حماسه غرب وحشی | نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption II
«ما دزدیم، آن هم در دنیایی که دیگر ما را نمیخواهد!» - آرتور مورگان
تقریبا هشت سال از آخرین شماره سری بازیهای «Red Dead» گذشت، و هشت سال بسیار سخت در انتظار تجربه شماره جدیدی از بازی نشستیم. آیا این هشت سال ارزشش را داشت؟ آیا استودیوی بازی سازی «راکاستار» توانست انتظارات را برآورده کند؟ بگذارید در همین ابتدای مطلب جواب تمامی این سوالات را بدهیم. راکاستار نه تنها انتظارات را برآورده کرده، بلکه حتی به جرئت فراتر از آن رفته و شاید بتوان گفت بهترین عنوان نسل هشتم از صنعت بازیهای رایانهای را تقدیم گیمرها و جامعه گیمینگ کرد. این عنوان نه تنها یک بازی رایانهای، بلکه یک اثر هنری و سینمایی در دنیای دیجیتال و سرگمی است که با جملات و نوشته نمیتوان حق مطلب را ادا کرد. فقط باید به پای تجربه آن بنشینید تا به این گفته پی ببرید.
داستان بازی پیش درآمدی بر نسخه قبلی است. زمانی که «جان مارستون» (ضدقهرمان RDR) در یک گروه گانگستریای که دائما در حال فرار از دست قانون هستند عضویت دارد. این گنگ اما در میان خود یک خانواده صمیمی و وفادار تشکیل دادهاند و برای آیندهای بهتر تلاش میکنند. آیندهای که به واسطه درآمد حاصل از کارهای خلاف و دزدی و غارت به واقعیت تبدیل خواهد شد. اینبار ضدقهرمان ما نه جان مارستون، بلکه یکی از دوستان صمیمی او به نام «آرتو مورگان» است. در راس خانواده «داچ ون درلیند» قرار دارد که مغز متفکر و رئیس محسوب میشود و تمامی تصمیمات مهم را او اتخاذ میکند. بنابر اتفاقات و خرابکاریهایی که در شهر «بلک واتر» انجام میدهند، این خانواده به اجبار به بخش دیگری از آمریکا نقل مکان میکنند، اما همه چیز به این سادگی پیش نمیرود و به نظر میرسد که قانون و دشمنان آنها را تا پایان دنیا تعقیب خواهند کرد. روایت داستانی و شخصیت پردازی بازی در سطح بسیار بالایی قرار دارد و شاید به اندازه انگشتان دست عناوینی در این صنعت نداشته باشیم که این مهم را تا این حد به انجام رسانده باشند. به شخصه در چند ساعت ابتدایی بازی به هیچ وجه نتوانستم با آرتور ارتباط برقرار کنم و معتقد بودم که حکایت جان مارستون تکرار نشدنی است، اما در ادامه راکاستار ثابت کرد که قضاوت زودهنگام باعث پشیمانی است! آرتور مورگان کمکم چهره و شخصیت پیچیده خود را به نمایش میگذارد و در پایان به جرئت خود را در زمره بهترین کاراکترهای تاریخ صنعت گیم قرار میدهد. در کنار او دیگر اعضای گروه نیز با شخصیت پردازی فوقالعاده خود جایی در دلتان باز خواهند کرد. از رئیس گروه «داچ» گرفته تا «سدلی ادلر» دیوانه، هر کدام برای خود داستانی متفاوت برای بازگو کردن دارند و شما در کنار آنها با این داستانها و تغییرات رفتاری آنها همراه خواهید شد. راکاستار بار دیگر ثابت کرد که در مبحث روایت داستانی و شخصیتپردازی از بهترینهای این صنعت است و هربار که عنوانی برای انتشار دارد، لرزه به اندام دیگر شرکتها و عناوین خواهد انداخت. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این عنوان را نه در مراسم بهترین بازیهای سال، بلکه در مراسم اسکار هم میتوان جای داد! سبک وسترن و غرب وحشی با این عنوان جانی دوباره به خود گرفت؛ پیرنگ داستان، کنش و واکنشها و ادامه آن به طرز عجیبی جذاب و با فراز و نشیبهای زیادی همراه است و تقریبا هرچند ساعت یکبار شک، هیجان و آدرنالین به بدن شما تزریق خواهد کرد. متاسفانه برای جلوگیری از لو رفتن داستان، نمیتوان بیشتر وارد جزئیات آن شد.
طبیعتا چنین داستانی نیازمند دنیایی پرتعامل و گیمپلیای کاملتر است؛ و راکاستار در این مورد نیز همیشه پیشتاز بوده و قبلا نیز هنر خود را به نمایش گذاشته است. دنیای غرب وحشیای که این شرکت برایتان در نظر گرفته در یک کلام خارقالعاده و بینظیر است. چه از نظر گرافیکی و هنری و چه از نظر تعاملات، این عنوان در بالاترین سطحی که میتوانید تصور کنید قرار دارد. تقریبا کاری نیست که بخواهید و نتوانید انجام دهید. از گشت و گذار گرفته تا بخش شوتینگ و مبارزات تنبهتن، همگی یک ترکیب کامل و دیدنی برایتان به ارمغان آورده است. براستی که نمیدانم از کجا باید شروع و به کدامیک از جزئیات و بخشهای این دنیای عظیم اشاره کنم. در همان ابتدا، بازی المانهای واقعگرایانه خود را به شما معرفی میکند. تلاش برای بقاء در سرمای سوزان کوهستانها به هر نحو ممکن و کمک به هم تیمیها و در عین حال نگرانی برای از دست ندادن اسب خود، همگی اشاره به دنیای پرخطر و در عین حال زیبای بازی دارد. سیستم شوتینگ بازی از همان سبک همیشگی عناوین راکاستار پیروی میکند و قابلیت «Dead Eye» با پیشرفتهایی همراه بوده است. تنوع بسیار بالای اسلحههای گرم و سرد هیچ محدودیتی را در زمینه سبک بازی برایتان ایجاد نمیکند. میتوانید یک هفتتیرکش قهار باشید و یا یک تکتیرانداز دور زن. و یا حتی میتوانید شاتگانی را بدست گرفته و از فاصله نزدیک سر دشمنان را منفجر کنید! همه چیز به شما بستگی دارد. حتی دوربین اول شخص که اولینبار در بروزرسانیهای GTA V شاهدش بودیم نیز در اینجا حضور دارد و میتوانید بازی را به این صورت نیز دنبال کنید؛ هرچند بعد از تجربه آن متوجه خواهید شد که بازی برای دوربین اول شخص طراحی نشده و دوربین ایدهآل همان حالت شومشخص است.
حالا که غرق در دنیای بازی شدهاید، رسیدگی به وضعیت جسمانی، خورد و خوراک خود و اسبتان را فراموش نکنید! به لباسهایتان برسید و ریشتان را کوتاه کنید، و یا به حال خود رها کنید تا شبیه کریتوس شوید! به لطف المانهای شبه نقشآفرینیای که در این عنوان بکار گرفته شده، تمامی قابلیتهای کاراکتر رفتهرفته پیشرفت و کار را برای بازیکن راحتتر میکنند. حتی میزان صمیمیت رابطه شما با اسبتان نیز بر آسانتر شدن کنترل آن تاثیرگذار است و باید هوای او را داشته باشید تا کشته نشود، در این صورت شمایید و کیلومترها راه پیاده با خورجینی بر دوش، برای یافتن اسبی جدید؛ که این کار میتواند به واسطه راهزنی از مردم و یا اهلی کردن یک اسب وحشی، به واقعیت بپیوندد. انتخابات و نوع رفتار شما در ماموریتها، و مواجهه با مردم عادی، میزان محبوبیت و شرف شما در دنیای بازی را مشخص خواهند کرد و تاثیر مستقیمی در ادامه داستان و محبوبیت شما خواهد داشت. میتوانید یک انسان مهربان باشید و به هرکسی کمک کنید، و یا میتوانید یک گانگستر بیرحم باشید و همه را از دم تیغ بگذرانید، که در این صورت باید پذیرای عواقب آن نیز بود زیرا قانون و شکارچیکان شما را رها نخواهند کرد و همه در پی سرنگونی شما خواهند بود. جزئییات به کار گرفته شده در این موارد قابل ستایش هستند. وقتی مرتکب جرمی شدید، در وحله اول باید در نظر داشته باشد که روبند خود را روی صورتتان کشیدهاید یا نه، در مرحله دوم بعد از اتمام جنایت، این افراد معمولی هستند که صحنه جنایت را دیده و در پی گزارش آن به کلانتر محل خواهند بود و مرحله بعدی قانون است که پا به محل جنایت گذاشته و رد شما را تعقیب خواهد کرد. میتوانید شاهد صحنه را بکشید و یا او را تهدید به مرگ کنید. میتوانید از صحنه جنایت فرار کنید و یا میتوانید خود را تسلیم کنید. حتی قابلیت پرداخت هزینه جرائم نیز برایتان در نظر گرفته شده است و دهها راه و انتخاب و نتیجه دیگری که در یک جنایت ساده پیش رویتان قرار دارد. این یک نمونه ساده از کارهایی بود که در این دنیای عظیم میتوان انجام داد.
سیستم کرفتینگ نیز در این عنوان حضور دارد و میتوانید غذای خود و اسبتان، تیرهای سلاحهایتان و انواع اقسام معجونهای سلامتی و تمرکز و ... را با استفاده از مواد خامی که در دنیای طبیعی پیدا میکنید بسازید. کافی است شبانه کمپ زده و کنار آتش بنشینید تا با دنیای بزرگی از انتخابات کرفتینگ مواجه شوید.
ماموریتهای پر تعداد، متنوع و جذاب تا پایان برایتان تکراری نخواهند شد و تقریبا هیچ کار تکراریای انجام نخواهید داد. این مهم در ماموریتهای فرعی نیز انجام گرفته، بطوری که گاها هیچ تفاوتی بین آنها نخواهید دید. روایت و داستانی که در پشت هر ماموریت فرعی قرار دارد، همان وسواس و جذابیت ماموریت اصلی را به دوش خواهد داشت و از انجام آنها لذت خواهید برد. این کار میتواند نجات یک فرد تنها در میان جنگل و طبیعتی بیرحم و خطرناک باشد، و یا شکار یک حیوان نایاب، در کنار یک بازنشسته جنگی، و یا حتی دستبرد به یک قطار در حال حرکت و یا واگن حمل مواد! فعالیتهای فرعی و کوچک، اما پرتعداد مثل ماهیگیری و شکار نیز برایتان در نظرگرفته شده که بنا به دلخواه خود میتوانید به انجام آنها بپردازید که تعقیب و شکار یک حیوان نایاب از محبوبترینهای نگارنده بودند! البته نباید از دنیای پرحرکت و NPCهای متعدد آن غافل بود. اتفاقات کاملا غیرپیش بینی شدهای که با آنها روبرو خواهید شد هرکدام داستانی کوتاه در پشت خود دارند. تمامی NPCهای بازی زندگی روزمره خود را سپری میکنند و جزییات بکار رفته در نوع و سبک زندگی آنها تحسینتان را در پی خواهد شد. کافی شخصی را از صبح تا شب تعقیب کنید تا متوجه این گفته بشوید! به واسطه همین افراد و داستانهای کوچک هست که بار دیگر شرکت راکاستار نیش و کنایههای خود را به سیستم سیاسی و جهانی به نشانه اعتراض، میزند.
همانطور که بالاتر اشاره شد نباید رسیدگی به وضعیت جسمانی خود و اسبتان را فراموش کنید، که این مورد میتواند برای برخی از بازیکنان مشکلساز شود. هرچند به شخصه هیچ مشکلی از این بابت نداشتم. در کنار تعداد بالای فعالیتها و زیباییها، موارد شبه شبیهساز بازی همانند قطرهای در اقیانوسی بیکران به نظر میرسد.
مگر میشود راکاستار عنوانی منتشر کند و در کنار دیگر شاخههای تشکیل دهنده یک بازی کامیپوتری، بخش گرافیکی آن زبانزد نشود؟ این عنوان اولین پروژه کامل این شرکت در نسل هشتم بازیهای رایانهای محسوب میشود و از همان ابتدا مخاطب را انگشت به دهان خواهد گذاشت. باورش شاید سخت است اما راکاستار توانسته با وجود دنیایی عظیم، بزرگ و جهانباز، طبیعیترین و به اصطلاح رئالیستیکترین گرافیکی را که تا این لحظه شاهد بودیم را به صنعت هدیه دهد. دورنماها و محیط بازی هیچ تفاوتی با واقعیت ندارند و گروه تکنیکی بازی کار خود را به نحو احسن انجام دادهاست. جزئیات بکار گرفته شده در بخش تکنیکی هیچ مثال و مانندی ندارند اگر به این بخش معجزه صنعت بازیسازی بگوییم بیراه نگفتهایم. برای مثال تمامی منابع نوری، از نور خورشید و ماه گرفته تا نور یک فانوس و یا شمع کوچیک آتش، همگی واقعی و داینمیک هستند، به این معنی که باعث ایجاد سایه در همه اجسام اطراف خود میشوند؛ چیزی که تا بدین لحظه در هیچ عنوانی دیده نشده بود. این تنها گوشه کوچکی از قدرت گرافیک تکنیکی این بازی است. دوشادوش گرافیک تکنیکی، گرافیک هنری و بصری بازی است که جای هیچ شک و شبههای برای دادن لقب بهترین گرافیک نسل تا بدین لحظه، باقی نمیگذارد. کوههای پربرف و جنگلهای انبوه و دشتهای داغ و خشک به قدری زیبا هستند که ساعتهای زیادی را به تماشای آنها خواهید نشست و مطمئن باشید که اجازه نخواهد داد انگشتتان را از روی دکمه Screen Shot بردارید! اصطلاح Draw Distance و یا دورنما تقریبا در این بازی بیمعنی است و تا چشمتان کار کند چمنهای روی زمین را خواهید دید و نور شهرها و روستاها را از روی کوههای دوردست تشخیص خواهید داد. اگر در تاریکی شب و از فواصل دور نوری متحرک در میان درختان جنگل دیدید، بدانید که احتمالا شخصی فانوس بدست در حال قدم زدن است! سیستم گردش شب و روز و آب وهوای بازی نیز از خارقالعادهترین چیزهایی است که دیدهاید. هنگام بارش باران به ابرهای کاملا واقعی و دینامیک بازی و خروج پرتوهای خورشید از لابلای آنها دقت کنید و در پایان به انتظار تشکیل رنگین کمانی زیبا بنشینید!
طراحی کاراکترها، اجزای محیط، حیوانها، سلاحها و تقریبا همه چیز از قائده تکامل گرافیکی راکاستار پیروی میکنند و همگی در بهترین حالت ممکن قرار دارند. کافی است با دوربین اول شخص به طراحی سلاحها و نوع کارکرد آنها دقت کنید تا با خود بگویید که این طراحی میتواند رقیب جدیای برای عناوین اول شخص باشد! انیمیشنهای کاراکترها و حیوانات نیز بالاترین سطح قرار دارند. در چهرهها و حرکات صورت و زبان بدن کاراکترها هیچ کمبودی احساس نمیشود و حیوانات در طبیعیترین حالت ممکن از خود واکنش نشان میدهند. کافی است تا گیر یک خرس گریزلی بیفتید تا متوجه این موضوع شوید!
با تمامی تفاسیری که تابدین لحظه گفته شد، تعجبی ندارد که بخش صداگذاری، موسیقی و صداپیشگی نیز از قافله عقب نماند. هرچیزی که در محیط و در کل در بازی میبینید، دارای صداگذاری است؛ حتی مگسی که در محیط و در گوشتان وز وز میکند! میتوانید نیمه شب کنار یک رودخانهای که از میان جنگلی انبوه میگذرد، کمپ زده و از صدای آب و آتش و آرامشی که آن لحظه برایتان به ارمغان میآورد لذت ببرید. موسیقی از المانهای بسیار مهمی است که اتمسفر یک بازی کامیپوتری و یا فیلم را برایتان جذاب میکند و عنوان RDR2 نیز این مهم را نادیده نگرفته است. لحظاتی خواهد بود که به لطف موسیقی و کارگردانی فوقالعاده، ناخودآگاه و از شدت هیجان فریاد خواهید زد، خنده بر لبتان خواهد نشست و یا قطره قطره اشک از چشمانتان جاری خواهد شد. لحظات به یاد ماندیای که به واسه قطعات موسیقی اصیلی که توسط افرادی چون «دی انجلو» صرفا برای این عنوان خوانده شده را از یاد نخواهید برد.
قبل از انتشار بازی و طی اخباری که از طرف راکاستار بدست رسید، در این عنوان بیش از هزار صداپیشه ایفای نقش کردهاند که در نوع خود بینظیر و قابل ستایش است. از افراد معمولی که بگذریم، صداپیشه کاراکترهای اصلی بیشک نقش خود را به خوبی و بدون ایراد ایفا کردهاند. آرتور مورگانی که در ابتدای بازی هیچ حس خاصی را به بنده القا نمیکرد، به همراه روایت و شخصیت پردازی و البته صداپیشگی فوقالعاده «راجر کلارک» به یکی از محبوبترین کاراکترهای تمامی دورانم تبدیل شد. «بنجامین دیویس» در نقش داچ، «الکس مککنا» در نقش «سیدی ادلر» و دهها صداپیشه دیگری که همگی با وسواس خاصی کار صداپیشگی را انجام داده و باعث شدند که این کاراکترها در ذهنمان جان بگیرند و به اسطوره تبدیل شوند.
کلام آخر
به حتم نمیتوان زیبایی و پرفکت بودن این عنوان را در چند جمله کوتاه توصیف کرد اما راکاستار نشان داد که هنوز هم هستند شرکتهایی که کیفیت را قربانی کمیت و عرضه سالانه نمیکنند، و با محصول نهایی، همگان، از منتقدین گرفته تا گیمرها و دیگر سازندگان را انگشت به دهان رها میکنند. لذت و هیجان و احساساتی که در این عنوان تجربه میشود را در کمتر جایی خواهید یافت. عشق، نفرت، از خودگذشتی، مرگ، زندگی، مبارزه برای بقا، خنده، گریه، جنگ، خیانت، وفاداری، زیبایی، زشتی و هرچه که به ذهنتان برسد در بسته ای به نام Red Dead Redemption II برایتان در نظر گرفته شده است. چه گیمر باشید چه نباشید، این لطف را در حق خود انجام داده و این عنوان را تجربه کنید. شرکت راکاستار بار دیگر مرزهای بازیهای جهان باز را شکست و استانداردهای جدیدی را برایش تعریف کرد. شاید لقبی کمتر از «حماسه غرب وحشی» درخور این عنوان نباشد.
نظرات