در دهۀ 70 شمسی، محصول جدیدی در بازار کشور شروع به درخشیدن کرد که به «فلزیاب» معروف بود که بخش مهمی از بحران میانسالی تعدادی از مردانِ مو جو گندمیِ اکثر خانوادهها تبدیل شد. بازی The Magnificent Trufflepigs تمام تلاشش را میکند تا با استفاده از همین وسیلهای که با رؤیای پیدا کردن گنج، زندگی بسیاری از افراد را به باد داد، داستانی پر از نوستالژی روایت کند تا مخاطبان خود را به یکی از حوصله سربرترین کارهای ممکن علاقهمند کند. لطفاً با بررسی جدیدترین شبیهساز راه رفتنِ Andrew Crawshaw ، همراه بازیمگ باشید.
The Magnificent Trufflepigs داستان زنی به نام Beth را روایت میکند که در دوران نوجوانی به بازی با فلزیاب همراه با دوستان نزدیک خود، علاقهمند شده و در بین همین بازیهای کودکانه، یک بار گوشوارهای ارزشمند را پیدا میکند که باعث شهرت او در شهر کوچک محل زندگیاش میشود. حالا و آستانۀ سی سالگی، «بِث» مطلع شده که مزرعهای که آن گوشواره را در آن پیدا کرده بود، قرار است که تخریب شده تا به محل ساخت و سازی جدید تبدیل شود. او کمتر از یک هفته فرصت دارد تا به آن مزرعه بازگشته و لنگۀ باقیماندۀ گوشواره را بعد از سالها پیدا کند. دوستان صمیمی سالهای دور، هر کدام به دلایلی از همراهی در این ماجرای تازه سر باز میزنند و او به ناچار با «آدام»، یکی از دوستانی که گذشتهای مبهم با او داشته، تماس میگیرد و مخاطب هم در نقش همین آدام وارد داستان میشود ...
داستان در ژانری که The Magnificent Trufflepigs به آن تعلق دارد حرف اول و آخر را میزند ولی این اثر به هیچ وجه نتوانسته در این زمینه به موفقیت دست پیدا کند. بث جوانی است که همه چیز به شکل حاضر و آماده در تمام زندگی در اختیارش بوده اما تصوری مانند یک انسان برگزیده از خودش دارد و فاش شدن چیزهایی از گذشته هم باعث نمیشود تا اشتباهات گذشته و تصورات غلطی که در مورد تواناییهای خود داشته را بپذیرد و با تلاش برای جبران گذشته، قدر داشتههای خود را بیشتر بداند و عمدتاً تصمیماتی میگیرد که بوی سوءاستفادۀ بیشتر از اطرافیان را میدهند. همذاتپنداری با چنین شخصیتی واقعاً سخت است و وقتی که رفتار شخصیت محوری یک داستان، علت اصلی نفرت مخاطب باشد، داستان کاملاً شکست خورده است.
در نقطۀ مقابل، آدام عملاً یک مرد بیعرضه و بیخاصیت است که مثل یک توله سگ دستآموز، خودش را در هر شرایطی برای کمک به بِثی میرساند که در لحظات پایانی بدترین برخورد ممکن را با او دارد اما نویسندگان برخوردی خیلی عادی با این قضیه دارند و آدام ظاهراً از اینکه چنین رفتاری با او شده، اعتراضی ندارد و عجیبتر اینکه بار اولی هم نیست که چنین برخوردی با او شده است! واقعاً شگفتآور است که چنین موقعیتها و حرفهایی توسط هیچ کدام از اعضای تیم سازنده به چالش کشیده نشده و چنین داستانی در قالب یه محصول نهایی به بازار عرضه شده است. پیرنگهای مبهمی هم از حوادث هیجانانگیزترِ گذشته در فحوای مکالمات دو شخصیت داستان مطرح میشود که نهایتاً یا بیشتر از همان چند کلمه به آنها پرداخته نمیشود و یا اینکه به نتیجهای بیمزه منتهی میشوند.
گیمپلی در عناوین شبیهساز راه رفتن، در حداقل میزان خود قرار دارد و به طور کلی صرفاً گاهی با برداشتن یک تکه کاغذ یا فشردن یک دکمه، کمی تنوع به راه رفتنهای بیپایان اضافه میشود و The Magnificent Trufflepigs هم از این قاعده مستثنی نیست و حتی در مواقع مهم داستان، همین راه رفتن را هم از مخاطب خود دریغ میکند! فرمول اصلی، آرام راه رفتن همراه با فزیاب و توجه به سنسور آن است تا زمانی که چیزی پیدا میکند، با استفاده از دو دکمه از بیل و بیلچۀ خود برای خارج کردن گنج بیارزش خود اقدام کنید. این فرمول میتوانست تجربهای آرامشبخش و جذاب باشد اما قطع شدن مکرر این فرآیند با دیالوگهای طولانی و بیارزشتر از قطعات فلزی که از خاک بیرون میکشید، تبدیل به عملی رنجآور شده که هیجان پیدا کردن زیرخاکیها را در مخاطب میکشد. از این بدتر، بخشهای مهمی از روایت از فرمول اصلی گیمپلی استفاده نمیکند و دیالوگها روی تصاویر هواییِ لوکیشن اصلی بازی، بدون هیچ گونه تأثیری از جانب بازیکن ادا میشوند.
در تمام مدت حدوداً دو ساعتۀ The Magnificent Trufflepigs ، صدای بث مدام شما را همراهی میکند و حداقل وظیفۀ سازندگان باید انتخاب بازیگری مناسب برای این نقش میبود اما در کنار شخصیت غیرقابل دوست داشتنی که داستان برای بث ترتیب میبیند، بازیگر ایفا کنندۀ نقش او هم، باعث شده تا هر چه کمتر علاقهمند باشیم تا سرنوشتی خوش یمن برایش رقم بخورد. بازیگر آدام این وجه آزاردهندگی را ندارد اما به جای حس بیعرضگی و منفعل بودن، حس بیتفاوتی و بیحوصلگی را منتقل میکند که چندان با نقش او در داستان همخوانی ندارد. بخش بصری، مناظری خوشرنگ و لعاب را برای مخاطب تدارک دیده که اگر داستان و صدای آزاردهندۀ بث نبود، دوست داشتم مدت زمان زیادی را در این محیط بگذرانم اما در قالب این پکیج، تمام مدت ترجیح میدادم هر چه سریعتر وظایف محول شده را تمام کنم و خودم را از این مخمصه برهانم.
با توجه به فقدان سنتی گیمپلی در ژانر شبیهساز راه رفتن، معمولاً شاهد ایدهها و داستانهای جذابی در اینگونه عناوین هستیم اما The Magnificent Trufflepigs به هیچ وجه از عهدۀ پرداخت روایتی جذاب برنیامده و در واقع این گیمپلی سادۀ آن است که تبدیل به بخش قابل قبول کار شده ولی داستان ضعیف و شخصیتهایی که چندان ارزش همذاتپنداری ندارند، سد راه لذت بردن از همین گیمپلی ساده هم میشوند.
نظرات