که آغاز و پایانش در این اثر نخواهد گنجید. شاید تازه از شروع یک سوم پایانی بازی است که میتوانیم ادعا کنیم وقایعی که با آنها روبرو میشویم «ماجرا» هستند و از روند راکد قبلی خارج شدهاند. از آن زمان است که بازی چیزهایی را رو میکند که باید از ابتدا به آنها میپرداخت.
لحظات هیجانانگیز «کال او دیوتیایی» همچنان در بازی به چشم میخورند!
البته همهی این سخنان به معنای خسته کننده شدن بازی نیست. بلکه به مدد گیمپلی، فضاسازی و همان وقایع راکد و بی اهمیت داستانی برای تشویقتان به ادامهی بازی کافی هستند. اما ایرادات ذکر شده همچنان متوجه داستان بازی خواهند بود.
با وجود مشکلات، همچنان میتوانید لحظات جذاب و حماسی «کال آو دیوتیایی» سری را در این بازی نیز مشاهده کنید. لحظههایی که گاهی آنقدر خوب و تاثیرگذار میشوند که حتی میتوانند بر ضعفهای داستان بازی نیز سرپوش بگذارند. لحظههایی مانند آزادسازی پاریس، جاسوسی در پایگاه ناتزیها، در آغوش گرفتن یک کودک و نجاتش از گلولهها و چیزهای دیگری که از لو دادنشان خودداری میکنم. داستان بازی گوشههای زیادی از زشتیها و زیباییهای جنگ را در مینوردد و با این که هیچگاه به اوج نمیرسد اما لحظات زیبایی را برایتان فراهم میکند.
شخصیتهایی که در WW2 با آنها آشنا میشویم، شاید به جذابیت سربازانی مانند کاپیتان پرایس و رفقا نباشند اما از عمق خوبی برخوردار بوده و به سادگی میتوان آنها را باور کرد. شخصیتهایی که اگرچه پرداختشان آنچنان طوفانی و خارقالعاده نیست، اما «انسان» بودنشان را میتوان در طول بازی مشاهده کرد. شاید زاسمن و پیرسون را بتوان به عنوان بهترین شخصیتهای این اثر نام برد. شخصیتهایی که بازی بیشترین تمرکز را روی پرداختن به آنها انجام داده.
در این بازی سر و کارمان با جنگ جهانی دوم است. این یعنی از تجهیزات پیشرفته و سلاحهای فوق مدرن خبری نیست. شخصیت اصلی یک سرباز ساده است که جانی ناقابل و مقدار زیادی خشم دارد!
داستان Call of Duty: WW2 در کنار مشکلاتش زیباییهای زیادی دارد اما چیزی که بیش از همه مرا رنجاند، «سفارشی سازی» شدن بازی بود. در هر لحظهای که بازی را ادامه میدهید، میتوانید این موضوع را به وضوح حس کنید. داستان و ماجرای بازی با عشق و علاقه نوشته نشده. اتفاقات و وقایع با دقت و ظرافت کنار هم مرتب نشدهاند. همه چیز در این بازی با پول جلو رفته و با پول به ثمر رسیده. نویسنده حقوقش را دریافت کرده و صرفا داستانی نوشته که برای اکثریت مردم قابل فهم و درک باشد و گاهی نیز احساساتشان را قلقلک دهد. هیچ کار انقلابی و هیچ ایدهی خارقالعادهای در اثر به کار نرفته. همه چیز شدیدا عام پسند و ساده است و سازنده از انجام هرگونه ریسک اجتناب کرده. بازی فرمولهایی که سالها پیش امتحان خود را پس دادهاند را با دوز بالا به کار گرفته اما در خلق تجربههای جدید به طرز حیرت آوری بزدلانه عمل میکند. این روندی است که ناشری چون اکتیویژن در پیش میگیرد. این بازی قرار است موفق باشد. به هر قیمتی که شده. پس حتی یک مخاطب هم نباید به خاطر ویژگیها و فرمولهای جدید از دست برود. چنین سیاستهایی که این روزها توسط ناشران بزرگ به کار گرفته میشوند هیچگاه مناسب صنعت گیم نبوده و نیستند. نه نفعی برای بازیباز دارند و نه چیزی به دنیای گیم میافزایند. کمپانیهای بزرگ با این وضع بزرگ و بزرگتر میشوند و اندک اندک سازندگان کوچکتر را درون خود حل میکنند. رفته رفته از میراث شگفت انگیز ویدئوگیم چیزی باقی نمیماند و هنری که روزگاری رقیب جدی سینما بود به تباهی کشیده خواهد شد. اگر من نویسنده، بخشی کوچک از جامعهی ویدئوگیم باشم، وظیفهام این است که با سفارشی سازی شدنهای اینچنینی مخالفت کنم!
داستان بازی با میانپردههایی سینمایی و با کیفیت روایت میشود
گیمپلی بازی Call of Duty: Ww2
کمترین تغییرات انجام شده را مثل همیشه میتوان به بخش گیمپلی نسبت داد. با منتقل شدن بازی از فضا و سیارات دیگر به جنگ جهانی دوم و زمین خودمان، سازندگان سرعت گیمپلی را اندکی کاستهاند تا حس واقعگرایانهی بازی را تقویت کنند. البته WW2 هنوز هم یک شوتر سریع است و به نسبت آثاری چون Battlefield 1 از جنب و جوش بیشتری بهره میبرد. گانپلی بازی همچنان روان و بدون مشکل است و این بار نیز با همان هستهی اصلی بازیهای Call of Duty سر و کار داریم. تغییرات و موارد جدیدی در گیمپلی این بازی دیده میشوند، اما به معنای واقعی هیچ یک را نمیتوان مکانیک تازه و یا نوآورانه نامید. شاید حذف شدن Auto Healing را بتوان مهمترین تفاوت بازی نسبت به آثار گذشته نامید. این بار با دریافت صدمه از دشمنان نمیتوانید کاور بگیرید و منتظر بهبود پیدا کردن زخمهایتان باشید. بازی در طول مراحل آیتمهایی را تحت عنوان Health Pack در اختیارتان قرار میدهد تا زمانی که میزان سلامتیتان به انتها رسید از آنها استفاده کنید. این ویژگی اندکی بازی را دشوارتر کرده اما همچنان تفاوت زیادی با مکانیکهای آثار قبلی ندارد. ویژگی جدید دیگر این است که سایر منابع بازی همانند مهمات و گلوله، پکهای سلامتی و اسلحههای خاص و مورد نیاز توسط افراد خاصی در گروهی که همراهیتان میکنند نگهداری میشوند. در صورتی که به هر یک از این منابع نیاز داشتید میتوانید با مراجعه به سرباز مورد نظر، نیاز خود را رفع کنید. مکانیکی که بازهم تغییر گستردهای را در روند بازی بوجود نیاورده و صرفا مثل بستن یک در و وارد شدن از در دیگر است.
جناب پیرسون. فرماندهای که کمی مریض است. صرفا کمی!
مخفی کاری در Call of Duty:ww2
مخفی کاری یکی دیگر از مواردی است که به بازی افزوده شده و هرچند در بازیهای قبلی سری نیز وجود داشت اما اکنون عمق بیشتری دارد. با این وجود این بازی هنوز هم تا ارائهی یک تجربهی مخفی کاری کاملا متوسط فاصلهی زیادی دارد. چراکه حتی طراحی مراحل آن در این بخش ممکن است شما را به خنده اندازد. در مراحل مخفی کاری معمولا در نود درصد مواقع دشمنان پشت به شما ایستادهاند و مناظر خندهداری را پدید آوردهاند! یعنی همهی این سربازها به یک جهت و بدون حرکت ایستادهاند تا حضرت بازیباز بیاید و کاملا کلیشهای آنان را از پشت خفه کند! بازی هیچگاه حتی در مراحل مخفیکاری نیز از روند شدیدا خطی خود خارج نمیشود و هیچگاه تصمیم نمیگیرد آزادی عمل بیشتری را در اختیار بازیباز قرار دهد. مسئلهای که رقیب جدی سری یعنی Battlefield در حال سوء استفاده از آن است و از این راه به موفقیتهای فراونی نیز دست یافته. تغییرات اندک گیمپلی بازی را نیز میتوان ناشی از سیاستهای اکتیویژن دانست. وقتی که فرمولهای پانزده سال پیش هنوز هم برای ناشر گرامی پول ساز هستند دیگر چرا باید زحمت خرج خلاقیت را به خود داد؟ متاسفانه گیمپلی بازی نیز از شر اکتیویژن در امان نمانده و همچنان روحی از خلاقیت و زیبایی درونش دیده نمیشود.
همچنان صحنههای سینمایی و Set Pieceهای متعدد را میتوان از مهمترین و شاید محبوبترین بخشهای گیمپلی شمرد که به نوعی امروزه دیگر به عنوان امضای سری COD شناخته میشوند. صحنههایی که در این نسخه نیز پر هیجان و نفسگیر اند اما نه به اندازهی CODهای قدیم و به خصوص سری MW. همچنین تعداد و تنوع این سری از صحنهها از نظر من کاهش چشمگیری نسبت به قبل داشت که یک نقطهی ضعف است. البته همین تعداد کاهش یافته نیز کافی هستند تا شما را راضی از پای بازی بلند کنند.
بازی زشتیهای جنگ را به تصویر میکشد و در حد خودش موفق میشود گوشهای کوچک از دنیای جنگ جهانی دوم را نمایش دهد
یکی دیگر از ویژگیهای منفی بازی (که حداقل به مذاق نگارنده چندان خوش نیامد) اسلحههای بازی و تنوع آنها بود. اشتباه نکنید. تنوع اسلحههای بازی خیلی هم خوب است و حتی بسیار بهتر از برخی بازیهای بازار. نکته صرفا این است که سلاحهای به درد بخور و قابل تحمل در بازی کمیاب هستند و در عوض تا دلتان بخواهد اسلحهی مزخرف و به درد نخور کف بازی ریخته! مشکل زود به اتمام رسیدن گلولهها و اجبار به پیدا کردن سرباز موردنظر (که ممکن است در هر موقعیت مزخرفی گیر کرده باشد!) اندکی بخش اسلحهها را با مشکل مواجه کرده و باعث شده آن لذت همیشگی شوتینگهای Call of Duty این بار کمی خدشه دار شود.
هرچقدر از دیگر بخشهای بازی نالیدیم، باید از طراحی مراحل آن تمجید کنیم. البته چنان که پیشتر نیز به چند مورد اشاره کردیم، مراحل بازی و طراحیشان نیز کاملا بینقص نیستند و ایرادات متعددی نیز در آنها دیده میشود. اما در مجموع توفیقات این بخش از سایرین بیشتر است و شاید بهترین ویژگی COD جدید همین باشد. مراحل بازی متنوع و جذاباند و نکتهی بهتر این که هر یک از آنها از یکی از عملیاتهای واقعی جنگ جهانی دوم الهام گرفته شدهاند. نفوذ به استحکامات دشمن زیر آتش بی وقفه، دفاع از مواضع خودی، مخفیکاری در کمپهای ناتزیها، کنترل انواع وسایل نقلیهی نظامی و... تنها بخشی از مراحل متنوع بازی را تشکیل میدهند. سخت است که برخی از مراحل بازی را از یاد ببرید.
آزادسازی پاریس زیباترین مرحلهی بازی است
گرافیک و صدا در Cod: WW2
عملکرد گرافیکی بازی Call of Duty: WW2 ضعفها و قوتهای فراوانی دارد اما در مجموع نمرهی قبولی میگیرد. شاید نخستین سوالی که هنگام دیدن مناظر بازی مطرح میشود این است که آیا WW2 توان رقابت با Battlefield 1 را دارد؟ نمیتوان به طور قطع به این سوال پاسخ داد. اما نظر من نگارنده این است که اثر DICE هنوز هم تا حدی برتری خود را حفظ کرده است. WW2 در زمینههایی مانند انیمیشنهای بدن و چهره و نورپردازی و سایه زنی عملکرد قدرتمندی دارد. اما در بحث توجه به جزئیات، مدلسازی، بافتها و کیفیت ساخت بناها و لوکیشنها بتلفیلد هنوز هم برتری نسبی دارد. برتری دیگر بازی DICE مربوط به فیزیک تخریب محیطهاست که چند سر و گردن از سیستم ناقص و بسیار محدودی که در COD جدید دیده میشود بالاتر است. البته ندای وظیفه نیز در مقابل برتریهای بتلفیلد، از امتیازات ویژهای چون فریم ریت قفل شده بر روی 60 و Draw Distance بهتر بهره میبرد.
عملکرد بازی در طراحی مناظر ستودنی است
در بخش صدا بازی تقریبا چیزی کم ندارد. موسیقی بازی به زیبایی همهی احساس لازم در صحنههای مختلف داستان را منتقل کرده و در بخشهای اکشن نیز با جنب و جوشَش آدرنالین خونتان را تنظیم میکند. صداگذاری و گویندگی نیز در سطح خوبی قرار داشته و تحسین برانگیز است. گویندگان توانستهاند تصویری واقعی از شخصیتهای درون بازی خلق کنند و آنان را «انسان»تر و باورپذیرتر جلوه دهند. صداگذاری بازی نیز با وسواس فراوانی انجام شده و نتیجهاش حس فوقالعادهای است که در طول مراحل بوجود میآید. صدای اسلحهها ترسناک و واقعی است و حس و حال سهمگین شلیک را منتقل میکند. همچنین صدای انفجارها و سوت گلولهها و فریاد سربازان را میتوان با کیفیتی عالی از گوشه و کنار محیط بازی شنید که تجربهای بی نظیر است.
ندای وظیفه رستگار شد. (تقریبا!)
جمع بندی
بازی Call of Duty: WW2 را میتوان جزو عناوین خوب سری Call of Duty دسته بندی کرد. بازیای که با وجود کاستیهایش توانسته بازگشتی خوب برای یک سری تقریبا از دست رفته باشد. سایهی نحس مدیران مارکتینگ اکتیویژن هنوز هم بر سر بازی سنگینی میکند اما در کل با تجربهای خوب و قابل قبول طرفیم که از انجام دادنش پشیمان نخواهید شد. اگر Wolfenstein II: The New Colossus و Destiny را به سرانجام رساندهاید، دربارهی WW2 نیز فکر کنید.
نظرات (1)