اواخر سال 2019 که به مناسبت The Game Awards استیم تعدادی دمو از برخی عناوین آینده را در دسترس کاربراناش قرار داد، یکی از عناوینی که امیداوارکننده به نظر میرسید و بخاطر طراحی هنری زییا و اتمسفرش فورا به لیست مورد انتظار من رفت، Röki بود. این اثر اولین عنوان استودیو Polygon Treehouse محسوب میشود که توسط دو کارگردان هنری Guerrila Cambridge (این استودیو در سال 2017 توسط سونی بسته شد) تاسیس شده است. حالا با تجربه کامل بازی، وقتاش رسیده تا به بررسی این عنوان بپردازیم. در ادامه با ما همراه باشید.
در بدو ورود به بازی اولین نکتهای که حسابی به چشم میآید، طراحی چشمنواز دنیا و شخصیتهای بازی است که بیشتر یادآور Fairy Taleهایی با کاراکترهای بانمک و بامزه است. شخصیتهای بازی اگر چه صداپیشگی کامل ندارند، در دیالوگها با اصوات و گاهی اوقات با گفتن برخی کلمات حس خود را میرسانند که با اینکه در برخی مواقع ممکن است کمی عجیب باشد، با این حال اکثر مواقع حس موردنظر را منتقل میکنند. همچنین به لطف موسیقیهای هماهنگ و آمبیانس محیطهای مختلف، دنیای بازی هویت خود را پیدا میکند و به بهترین شکل حس قرار گرفتن در یک دنیای خاص از جنس فولکلور اسکاندیناوی به شما القا میشود. برف که المان اصلی در طراحی محیطهای بازی است، مطابق با تمهایی مثل مقابله با غم و اهمیت خانواده است که در داستان قرار دارند و در محیط و قطعات موسیقی نیز منعکس هستند.
در Röki کنترل دختر بچه کوچولویی به اسم Tove (یکی از از منابع الهام بازی، مومینها بوده و این اسم از نام Tove Jansson خالق دنیا مومینها گرفته شده) را برعهده دارید که به دنبال نجات خانوادهاش است. همانطور که پیشتر گفته شد بازی از فولکلور اسکاندیناوی الهام میگیرد و دنیای واقعی و خیالی را بهم پیوند میزند. ترکیب این دو باعث شده که روایت جدی که در قلب بازی قرار دارد، بیشتر شما را تحت تاثیر قرار دهد و همچنین جنبههای استعاری و نمادین به درک بهتر تمهای اصلی بازی منجر شده است.
از همان مقدمه، بازی با زمینهچینی و Foreshadowing مناسب، روایت باورپذیری از تلاش یک کودک برای نجات خانوادهاش ترتیب میدهد. بشخصه مشکلی با شخصیت اصلی نداشتم و به راحتی میشود با Tove ارتباط برقرار کرد و دوستاش داشت. بقیه کاراکترها نیز همینطور هستند و آشنایی با انگیزهها و ویژگیهایشان، آنها را به کاراکترهای خوبی در این داستان تبدیل میکند. یکی از کاراکترها که در ذهنم مانده است، یک ترول بامزه است که به سبک خاصی جملهها را ادا میکند و در بخشی از بازی از شما میخواهد تا شمشیری که با لفظ «خار» به آن اشاره میکند، از بدناش خارج کنید. بعدا متوجه میشوید که توانایی فلوت زدن با بینی را هم در چنته دارد! لحن بازی با توجه به اینکه از نگاه یک کودک به اتفاقات نگاه میکنید، همراه با شیرینی و شوخی است که در جای مناسب به تلخی و جدیت میرسد و بالانس این دو به خوبی حفظ میشود. به همین منظور، گیمپلی بازی از خشونت دوری میکند و به صورت پازل-محور و اکتشاف-محور است.
دقایق ابتدایی این عنوان اگر چه از نظر داستانی در جای درستی قرار دارد، از نظر گیمپلی به دلیل خطی بودن و آسانی کارهایی که باید انجام دهید، کمی خستهکننده شروع میشود. خصوصا اگر با ساز و کار پازلهایی آشنایی دارید که براساس اینونتری هستند و باید آیتمی را بردارید یا در برخی مواقع با آیتم دیگری ترکیب کنید تا از شر مانعای خلاص شوید. البته نمیتوان چندان ایرادی گرفت، چون دقایق ابتدایی حکم آموزش مکانیکهای بازی را دارد، طولانی نیست و نباید کاری فراتر از آسان را در انتظار داشت. بعد از مقدمه، با ورود به جنگل، محیطهای باری بزرگ میشوند و پازلهای محیطی جالبی پیش رو شما قرار میگیرد. محیطهای بازی به صورت غیر خطی هستند و امکان دارد آیتمی که در محیط دیگری پیدا میکنید، برای محیطی که قبلا در آنجا بودهاید، مناسب باشد. اگر دارید به بکترکینگ فکر میکنید، درست فکر کردید. اما کاری که بازی در اینجا انجام میدهد قابل تحسین است؛ علیرغم برخی عناوین مشابه که بکترکینگ عضو ثابت است، در اینجا بخشهای مختلف جنگل با چیزی شبیه پورتال به یک هاب متصل میشوند تا اگر نیاز داشتید به محیطی برگردید، نیاز به بکترکینگ طولانی مدت نباشد.
پازلهای بازی به لطف منطقی بودن و راهنماییهای ظریفی که از طریق دیالوگها یا دفترچه کاراکتر اصلی به بازیکن میشود، از آزمون و خطا جلوگیری میکند و همچنان خرسندی از حل پازل را به دنبال دارند. از نظر درجه سختی، با شیب سختی درست و معقول، چالش مناسبی مقابل شما قرار میدهند. پازلها بازی اکثرا در سطح خوبی قرار دارند، منتهی یک سری طراحی هوشمندانه و جالبتری دارند که چیزی نمیگویم تا خودتان تجربه کنید. با این وجود، با یکی دوتا پازل برخورد کردم که به آزمون و خطا متوسل شدم. در یکی از آنها حشرهای کلیدی را به شما میدهد تا وسیلهای را از خانهاش پیدا کنید، منتهی تنها کمکاش به بازیکن این است که خانهاش کنار درخت است و در آن منطقه چندین خانه کنار درخت وجود دارد، بنابراین باید کلید را بر روی تعدادی خانه امتحان کنید تا به جواب برسید. در پازل دیگری که شامل استفاده از آیینه برای انعکاس نور بود، علیرغم کانسپت جالباش و لازم نداشتن آزمون و خطا، به دلیل طراحی نه چندان خوب، بخش زیادی از آن صرف بالا و پایین رفتن طولانی مدت از یک دیوار میشود که روند حل این پازل را کمی خستهکننده کرد. نکته دیگر اینکه در بخشهای انگشتشماری از میانپردههای داستانی، بازی سعی دارد حس کاراکتر را با فشردن تنها یک کلید، به بازیکن منتقل کند که چندان موفق نیست، البته در چپتر سوم رویکردی دیگری میگیرد و داستان و گیمپلی را به خوبی با یکدیگر مطابق میکند. به طور کلی در اواخر چپتر دوم کمی بازی از نظر گیمپلی افت میکند، اما همانطور که گفته شد چپتر سوم حسابی جبران میکند و جان تازهای از همه نظر به بازی میبخشد.
Röki قدم اول خوبی برای استودیو Polygon Treehouse است که با استایل هنری زیبا خود و موسیقی گوشنواز بستری مناسب برای روایت داستانی تاثیرگذار و همزمان تلخ و امیدوارکننده درباره خانواده میسازد. پازلهای بازی متنوع هستند و اکثرا طراحی هوشمندانهای دارند تا از کار خستهکنندهای مثل آزمون و خطا دوری کنند. البته گیمپلی هنوز جای پیشرفت دارد و برای عنوان بعدی، استودیو سازنده میتواند این بخش را از خوب به خیلی خوب برساند.
نسخۀ نقد و بررسی بازی Röki توسط ناشر در اختیار بازیمگ قرار گرفته است.
نظرات (1)