تجربهی یک عنوان ریمستر، قبل از هر چیز تداعیگر خاطراتی است که از نسخهی اولیهی بازی در ذهنمان نقش بسته است. البته امیدوارم اینقدر خوش شانس بوده باشید و سنتان هم اجازه داده باشد تا در زمان عرضهی Onimusha Warlords بر روی کنسول PlayStation 2 آن را تجربه کنید.
شاید صحبت در رابطه با گیمی که 18 سال قبل منتشر شده در نظر بعضی از دوستان بیهوده باشد، و لمس تجربهی ناب رزیدنت اویل 1 در زمان عرضه هرگز برای بخش اعظمی از گیمرهای حال حاضر محقق نشده باشد، و توصیف حس و حالی که بعد از این سالها مجدد با نسخهی ریمستر اونیموشا وارلردز (اربابان جنگ) تجربه کردم، برای آنها مفهومی نداشته باشد. با این وجود باید عرض کنم که برای من و بسیاری گیمرهای قدیمیتر، در نسل پنجم و ششم کنسولهای بازی، اعتبار کپکام به گونهای بود که فقط لوگوی آن بر روی کاور، کافی بود تا عزممان را برای خرید آن بازی جزم کنیم!
نسل پنجم فوق العاده بود. نسل ناشرین پرکار و عناوین طلایی؛ اما نسل ششم بی تردید، نسل درخشان کپکام (Capcom) بود. معرفی عناوین بزرگی از قبیل سری Devil May Cry، چندین شماره از سری رزیدنت اویل، سری Viewtiful Joe، سری Maximo، Mega Man و ... و تک شمارههای فوق العادهای مثل God Hand و Okami ،Killer 7 و Hunting Ground و... کپکام را به ناشر برتر نسل ششم تبدیل کرد. ناشری که 4 نسخهی اصلی و یک نسخهی فرعی برای تنها یک سری (Onimusha) که در همان نسل خلق شده بود عرضه کرد.
سری اونیموشا (Onimusha) بی تردید یکی از بهترینهای نسل ششم بود که با فروش قابل توجه 2 میلیون نسخهای اولین شماره بصورت جهانی، ثابت کرد که طرفداران بیشماری دارد. گیمرهایی که به سبک هک اند اسلش با درون مایهی ماجراجویی در قالبی شبیه به سری رزیدنت اویل، یعنی معما و قصر و دوربین ثابت علاقهمند هستند. نسخههای بعدی مجموعه گستردهتر و کاملتر شدند تا جایی که با معرفی نسل هفتم میتوانستیم با قاطعیت در رابطه با دنبالههای احتمالی سری بر روی کنسولهای نسل بعد اظهار نظر کنیم اما چه اتفاقی افتاد که کپکام بطور کامل پروندهی اونیموشا را بست، هنوز مشخص نیست!
نسل هفتم بدون عرضهی حتی یک نسخه از اونیموشا گذشت تا اینکه بالاخره کپکام تصمیم گرفت تا غبار از این مجموعهی محبوب بزداید و ژانویهی 2019 مصادف شد با عرضهی نسخهی ریمستر شده از اولین شمارهی اونیموشا برای کنسولهای نسل هشتم و رایانههای شخصی. شاید این همه انتظار شایستهی عرضهی عنوانی AAA از سری اونیموشا بود با این وجود باز هم تجربهی گیمی فوق العاده از این سری محبوب، آن هم بصورت ریمستر شده با رزولوشن تصویر فول اچ دی و مجموعهی جذابی از تروفیها کافی است تا بسراغ کنسول Ps4 برویم. پس با این مقدمهی نسبتا طولانی همراه بازیمگ باشید تا به نقد و بررسی Onimusha Warlords Remastered بنشینیم.
در جریان نبرد اوکه هازاما (Okehazama) که میان نیروهای تحت فرماندهی نوبوناگا (Nobunaga Oda) و ایماگاوا یوشیموتو (Imagawa Yoshimoto) در گرفت، نوبوناگا که تقریبا پیروز جنگ بود، به شدت مجروح شد. جراحت بوجود آمده بقدری زیاد بود که گمان میرفت نوبوناگا کشته شده باشد با این وجود خبری مبنی بر کشته شدن وی منتشر نشد.
روزگار سپری شد تا اینکه یک سال بعد، سامانوسکه نامهای از جانب خواهرزادهاش پرنسس یوکی (Princess Yuki) دریافت کرد. پرنسس در نامهاش به اتفاقات عجیبی که در قصر و محل زندگی خاندان سایتو در جریان بود اشاره کرد و نوشت که احساس میکند خدمتکارانش توسط موجوداتی اهریمنی ربوده میشوند. یوکی از سامانوسکه درخواست کمک کرد اما متاسفانه سامانوسکه زمانی به قصر رسید که پرنسس توسط هیولاها ربوده شده بود!
https://ns1.bazimag.com/review/10818#sigFreeIdcff599bfc5
در جستجوی یوکی در اولین رویارویی با هیولایی غول پیکر، سامانوسکه به شدت زخمی شد و از هوش رفت. او در عالم رویا با ارواح مقدسی برخورد کرد که قدرتشان را برای نابودی هیولاها در غالب دستکشی ویژه در اختیارش گذاشتند. با کمک این دستکش، سامانوسکه میتوانست روح هیولاهایی که به دست وی نابود میشوند را جذب و ذخیره کند تا از احیای مجدد آنها جلوگیری نماید. از طرفی قدرت خاص دستکش به سامانوسکه اجازه میداد تا از شمشیرهایی ویژه که با قدرت دستکش فعال میشوند استفاده کند. با جستجوی بیشتر در قصر خاندان سایتو، سامانوسکه دریافت که نوبوناگا با کمک شیاطین از مرگ نجات یافته و حالا قصد دارد تا با همکاری پادشاه هیولاها، فورتین براس (Fortinbras) در مراسمی خاص خون پرنسس یوکی را برای بدست آوردن قدرتی فرابشری و تسلط بر خاندان سایتو بنوشد. سامانوسکه میدانست که تنها خود او با کمک دستکش جادوئیش میتواند جلوی این اتفاق را بگیرد، پس با کمک کائده (Kaede) ماجراجوئیش را برای پیدا کردن پرنسس یوکی و متوقف کردن نوبوناگا آغاز کرد.
با وجود اشاره به نامهایی حقیقی با عقبهی تاریخی و رویدادهایی واقعی، اونیموشا وارلردز، ماجرائی غیرواقعی را روایت میکند که بجز مواردی محدود پیچیدگی روایی چندانی ندارد. چکیدهی داستان بازی همان روایتی است که سالیان سال، هستهی داستان فیلمهای سینمایی و بازیهای ویدیویی بوده است. محبوبهی ربوده شده، در انتظار قهرمانی که به نجاتش بیاید. قطعا داستان بازی بخوبی از عهدهی وظیفهای که داشته برآمده و برای گیمی که به سختی بیشتر از 3 ساعت گیمپلی دارد مناسب و کافی است اما نمیتواند عطش علاقهمندان به پیچیدگیهای داستانی را برطرف کند.
علاوه بر موارد ذکر شده، اونیموشا مشخصهی بارز دیگری را هم از سری رزیدنت اویل و بخصوص سه شمارهی نخست به ارث برده است؛ دوربین ثابت! ویژگی که شاید برای سری اقامتگاه شیطان ایده ال باشد اما در یک بازی سبک هک اند اسلش میتواند ایجاد مشکل کند. زاویهبندی نامناسب دوربین باعث میشود که هرگز ندانید در راهروی بعدی چه چیزی انتظارتان را میکشد. غافلگیری ناشی از حملهی موجودی که از وجودش بیاطلاع هستید از یک سو و جایگیری نامناسب دوربین در بعضی درگیریها که به وجود نقاط کور میانجامد از سوی دیگر باعث میشوند تا با وجود کار راه انداز بودن این سبک از دوربین ثابت، آن را گزینهی ایده آلی برای این سبک از بازی ندانیم. قطعا محدودیتهای سخت افزاری زمان عرضه نسخه اصلی، سازندگان را وادار به انتخاب این نوع دوربین کرده که نمیتوان چندان به آن خرده گرفت اما یقین داریم که عرضهی نسخهای رسمی و بروز از این سری با دوربین ثابت از محالات ممکن است.
دیگر ویژگی مشترک بین سری رزیدنت اویل و اونیموشا وارلردز (اربابان جنگ)، مکانیزم حرکتی کاراکتر یا شخصیت اصلی بازی است. در اونیموشا وارلردز، کاراکتر با دکمههای جهتی به سمت راست و چپ میچرخد و با جهت بالا به سمت جلو و با جهت پایین به سمت عقب حرکت میکند. مکانیزمی که کسب مهارت در آن سخت و مانور دادن در میدان نبرد بر اساس آن دشوار است. در نسخهی ریمستر شده، سازندگان به این مشکل اندیشیده و برای آن راه حلی ایجاد کرده اند که به کاربران اجازه میدهد تا در صورت مشکل داشتن با سیستم استاندارد، از آنالوگ برای حرکت دادن کاراکتر استفاده کنند. این قابلیت جدید باعث میشود تا دایرهی حرکت پروتاگونیست بازی گستردهتر و مانور در میدان نبرد سادهتر باشد.
اونیموشا (1) علاوه بر ویژگیهای مشترکی که به آنها اشاره شد، خصوصیات انحصاری مختص به خود هم دارد. سلاحهای متنوع که هر کدام سبک خاص مبارزه را طلب میکنند و طراحی جذاب آنها که سبب میشود تا بازیباز به تجربهی هر سه نوع آنها علاقه نشان دهد، از جذابیتهای بی چون و چرای بازی است. البته کمبود کومبوها پس از مدتی باعث تکراری شدن حرکات میشود و وابسته به تعدد نوع خاصی از دشمن، ممکن است استفاده از شمشیری که عملکرد بهتری در مقابله با آن نوع خاص دارد، در مقایسه با انواع دیگر سلاح بیشتر شود با این وجود باز هم حق انتخاب برای بازیباز در استفاده از نوع شمشیر مناسب، چیزی است که باعث تنوع در نوع ضربات و کومبوها شده و طعم تلخ تکرار را تلطیف میکند.
امکان ارتقای اسلحهها توسط ارواح هیولاهای جذب شده در دستکش سامانوسکه، میل به درگیری و جذب هر چه بیشتر ارواح را افزایش میدهد و تنوع خوب هیولاها و طراحی استاندارد ضربات با همراهی قابلیت دفاع و جاخالی و حتی وارد کردن ضربات کریتیکال (Critical)، مهارتهای گیمر را به چالش میکشند. علاوه بر شمشیر، وجود تیر و کمان با 2 نوع مختلف تیر و تفنگ فیتیلهای با تنوع 2 نوع گلولهی مختلف، مجموعهی سلاحهای بازی را کاملتر میکند تا ترکیبی مناسب از ادواتی باشد که در گیمی به این سبک مورد نیاز است. حتی بازی با معرفی بخشی تحت عنوان دنیای تاریکی (Dark Realm)، گیمر را به مهارت اندوزی و تسلط بر سلاحهای مختلف با هدف بدست آوردن جوایزی ویژه ترغیب میکند تا این ویژگی خوش ساخت، هر چه بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد و از طرفی هم گیمپلی بازی با میل به تجربه و اتمام دنیای تاریکی بیشتر شود. مکانیزمی که بعد از گذشت این همه سال هنوز کهنه نشده، همانطور که گرافیک بازی هنوز هم برای علاقهمندان جذاب و دوستداشتنی است.
شاید باورش سخت باشد که عنوانی 18 ساله را مجدد تجربه کنید و گرافیک آن که میتواند ترکیبی از جزئیات بصری، رنگآمیزی، طراحی کاراکتر و دشمنان، فضاسازی محیطی و البته نورپردازی باشد به چشم کهنه نیاید. در نسخهی ریمستر شدهی بازی بجز افزایش رزولوشن به فول اچ دی، ارتقای کنتراست و بهینه سازی نورپردازی و البته افزودن کنترلی سادهتر بجای استفاده از دکمههای جهتی برای حرکت، مدل سازی مجددی انجام نشده و هر آنچه که میبینیم، چیزی است که در اولین نسخه از بازی وجود داشته! گروهی که در سال 2001 نسخهی اصلی بازی را خلق کردند، افرادی شایستهی احترام هستند. آنها هنری بخرج دادهاند که بعد از 18 سال هنوز هم تازگی دارد. قطعا در زمان ساخت نسخه اصلی، محدودیتهای کنسول مرجع، معضلاتی در ساخت بازی ایجاد و مشکلاتی را بوجود آورده بود. استفاده از افکتهای از پیش رندر شده در بازیهای آن زمان مرسوم بود و دیده شدن شکستگیهای پیکسلی شکل در گوشهها یا هماهنگ نبودن حرکات لب و دهان کاراکتر با جملاتی که ادا میشود، با وجودی که نقص به حساب میآمدند اما غیر عادی نبودند. اما اینکه در نسخهی ریمستر شدهی بازی هم هیچ توجهی به این موارد نشود، شاید کمی عجیب باشد. حداقل این سوال مطرح میشود که اگر کار ریمستر کرن بازی تنها به معدود مواردی که صحبتشان شد خلاصه میشود، دلیل این همه تاخیر در عرضه چه میتواند باشد؟!
یکی دیگر از نقاط قوت اونیموشا وارلردز، موسیقی متن آن است. موسیقی متن بازی با وجود تنوع کم تِرکها، بخوبی با ذات بازی عجین شده و در فراز و نشیب داستان کم نمیآورد. صداگذاری کاراکتر اصلی و شخصیتهای جانبی قابل قبول است و افکتهای صوتی بخوبی حس مبارزه، شکست، برخورد و حتی جنس اجسام را منتقل میکنند. چه در نسخهی ریمستر شده و چه در نسخهی اصلی، در هر دو حالت زبان ژاپنی و انگلیسی چه برای گفتار و چه برای نوشتار وجود دارد تا احترامی باشد به علاقهی کاربرانی که یک بازی تاریخی ژاپنی را با زبان اصلیش میپسندند و الحق که کیفیت و واقعیگرایی دوبلهی ژاپنی نسبت به انگلیسی یک سر و گردن بالاتر و بهتر است. نکتهی جالب در رابطه با صداگذاری بازی این است که موسیقی متن بازی مجدد برای نسخهی ریمستر شده تهیه و ضبط شده است! آهنگساز نسخهی اولیه، در سال 2014 اعتراف کرد که موسیقی متن نسخهی Ps2 توسط او نوشته نشده و از یک آهنگساز گم نام برای آهنگسازی بازی استفاده شده است! از این رو کپکام مجدد ترکهای بازی را ضبط کرده تا علاوه بر کیفیت مناسب تر، حرف و حدیثی هم در رابطه با مجهول بودن آهنگساز نسخهی اولیه، نسخهی ریمستر را تهدید نکند. علاوه بر این، صدای ژاپنی شخصیتها هم بار دیگر ضبط شده و از بعضی گویندگان نسخهی اصلی از جمله تاکشی کانشیرو، صداپیشهی شخصیت سامانوسکه در نسخهی ریمستر شده استفاده شده است تا Onimusha Warlords Remastered بهترین تجربهی این بازی باشد.
کلام آخر
در نهایت اینکه نسخهی ریمستر شدهی Onimusha Warlords قبل از هر چیز باعث میشود تا به هنر سازندگان بازی در سال 2001 آفرین بگوییم و تحسینشان کنیم. اینکه با محدودیتهای زمان خودشان چنین اثر ارزشمندی را خلق کردهاند، شایستهی احترام است. اما نسخهی ریمستر شدهی بازی، با وجودی که از عهدهی وظیفهاش برآمده، هرگز نمیتواند با عناوین بروز کنسولهای نسل هشتم و نسخههای ریمستر شدهی فوق العاده خوش ساختی از قبیل The Last of Us رقابت کند یا حتی به آنها نزدیک شود.
برای من بعنوان طرفدار نسخههای اولیه، این بازی یک هدیهی ارزشمند و جذاب اما به شدت کوتاه است. تجربهی شیرینی که هنوز طعمش به جان ننشسته تمام میشود. برای من کلیدی است برای غوطهور شدن در خاطرات گذشته اما برای مخاطب امروزی قطعا به اندازهی مالتی پلیرهای رنگارنگ و بتل رویالهای متنوع، و یا حتی بازیهای معمولی نسل هشتم جذابیتی ندارد. اینکه کپکام ترجیح داده تنها به انتشار نسخهی اولیهی بازی آن هم به قیمتی 20 دلاری بسنده کند، ارزش خرید این بازی را تا حد قابل توجهی پایین میآورد و وادارمان میکند آرزو کنیم که ای کاش بجای عرضهی تنها یک نسخه از سری، مجموعهی سری اونیموشا در قالب یک دیسک بلوری و با قیمتی معادل یک بازی کامل نسل هشتمی عرضه میشد. مشابه نسخهی اچ دی شدهی سری شیطان میگرید (Devil May Cry) که مجموعهی بسیار ارزشمند و نفیسی بود.
اینکه کپکام میخواهد از ریمسترهایش در دورهی نبود ایدهی جدید درآمدزایی کند قابل درک است اما قیمت بالا و اینکه سازندگان نسخهی ریمستر به خودشان سخت نگرفته و بجز موارد بسیار محدود، به محتوای اولیه دست نزدهاند و حتی به خودشان اجازه ندادهاند تا برای بخش Oni Sprit که پتانسیل خوبی دارد، یک لیدربرد آنلاین ساده طراحی کنند، باعث میشود تا بدانیم که این ریمستر هزینهی چندانی برای کپکام نداشته و تنها با هدف تولید ثروت و نه توجه به خواست دوستداران بازی ساخته شده و احتمالا Onimusha Walords اولین و آخرین نسخهی ریمستر سری نیست و بزودی باید منتظر عرضهی باقی شماره ها هم باشیم. در هر صورت شخصا از اونیموشا به هر نحو و شکلش استقبال میکنم و بیصبرانه انتظار تجربهی نسخهی ریمستر شدهی دومین شماره از سری را میکشم. نسخهای که باور دارم بهترین شمارهی سری اونیموشا بحساب میآید!
«این مقاله با استفاده از نسخهی ارسالی ناشر (کپکام) برای وبسات بازیمگ به منظور نقد و بررسی بازی به نگارش درآمده است»
نظرات