بعد از پخش سریال Twin Peaks در ابتدای دهۀ 1990 میلادی، استفاده از یک شهر کوچک به عنوان محیط اصلی حوادث داستان در فرمهای روایی مختلف به شدت افزایش پیدا کرد؛ البته این سریال اولین باری نبود که از چنین ساختاری برای روایت داستان استفاده میشد اما به دلیل اینکه تلفیق خوبی از ایدههای به شدت متضاد را ارائه کرده بود، تبدیل به چهارچوب مناسبی به عنوان یک الگوی کلیشهای شد. مشکل اصلی اینجاست که در این سالها متأسفانه تمام آثاری که دنبالهروی سریال توئین پیکس بودند، تلاش کردهاند تا چیزی بسیار مشابه تولید کنند و در نتیجه ما با شهرهای کوچکی در فیلم، سریال و بازیهای ویدیویی مختلف رو به رو شدیم که یا یک جنایت هولناک در آنها اتفاق افتاده یا تبدیل به مرکز ثقل حوادث ماورایی شدهاند و یا اینکه این دو مسئله به طور همزمان در این شهرهای کوچک روی میدهند. بازی Lake از همان ساختار سنتی شهر کوچک استفاده کرده اما سازندگان آن با حذف مسائل جنایی و ماورایی از فرمول همیشگی، تجربهای متفاوت و آرامشبخش را خلق کردهاند که از دور ممکن است حوصله سر بر به نظر برسد اما بهتر است برای قضاوت در مورد این عنوان کمی صبر داشته باشید و صبوری هم دقیقاً یکی از ویژگیهایی است که ریتم خاص این بازی در وجود شما پرورش خواهد داد.
داستان Lake در سال 1986 اتفاق میافتد و کنترل Meredith Weiss که برای یک شرکت نرمافزاری کار میکند و در آستانۀ چهل سالگی قرار دارد به بازیکن واگذار میشود. «مردیت» 22 سال پیش شهر کوچک محل زندگی خود به نام Providence Oaks را به مقصد دانشگاه MIT ترک کرده و بعد از فارغ التحصیلی و دستیابی به شغلی وقتگیر در زمینۀ طراحی نرمافزار در دوران ابتدایی رایانههای شخصی و اداری، هرگز فرصت بازگشت به زادگاه خود را پیدا نکرده اما قصد پدرش برای تعطیلاتی دو هفتهای به همراه نیاز خود مردیت به یک استراحت کوتاه بعد از سالها تلاش بیوقفه، او را به عنوان پستچی موقت به شهر دوران کودکی و نوجوانی بازمیگرداند.
شهر کوچک به عنوان محیط اصلی یک روایت، معمولاً این مفهوم را دارد که قرار است با تعدادی محدود از شخصیتهای مؤثر رو به رو شویم که هر کدام یک سری ویژگیهایی دارند که رنگ و لعاب خاصی به آنها میبخشند و همچنین با تمامی این شخصیتها وارد رابطهای نزدیک، حالا یا سر علاقه یا سر نفرت، خواهیم شد که خوشبختانه Lake از این منظر کاملاً قوی ظاهر شده است. سطح دیگری که داستان این عنوان دارد، بحث بازگشت مردیت بعد از سالهای طولانی به شهری است که هم از آن خاطرات بسیاری دارد و هم دوستان و آشنایان بسیاری را در زمان مهاجرت در آنجا جا گذاشته است.
بیست و دو سال دوری، زمان نسبتاً زیادی برای فاصله داشتن از یک محیط مشخص است؛ بخشهایی از شهر کاملاً تغییر کرده و افراد جدیدی هم شروع به سکونت در شهر کردهاند که تفاوت ارتباط مردیت با ساکنان جدید در مقایسه با دوستان قدیمی کاملاً مشهود است و هر چند گزینههای مختلف دیالوگ تغییری در مسیر داستان ایجاد نمیکنند اما گزینههای موجود مثلاً در اولین رویارویی با صمیمیترین دوست دوران نوجوانی مردیت که مدت کوتاهی بعد از خروج از شهر ارتباطشان قطع شده، به خوبی حس تردید و حتی نوعی خجالتزدگی را منتقل میکند در حالی که در هنگام صحبت با متصدی مرکز کرایۀ فیلم، که یکی از شهروندان جدید است، احساس راحتی و اعتماد به نفس بیشتری در میان دیالوگهای قابل انتخاب وجود دارد. این پیروزی بزرگی برای نویسندگان Lake بوده که توانستهاند هم یک داستان متمرکز در یک شهر کوچک و هم یک داستان مبتنی بر بازگشت شخصیت محوری آن را با فضاسازی خوبی به تصویر بکشند و از شخصیتهایی در شکلگیری این روایت استفاده کنند که لزوماً همگی دوست داشتنی نیستند اما حتی در ویژگی اعصاب خردکن بودن هم حس اینکه یک شخصیت واقعی هستند را منتقل میکنند.
قسمتی که درصد قابل توجهی از مخاطبان را نسبت به خرید Lake دچار تردید خواهد کرد، مسلماً گیمپلی آن است چون واقعاً چیزی فراتر از راندن یک وَن پستی و رساندن مرسولات به مقصد ندارد، گهگاه کارهای فرعی همراه با دیگر شخصیتها انجام خواهید داد اما این قسمت بیشتر بر پایۀ مکالمات است تا سیستمهای گیمپلی مختص به خود. با وجود اینکه شهر Providence Oaks کاملاً حس یک شهر واقعی با محلهها، مغازهها و طبیعت وحشی اطراف خود را دارد ولی به هیچ عنوان با یک اثر جهان باز طرف نیستیم که بشود به گوشه و کنار آن سرک کشید و مسائل مخفی غیرمنتظرهای پیدا کرد. اینجا خبری از مبارزه و حوادث اکشن هم نیست و نمیتوانید با تصادف با دیگر خودروها یا زیر گرفتن عابرین پیاده، شهر را به آشوب کشیده و با پلیس وارد یک تعقیب و گریز هیجانانگیز شوید. فقط و فقط هر روز صبح باید در ادارۀ پست حاضر شده، سوار ون سفید رنگ این اداره شده و بستهها را طبق سلیقۀ خود به دست اهالی شهر برسانید و حتی لازم نیست این کار را در مدت زمانی مشخص به پایان برسانید چون هیچ گونه ساعت و محدودیت زمانی در هنگام انجام وظیفه به عنوان مأمور پست وجود ندارد، شما در ابتدای هر روز نامهها و بستههای پستی را به مقصد مشخص شده در برنامۀ روزانه میرسانید سپس ون را تحویل میدهید و به قرار ومدارهایی که برای بعد از شیفت کاری داشتید رسیدگی میکنید.
همۀ امور به حدی در آرامش انجام میگیرند که مردیت حتی امکان دویدن بسیار سریع را هم ندارد و حقیقتاً در یک شهر کوچک چه نیازی به دویدن برای به پایان رساندن سریعتر کار وجود دارد؟ با این وجود سازندگان به حد کافی به ساختۀ خود اطیمنان داشتند که امکان جا به جایی سریع به تعدادی از تقاطعها را فراهم کنند تا اگر مخاطب دوست داشته باشد سریعتر روز کاری خود را به پایان برساند و وقت زیادی را صرف رانندگی به نقاط مختلف نکند. طراحی رانندگی هم کاملاً ایدهآل است و هیچ ایرادی در آن دیده نمیشود، نه در پیچها به دردسر خواهید افتاد و نه در اثر برخورد با موانع جان به جان آفرین تسلیم خواهید کرد، بلکه عملاً محدود به گاز دادن و ترمز گرفتن هستید که اجازه میدهد از محیطهای زیبایی که از میان آنها عبور میکنید لذت ببرید و همچنین امکان فعال کردن رانندگی اتوماتیک به تعدادی از بخشهای شهر هم وجود دارد که میتوانید با استفاده از این ویژگی، لذت دو چندانی از مناظر زیبای Providence Oaks ببرید.
از نظر فنی، گرافیک Lake حرف خاصی برای گفتن ندارد و در مواردی مثل کیفیت سایهها عملاً نمرۀ مردودی میگیرد ولی استفاده از رنگها به گونهای انجام گرفته که جلوۀ بصری جذابی به کار بخشیده و شهر و طبیعتی را به وجود آورده که رانندگی در آن، حس دلپذیری دارد و احتمالاً چند باری پیش خودتان آرزو خواهید کرد که این فرصت را داشتید که مدتی در این شهر زندگی کنید. صداپیشگی شخصیتها در سطح بسیار خوبی قرار دارد و یکی از ویژگیهای اصلی بازی در جهت جانبخشی باورپذیر به اهالی شهر بوده است. در هنگام رانندگی امکان گوش کردن به تنها یک ایستگاه رادیویی محلی را دارید که قطعات موسیقی محدودی از آن پخش میشود و زمانی که کم کم از شنیدن این قطعاتِ تکراری خسته شدهاید، مأمور رساندن بستهای به DJ این ایستگاه رادیویی میشوید و میتوانید در مورد این نقیصۀ بزرگ، با او صحبت کنید.
اینکه تا به اینجای مطلب رسیدهاید اما هنوز مطمئن نیستید که آیا Lake گزینۀ مناسبی برای شماست یا نه، در این پاراگراف پایانی هم توصیۀ مستقیمی نخواهید یافت. این عنوان نسبت به آثاری که چهارچوب روایی مشابهی دارند، فضایی کاملاً متفاوت را ارائه میکند و داستانی را روایت میکند که شامل تعدادی اتفاق روزمرۀ بسیار ساده میشود که حتی ممکن است نمونۀ آنها را در زندگی شخصی خود هم تجربه کرده باشید اما همۀ این مسائل به شکلی ارائه شده که اگر دل به فضای آرامشبخش و ساده دلانۀ آن بدهید، تغییر ریتم خوبی در میان بازیهای ویدئویی که معمولاً تجربه میکنید، خواهد بود.
نظرات