کتابهای رنگ آمیزی که در دوران کودکی خط خطی میکردید و تصور داشتید جانشین برحق باب راس هستید، یادتان هست؟ معلومه که نه، خود من هم در حال تلاش برای نوشتن مقدمه این بررسی تازه فهمیدم که ورژن بزرگسالان (مثبت باشید!) این کتابها نیز وجود دارد و حالا تا یک فرد نیکوکار چندتا از آنها را برای من خریداری میکند، باید بگم که Chicory: A Colorful Tale بازی جدید Greg Lobanov سازنده عنوان تحسینشده Wandersong، ویژگی اصلیاش را در یک ساختار زلدا-گونه با یک داستان صمیمی و فکرشده همراه با کاراکترهای دوستداشتنی، برپایه دادن اختیار رنگآمیزی و نقاشی کردن دنیای سیاه و سفید بازی به مخاطب، میگذارد. نتیجه کار هم یکی از بهترین و حالخوبکنترین عناوین امسال است.
جهان بازی تماما از حیوانات تشکیل شده و نامگذاری آنها نیز براساس خوراکیهاست! داستان بازی درباره یک سگ بامزه است که براساس غذای موردعلاقهتان اسمش را انتخاب میکنید (متاسفانه قورمهسبزی زیادی طولانی است) و به عنوان سرایدار و طرفدار اصلی نگهدارانده فعلی قلممو Chicory که وظیفه آوردن رنگها را به این دنیا دارد، مشغول کار است. یک روز عادی که مشغول گردگیری هستید، تمام رنگها از بین میروند و خیلی اتفاقی قلممویی که نسل به نسل با دنگ و فنگ زیادی از فردی به فردی دیگر با آموزشهای سخت منتقل شده، به دست این شخصیت دوپا میافتد. حوادثی که به دنبال این ماجرا میآیند سر درآوردن شخصیتاصلی از وظیفه خطیری است که ناگهانی به گردن او افتاده است.
معمولا کم پیش میآید که از هر لحظه بودن در دنیای یک بازی لذت ببرید یا واقعا دلتان بخواهد شخصیتهای آن را در آغوش بگیرید، و این دقیقا حسی بود که از ابتدا این اثر به من منتقل شد. علیرغم ظاهر سرخوش بازی، Chicory حرفهای جدی زیادی درباره شک به خود، ایمپاستر سندرم، کنار آمدن با انتظارات بقیه، ماهیت هنر و... دارد که با لحن مناسب و گاهی مواقع چاشنی طنز بیان میشوند و به راحتی میتوان با آنها همدردی و ارتباط برقرار کرد. از این بهتر که توازن خوبی بین این دو وجود دارد و فضای بازی افسردهکننده نمیشد و چیل بودناش هرگز از بین نرفته است. در واقع به هر اندازه که میتواند شما را به فکر فرو میبرد، گوشه و کنار بازی همانقدر اتفاق افتاد که با شوخیای روبرو شوید و لبخندی روی لبتان آید. برای همین اول مطلب گفتم حالتان را خوب میکند، چون تاکید این عنوان روی درک کردن بقیه، همراه بودن با آنها در مشکلات و کلا بقیه موضوعاتی که به آنها میپردازد، همگی مفاهیمی هستند که بد نیست هر از گاهی به ما یادآوری شوند، خصوصا در شکل یک اثر درست و حسابی که بعید است نگاه مخاطب از ابتدا تا انتها بازی فرقی نکند یا حداقل کمی در برخی اعمال خود تجدید نظر نکند.
تکمیلکننده این، روند رشد خود بازیکن در کنار شخصیتاصلی است. بخاطر اینکه این عنوان میداند که احتمالا فردی با ذوق هنری صفر مثل من هم ممکن است بازی را تجربه کند، چه در رنگآمیزی و نقاشیهای که در دنیای بازی انجام میدهید یا در موقعیتهای خاصتر برای مثال یکی از شخصیتهای فرعی ممکن است از شما بخواهد خانهاش را رنگ کنید یا کاراکتر دیگری میخواهد که مفهوم شادی را نقاشی کنید، کمتر از گل به شما نمیگویند. برای همین کم کم احتمالا اعتماد به نفستان همراه با شخصیتاصلی که به تواناییهایش شک دارد، در طول بازی پیشرفت میکند. البته منظورم این نیست که در دنیای واقعی از فردا ساعت پنج صبح بیدار میشوید و اول برای پرورش قریحه هنری خود پیادهروی میکنید و بعد با الهاماتی که گرفتید، مونالیزا را میکشید. بیشتر همان درک بیشتر کاراکتر اصلی در روند بازی و احساساتی است که در خودش دارد.
برای گیمپلی Chicory: A Colorful Tale یک عنوان زلدا خوش ساختار اوپن ورد با پازل، اکتشاف، کاراکترهای مختلف، استفاده از آیتم یا پاور آپ برای دسترسی به یک مکان جدید را درنظر بگیرید ولی آن را با مکانیک جالب رنگآمیزی و نقاشی بازی ترکیب کنید. دنیای سیاه و سفید بازی فرصت خوبی به مخاطب میدهد که هر گونه دوست دارد، جهان بازی را رنگ آمیزی کند. هر محیط بازی رنگهای متفاوتی در اختیار شما قرار میدهد تا فضای هر کدام از این محیطها متفاوت باشد؛ برای مثال در یکی از مکانهای برفی بازی، رنگهایی که میتوانید استفاده کنید از جنس رنگهای سرد و کم رنگ هستند. قابلیتهای دیگری هم مثل انتخاب اندازه سایز قلممو، پاککردن، استایلهای متفاوت و موارد این چنینی هستند که برخی از آنها به مرور اضافه میشوند و دستتان را حسابی باز میگذارند.
معمولا وقتی بعد از انجام پازلی به خودتان ببالید که باهوش هستید، مشخص است که سازندگان کار خودشان را درست انجام دادهاند. بخش عمده از بازی صرف عبور از پازلها میشود که طراحی خیلی خوب و هوشمندانهای دارند و در طول بازی دائما در حال تغییر هستند تا تکراری نشوند. برای حل کردن آنها نیز از قلمموتان استفادههای جالبی میشود. در کنار پازلها، رفتن به گوشه و کنار دنیای بازی و کشف کردن، صحبت کردن با کاراکترهای مختلف و انجام ماموریتها فرعی همگی لذتبخش و متنوع از کار درآمدهاند. یکی از بهترین ماموریت فرعی درباره حل کردن معما دزدیده شدن لوازم و وسایل یک سوئیت است که با ترکیب طنز و بازی با کلیشههای ژانر کارآگاهی، به نتیجه جالبی ختم میشود.
اگر برایتان سوال پیش آمده که مبارزه کردن به شکل کلاسیکاش در Chicory: A Colorful Tale باید بگم خیر ولی شاید هم بله! در طول بازی چندین باس با طراحی و تنوع خوب و مرتبط با مفاهیم داستانی وجود دارند که باید با آنها مبارزه کنید و هر بار با شکستشان، قلممو شما پاور آپی دریافت میکند تا به برخی میانبرها یا جاهای که قبلا دسترسی نداشتید، برسید. مثلا یکی از قابلیتها به شما اجازه میدهد در رنگها شنا کنید تا از جاهای باریک یا برخی سطوح عبور کنید. با این حال باسفایتها در حالی که چند فاز دارند، چندان پیچیده نیستند. به پایان رساندن این مبارزات به جاخالی دادن از حملات و حمله به باس با کلیکهای متوالی با قلممو یا در برخی موارد خط کشیدن با آن در بین این فازها خلاصه میشوند که از این نظر، جا داشت استفادههای بهتر و درگیرکنندهتری برای قلممو در این بخش میشد. برای همین، باسفایت پایانی برای من کمی بیش از حد طولانی بود. البته که ویژگیهای بصری و موسیقیهای بازی به قدری خوب هستند که این مبارزات حسابی نفسگیر هستند و مورد ذکر شده چندان به چشم نمیآید.
موسیقیهای بازی توسط Lena Raine آهنگساز بازی Celeste ساخته شدهاند و همگی گوشنواز و درجه یک هستند. در کنار موسیقی، صداگذاری بامزه بازی است که صداهای کشیده شدن قلممو و رنگ پاشیدن، پاک کردن و همچنین خروپفهای کاراکتر اصلی هنگام استراحت کردن، به معنای واقعی ایاسامآر هستند و میتوانم ساعتها به آنها گوش کنم!
داستان تاملبرانگیز همراه با مکانیک خلاقانه رنگآمیزی دنیای بازی در قالب یک ماجراجویی سرگرمکننده با پازلهای هوشمندانه و کاراکترهای دوستداشتنی و بامزه، Chicory: A Colorful Tale یکی از بهترین تجربههای امسال و همان عنوانی است که خیلی از ما نیاز داریم که بازی کنیم.
نظرات