نقد و بررسی بازی This Is the Police 2
«واقعاً چرا باید این بازی ساخته میشد؟» این جمله اولین چیزی بود که پس از پایان x به ذهنم خطور کرد؛ نه به این خاطر که بازی بد باشد یا دلیلی برای ساختهشدن آن وجود نداشته باشد؛ اتفاقاً This Is the Police 2 برای کسانی که توانسته بودند گیم پلی خستهکنندهی بازی اول را تحمل کنند و آن را به اتمام برسانند، یک دنبالهی جذاب برای پی گرفتن ماجراهای کلانتر خاکستری و فراری محسوب میشود؛ ولی سؤال اصلی اینجاست که چرا سازندگان بدون هیچ ایدهی خاصی به سراغ ساخت دنبالهی قسمت اول این سری رفتهاند؟
راستش This Is the Police 2 بیشتر شبیه به یک بستهی الحاقی ارزشمند است تا یک دنبالهی موفق. This Is the Police 2 ادامهی داستان «Jack Boyd»، کلانتر خلافکار را روایت میکند که پس از فروپاشی در انتهای قسمت اول، حال به شهری به نام Sharpwood نقلمکان کرده و با هویتی جعلی در آنجا زندگی میکند. داستان بازی قطعاً ارزش به اتمام رساندن را دارد، چراکه علاقهی بازیکن را برای اطلاع از سرنوشت کلانتر «بوید» شدیداً برمیانگیزد؛ اما در اینجا مشکل اصلی گیم پلی بازی است. هنگامیکه یک بازیساز قصد ساخت دنبالهی یکی از عناوین خود را پیدا میکند، یا باید فرمول سری را از نو بنویسد و یا اینکه همان فرمول سابق را طوری گسترش دهد که بتوان آن را برای ساخت یک بازی جدید مناسب دانست و این فرمول گیم پلی دقیقاً همان مشکلی است که باعث میشود تمام ارزشهای TITP 2 بهعنوان یک دنباله کاملاً زیر سؤال برود. در ادامه، با بررسی This Is the Police 2 با بازیمگ همراه باشید.
همانطور که گفتم وظیفهی بازیسازی که قصد تغییر فرمول گیم پلی خود را ندارد، گسترش بسیار زیاد همان خط گیم پلی اولیه برای راضی کردن بازیکنان است تا بتوانند قبول کنند که بازی جدید سازنده، ارزش تجربه شدن را دارد. این دقیقاً همان کاری است که Weappy Studio نتوانسته بهخوبی از عهدهی انجامشان بربیاید و در نهایت، This Is the Police 2 تبدیل به تکرار تقریباً عین به عین همان مشکلات قسمت اول شده است.
بخش اصلی گیم پلی سری This Is the Police، مدیریت مأمورانتان برای حضور در صحنههای جرم و ارسال دستورات مستقیم برای آنهاست. شاید در دو یا سه ساعت ابتدایی، بازی سرتان را با این موضوع گرم کند اما پس از مدتی که فهمیدید هر گزینه در نهایت به چه عاقبتی میانجامد، میتوانید بدون توجه به صورتمسئلهی جرم، یکی از همان گزینههای همیشگی را برای یکی از افراد کمتجربهی خود انتخاب کنید و خیلی راحت پیروز شوید؛ البته به این نکته توجه کنید که این قضیه به همین سادگیها هم نیست. برای انجام هر مأموریت، باید مأمورانی را انتخاب کنید که جمع امتیازات آنها -یا امتیازشان بهتنهایی- برابر با حداقل امتیاز موردنیاز مأموریت باشد. همچنین هر صحنهی جرم برای اینکه مأموران خود را بر سر آن بفرستید تایم مشخصی دارد که در صورت به اتمام رسیدن، به فرار کردن مجرم و یا حتی کشته شدن مردم میانجامد. بازی تا به اینجای کار، سختی خاصی ندارد، چراکه همهچیز بهتدریج و همراه با پیشرفتهای بازیکن سخت میشود؛ اما همینکه به اواسط بازی میرسید، ناگهان همهچیز سخت میشود و اینجاست که به خود میآیید و میبینید کمکم آمار جنایتهایی که از دستتان در میروند زیاد شده و بسیاری از آنها تنها به دلیل کافی نبودن امتیازات افرادی که دارید ناتمام میمانند. یکی از اشتباهات سازندگان دقیقاً همین است که بدون هیچگونه اطلاعی، سختی بازی را به ناگهان زیاد میکنند و همین قضیه، پیشروی در بازی را تا جایی در This Is the Police 2 سخت میکند که میتواند موجب زده شدن بازیکن از ادامه دادن بازی شود.
از حق که نگذریم سازندگان در بخش جزئیات قسمت مدیریتی بازی، مانور بسیار خوبی دادهاند. برای مثال هر از چندی ممکن است صحنهی جرمی جعلی ظاهر شود که فقط باعث تلف شدن انرژی نیروهای شما و یا گمراه کردنتان برای انجام یک جنایت بزرگ در جایی دیگر باشد. در این بین نمیتوان از تنوع مأموریتهایی که به شما محول میشوند، غافل شد؛ در هر مرحله، بسته به داستان بازی، بین پنج تا ده مأموریت برای انجام دریافت میکنید که باید خودتان بهصورت مستقیم دستورات را برای افراد حاضر در مأموریت ارسال کنید که بسته به موقعیت، ممکن است باعث دستگیری مجرم، فرار او، کشته شدن مردم و یا حتی مجروح شدن یکی از افرادتان شود. البته ممکن است در بین این مأموریتها، برخی مأموریتهای ویژه هم ظاهر شوند. در اینجا جا دارد که به مکانیسم کارآگاهی نسخهی اول اشارهکنم که در این قسمت هم وجود دارد و از طریق جمعآوری اطلاعات برای هر جرم، مرتب کردن مدارک و رسیدن به مجرم اصلی، میتوانید به یک پاداش عالی و حتی گاهی شاخههای مافیا برسید که در اینجا بازهم بازی ویژگی جالب دیگری را رو میکند که آن امکان بازجویی از مجرمین است. البته برخلاف بخش ارسال دستورات در صحنههای جرم، در اینجا باید کاملاً مواظب حرفهایی که میزنید باشید؛ چراکه ممکن است با انتخاب کردن دیالوگهای اشتباه، نتوانید به هیچ اطلاعاتی از مجرم دستیابید. در اینجا هم مشکل دیگری وجود دارد و آن، نبود هیچگونه راهنمایی برای انتخاب دیالوگ مناسب برای بازجویی است. شما وارد اتاق بازجویی میشوید و بدون اینکه بدانید مجرمی که پیش روی شماست چه خصوصیاتی دارد، مجبورید از بین سه دیالوگ یکی را بهطور شانسی انتخاب کنید و امیدوار باشید که شانس به شما رو کند.
یکی دیگر از مأموریتهای ویژه که البته بهترین بخش قسمت دوم را هم تشکیل میدهد، مأموریتهای تاکتیکال هستند که در قسمت اول وجود نداشتند. در این مراحل باید بازی را در ژانر استراتژیک نوبتی پیش ببرید و به اهداف موردنظر هر مأموریت برسید. برای مثال در یک قسمت نیاز دارید تا قبل از به اتمام رسیدن تعداد راندهای قابل بازی، یک بمب را خنثی کنید و یا در قسمتی دیگر باید با مخفیکاری کامل، مانع از کشته شدن گروگانها شوید. این بخش از بازی با اینکه به پختگی بازیهای تاکتیکالی همچون Into the Breach نیست؛ ولی بهخوبی میتواند باعث سرگرم شدن بازیکن و دور کردن او از آن محیط کسالتآور انتخاب کارت شود. هرچند در این مأموریتها، عامل اصلی بردوباخت را معمولاً تعداد افراد تحت کنترل شما است اما وجود پرکها و قابلیتهای مختلفی که از طریق افزایش امتیاز مأمورانتان قابل دریافت هستند، میتواند به پیروزی شما در روند این مأموریتها کمک کنند و یا حتی موردنیاز برای پیروزی شما باشند. برای مثال در مأموریتهای خنثیسازی بمب، نیاز به مأمورانی دارید که توانایی خنثی کردن بمب را داشته باشند و یا در مراحلی که نیاز به مخفیکاری دارید، باید مأموران خود را به پرکهای مخفیکاری مجهز کنید تا حضورتان در محل مشخص نشود. در این مراحل البته باید حواستان را کاملاً جمع این کنید که کمترین تلفات را داشته باشید؛ چراکه با مرگ یا مجروح شدن هریک از افرادتان در این مراحل، ممکن است برای انتخاب شیفت روزهای بعد به مشکل بر بخورید. جراحت و مرگ مأموران پلیس شما تنها در قسمت تاکتیکال اتفاق نمیافتد و ممکن است با انتخابهای غلط در صحنههای جرم عادی و یا فرستادن افراد مست و غیر وفادارتان به مأموریتها هم ممکن است برای آنها دردسر ایجاد کنید؛ جالب اینجاست که بازی این امکان را به شما میدهد که بتوانید در بیمارستان و با خرج 100 دلار باعث مرگ مأمور مجروح شوید و یا درصورتیکه هنوز مجروح نشده، او را با کمی هزینه جایگزین کنید.
در بازی دو نوع پول متفاوت وجود دارد که یکی از آنها دلار عادی و دیگری گیرهی کاغذ است که هریک برای قسمتی از بازی قابلاستفاده هستند. گیرههای کاغذ در طی انجام مأموریتها میتوانند بهحساب شما اضافه یا از آن کم شوند که میتوانید از آنها برای خرید تجهیزات و افراد جدید استفاده کنید. بحث دلار در بازی در اینجا کمی شبیه به نسخهی اول است. با توجه به نبود هدف کسب 500 هزار دلار، شما پس از مدتی مأموریت پیدا میکنید که هر هفته 20 هزار دلار را بهصورت نیمه اجباری بپردازید که برای به دست آوردن این پول، مجبور به انجام کارهای خارج از وظیفهی پلیس و یا دستگیر کردن باندهای مافیا و گاهی، فروش آیتمهایی که برای به دست آوردن اطلاعات از مردم در حین آمادگی برای مأموریتهای حمله یا حضور در صحنههای جرم استفاده میشوند، هستید. در کنار اینها میتوانید از دلارها برای آموزش نیروهایتان، خرید غذا، به دست آوردن اطلاعات و یا انجام کارهایی همانند کشتن افراد بیمصرف در بیمارستان استفاده کنید.
در نهایت میتوان گفت که سازندگان برای جلوگیری از بروز دوبارهی بزرگترین نقطهضعف قسمت اول، یعنی تکراری و خستهکننده شدن بازی، تمام تلاش خود را کردهاند و با قرار دادن چالشهای متفاوت در قسمتهای مختلف بازی، توانستهاند این ضعف را تا حدی جبران کنند. هرچند بازهم تکرار میکنم که خستهکننده شدن بازی، بزرگترین مشکلی است که گریبان گیر This Is the Police 2 است و شاید تنها دلیل برای ادامه دادن بازی پس از مدتی، داستان جذاب آن باشد؛ داستانی که مطمئناً برای مشاهدهی پایان آن لحظهشماری خواهید کرد.
بازی ازنظر گرافیکی، تقریباً یک تابلوی نقاشی است. سبک گرافیکی خاص TITP، همیشه یکی از آن خصوصیاتی بوده که مخاطبان را جذب خودش کرده است و حال در نسخهی دوم، کاری میکند که دوست داشته باشید تقریباً از هر تصویری که در بازی میبینید عکس بگیرید. به دلیل اینکه سری This Is the Police همواره از گرافیکی هنری برای نمایش خود استفاده کرده، نمیتوان گفت که This Is the Police 2 ازنظر بصری نسبت به نسخهی اول خود پیشرفت داشته است؛ طراحیها همانند قسمت اول همچنان دلنشین و لذتبخش هستند و با اینکه بیشتر شبیه به سبک فلت آرت هستند، همچنان این اجازه را به شما میدهند که در آنها غرق شوید و آنها را واقعی بیابید.
نکتهی جالب در بحث گرافیکی This Is the Police 2، جریان داشتن آن در دو حالت دوبعدی و سهبعدی است. در بیشتر قسمتهای بازی، شاهد سبک کامیک بوکی و دوبعدی خاص بازی هستیم که چیزی جز نقاشی نیستند و نمیتوان از آنها انتظار خاصی داشت؛ چراکه بازی در بخش دوبعدی هیچ مشکلی ندارد و بهقدری خاص و دلپذیر است که بههیچوجه از مشاهدهی جزئیات این طراحیها خسته نمیشوید. در مقابل بخش سهبعدی را داریم؛ بخشی که با همان سبک بخش دوبعدی ظاهرشده و شاید اینجاست که میتوان ایراداتی را به بازی وارد کرد. بازی در بخش سهبعدی ضعف بسیاری را در بخش فنی احساس میکند. طراحیهای بازی در حد و اندازهی یک بازی نسل هشتمی نیستند و طراحیهای خاص بازی، در اینجا توان نجات دادن بازی را از دست میدهند. ضعف نورپردازی شدیداً در بازی احساس میشود و بههیچوجه شاهد آن جذابیت بصری موجود در قسمت دوبعدی نیستیم. خوشبختانه صحنههای سینماتیک سهبعدی بازی چندان هم زیاد نیستند و کمی که از اوایل داستان فاصله میگیریم، بهکل ناپدید میشوند و تا اواخر داستان خبری از آنها نخواهد بود. همین مشکلات ریز و درشت در بخش سهبعدی بازی است که نمیگذارد بازی ازنظر بصری، به یک بازی کاملاً پخته تبدیل شود و بتواند در میان بازیهای خاص گرافیکی، جایگاه بالایی داشته باشد.
در خارج از بخش داستانی و در گیم پلی بازی، همچنان شاهد یک گرافیک سهبعدی هستیم؛ البته جزئیات طراحیها دیگر چندان هم در این بخش توی ذوق نمیزنند و سازندگان توانستهاند وضعیت بصری گیم پلی بازی را در حدی متوسط و قابلقبول نگهدارند. جدا از این موارد، در بخش تاکتیکال This Is the Police 2 شاید شاهد طراحی مراحل تکراری و محیطهایی نهچندان دلچسب باشیم؛ اما ازنظر فنی دیگر شاهد مشکلات بخش داستانی نیستیم و بهراحتی میتوانیم بگوییم که همهچیز در بخش گیم پلی قابلقبول است.
از حق که نگذریم، سازندگان در بخش موسیقی و صداگذاری بسیار عالی عمل کردهاند. برخلاف قسمت قبل، این بار شما نمیتوانید موسیقیهایی که دوست دارید را از رادیو پخش کنید. موسیقیهایی که در طول بازی پخش میشوند، تمی قدیمی و گاه پلیسی دارند و با توجه به مدتزمان بازی، چندان تکراری نمیشوند؛ هرچند که بهاندازهای هم خوب نیستند که برخی افراد موسیقی بازی را قطع نکنند.
شاهکار دیگر سازندگان، بخش صداگذاری This Is the Police 2 است. شاید برای یک بازی مستقل و یا حتی یک بازی AAA، یک صداگذاری خوب و انتقال احساسات چندان چیز مهمی تلقی نشود (چیزی که این روزها بهوفور شاهدش هستیم)؛ اما سازندگان This Is the Police 2، با توجه به داستانگویی بینظرشان، بهقدری در بخش صداگذاری عالی عمل کردهاند که بههیچوجه نمیتوان داستان را بدون صدای شخصیتها تصور کرد. همانقدر که صداپیشهی شخصیت اصلی کارش را در انتقال احساسات بهخوبی انجام میدهد، یک صداپیشهی فرعی (همانند پسری که در ابتدای بازی، اقلامی را از سوپرمارکت برای جک آورده است) هم در همان سطح کار خود را عالی انجام میدهد و هیچ شخصیتی در بازی اجازه نمیدهد که حتی برای یکلحظه هم که شده احساس کنید با شخصیتهای واقعی در حال تعامل نیستید.
اگر تا به اینجای کار هنوز هم تصمیم ندارید که به تجربهی This Is the Police 2 بپردازید، بگذارید بهترین دلیل برای تجربهی این بازی را به شما پیشنهاد کنم: داستان! این روزها کمپیدا میشوند بازیهایی که همهچیز خود را بر روی یک داستان غنی و البته کاملاً در واقعیت بنا کنند. شاید آخرین باری که یک بازی با داستانی در سطح سری TITP دیدم، شاهکاری به نام Wolf Among Us بود که بهخوبی زشتیهای دنیای امروز ما را در قالبی عجیبوغریب اما دوستداشتنی به تصویر کشیده و به ما آموخته بود که قرار نیست همهچیز سیاهوسفید باشد. TITP هم دقیقاً همین موضوع را، این بار با تلفیق المانهای جنایی و پلیسی و حتی گاهی دراماتیک انجام میدهد. در هیچیک از دو نسخهی این سری کسی قرار نیست قهرمان باشد؛ کسی قرار نیست دنیا را نجات دهد و یا نمایندهی خیر و شر باشد.
بگذارید نسخهی اول را کنار بگذاریم و فقط دربارهی قسمت دوم صحبت کنیم. شخصیت اصلی که یک کلانتر (نماد خیر) است، بهعنوان یک مجرم و با هویتی جعلی وارد یک شهر شده و مدت زیادی نمیگذرد که از یک فروپاشی روانی خارجشده است. کلانتر واقعی شهر یعنی لیلی، زنی است که با وجود حس مادرانه-معلمی خود، موردتوجه قرار نمیگیرد و هیچیک از کارکنان او به دلیل جنسیتی که دارد چندان به او توجهی ندارند. رئیس مافیای شهر (نماد شر) با خلافکاری زندگی مردم فقیر شهر را تأمین میکند و حتی از جک هم میخواهد که به او کمک کند و به همین ترتیب، بازی به ما نشان میدهد که دنیایش کاملاً خاکستری و واقعی است. شخصیتها هریک پیشینه و خصوصیات خاص خود را دارند که شاید در بسیاری از بازیهای امروزی، دقیقاً وجود چنین شخصیتهای عادی و نرمالی کم باشد؛ در تمام بازیها، شخصیتها پرشدهاند از قدرتها و ویژگیهای کاملاً فرا بشری و به شیوهای خیالی، ما را به دنیای خود وارد میکنند؛ ولی در This Is the Police 2 شما با واقعیت روبهرو میشوید. شخصیتها هریک با وجود نداشتن ویژگیهای عجیبوغریب، دارای جادوی خاصی هستند که بهراحتی باعث میشود با آنها ارتباط برقرار کنیم و این جادو، همان چیزی است که آن را «واقعیت» مینامیم.
جدا از شخصیتهای جادویی، داستان بازی پرشده است از پیچوخمهایی که هریک به گونه بر روی زندگی جک تأثیر میگذارند. همانطور که در ابتدا گفتم شما قرار است در نقش جک که حالا بهعنوان یک جانشین غیررسمی برای لیلی بر سرکار آمده بازی کنید و به مدیریت ادارهی پلیس شارپ وود بپردازید؛ اما رفتهرفته جک کاملاً جای لیلی را میگیرد و احترامی که به علت تواناییاش در مدیریت دپارتمان کسب میکند، موجب میشود او وارد ماجراهایی بزرگتر و خارج از حیطهی وظیفهی اصلی خود شود. در بازی دوباره با شخصیتهای قدیمی دیدار میکنید و جالبتر اینکه، هر از چندی از دید چند شخصیت دیگر هم به داستان نگاه میکنید. در یک روز داستان را از دید لیلی دنبال میکنید و روز بعد، باید در نقش منشی سابق جک، به لیلی پاسخ دهید و حتی پس از مدتی به سراغ همدردی با یک مأمور FBI هم میروید. در اینجا باید از بحث داستان بازی خارج شویم و به روایت آن بپردازیم اما در همین حد بدانید که داستان بازی بهقدری اتفاقات کوبنده و جالب دارد که نمیتوان حتی یک سطر از آن را اسپویل کرد.
بازی شاید جالبترین کار را در بخش روایت انجام داده است. روایت بازی به چند طریق متفاوت انجام میشود. اصلیترین بخش روایت داستان، حالت کمیک بوکی و میانپردهای بازی است که هیچیک نیاز به توضیح ندارند. در باقی قسمتها، بازی روشهای جالبی را برای کسب اطلاعات به شما ارائه میدهد. برای مثال در ابتدای بازی، جک قرار است نامهای را برای فرزندانش بنویسد و اینگونه، بازیکنانی که قسمت اول بازی را تجربه نکردهاند، میتوانند در همان ابتدای This Is the Police 2 با برخی اتفاقات قسمت اول آشنا شوند؛ هرچند که بسیاری از شخصیتهای قدیمی بازی، برای بازیکنان جدید کاملاً ناشناس باقی میمانند و ممکن است حتی نقش آنها برای بازیکنانی کمه نسخهی اول را تجربه نکردهاند کاملاً ناشناس بماند. از سوی دیگر نامههای مختلفی به دست جک میرسند که هریک بخش کوچکی از اتفاقات شهر را روایت میکنند و یا جک گاهی با سر زدن به آرشیو ادارهی پلیس، اطلاعات مختلفی را دربارهی ساکنان شهر به دست میآورد. نکتهی جالب این است که در این روایتها، انتخابات شما هم نقش زیادی در داستان بازی و یا حتی گیم پلی آن دارند. برای مثال ممکن است با قرار دادن یک دستگاه پخش ویدیو در اداره، روز بعد با مأمورانی که از کمخوابی انرژیشان تحلیل رفته مواجه شوید و یا با انجام چند کار خلاف، موجب استعفای برخی کارکنان شوید.
نظرات