سری Saints Row از معدود فرنچایزهایی است که با وجود الهامگیری بسیار نزدیک از سری فوق موفق Grand Theft Auto، توانسته تا حد خوبی نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند و در نتیجه تبدیل به مجموعهای دنبالهدار و چند قسمتی به همراه نسخههای فرعی شود. بعد از اینکه دو قسمت اول این سری بازی عملاً تکرار ایدههای سری GTA بودند، سازندگان در قسمت سوم با اضافه کردن عناصری از آثار هالیوودی و تمسخر سبک زندگی افراد مشهور، توانستند هویتی ویژۀ این فرنچایز به وجود آورند که در قسمت چهارم و نسخههای فرعی با استفاده از ایدههایی از ژانرهای علمی-تخیلی، فانتزی و ابرقهرمانی عملاً از زیر سایه رقیب اصلی خارج شدند و به لطف شوخی با تعدادی از آثار مشهور این ژانرها، تجربهای جذاب را به خلق کردند. بعد از حدود هفت سال، استودیوی Volition مجدداً به پولسازترین محصول خود برگشته و در نسخه جدیدی که نامی مشابه قسمت اول دارد، دست به ریبوت این فرنچایز زده که نتیجه نهایی عنوانی است با نوعی جنگ درونی ساختاری که برخی از مشکلاتِ معمولِ این روزهای بازیهای جهان باز هم برای آن تبدیل به قوز بالای قوز شده است.
داستان با زنده به گور شدن شخصیت اصلی داستان در حاشیه مهمانی بزرگی که گروه «سینتس» در اوج قدرتشان برپا کردهاند، آغاز میشود و سپس به شروع اصلی ماجرا در شش ماه پیش برمیگردیم. از اینجا با چهار همخانه نسبتاً فقیر به نامهای Kevin، Neenah، Elijah و شخصیت تحت کنترل که بعد از مدت کوتاهی از شروع داستان The Boss یا همان رئیس لقب میگیرد، آشنا میشویم. کوین یک دی جی خوشگذران و عضو گروه تبهکار آشوبگری به نام Idols است، Neenah بهترین راننده در میان تمام خلافکاران شهر است که با دیگر گروه تبهکار بزرگ شهر به نام Los Panteros همکاری دارد و الایجا هم جوان سیاهپوست تحصیلکردهای با مدرک مدیریت است که بیشتر از کار کردن به شنیدن سخنرانیهای انگیزشی علاقه دارد. رئیس هم برای گذران زندگی تصمیم گرفته که به ارتش خصوصی مستقر در شهر به نام Marshal Defense Industries بپیوندد و همه این کارها نهایتاً کفاف زندگی این چهار نفر را نمیدهد و به همین دلیل در اوقات فراغت خود برای تأمین هزینهها، دست به فعالیتهای تبهکارانهای چون دزدی، حمل مواد مخدر و ... میزنند. حوادثی ناخوشایندی در ساعات ابتدایی داستان، این چهار نفر را به سمت قطع همکاری با کارفرمایان خود و تلاش برای تشکیل یک امپراطوری مجرمانه جدید سوق میدهد.
طنز در دو دهه اخیر بخش مهمی از سبک روایی ساختههای Volition بوده و حتی با وجود دریافت بازخوردهای کلی منفی و متوسط، بازی Agents of Mayhem هم از جهت استفاده از زبان طنزآمیز نظرات مثبتی دریافت کرده بود. متأسفانه در نسخه جدید Saints Row دو مشکل بزرگ بر سر راه موفقیت بُعد کمدی کار قرار گرفته، اول اینکه سازندگان به طور واضح در ایجاد یک لحن یکسان برای روایت ناتوان بودهاند، به طوری که از یک سو کماکان شوخیهای خاص این فرنچایز به همراه آشوب افسارگسیخته در کار وجود دارد و از سوی دیگر لحظات دراماتیکی چون صحبت کردن شخصیتها در مورد مرگ عزیزان، مهاجرت، زندگی در یتیمخانه و ... در بخشهایی از داستان گنجانده شده که با کلیت فضای کار در تضادند و به سرسریترین شکل ممکن مطرح شده و نهایتاً هیچگونه بازپرداختی از جهت قصهگویی ندارند.
مشکل دوم، بیش از اندازه طولانی شدن اکثر شوخیها برای رسیدن به پانچلاین نهایی است که هر گونه جنبه خندهداری را از این جوکها جدا میکند. از سوی دیگر اصل روایت هم با وجود برخورداری از شاخ و برگهای بسیار، تقریباً همه چیز را نیمهکاره رها میکند و یک پایانبندی ناگهانی و بدون زمینهسازیهای مناسب را پیش روی مخاطب قرار میدهد و این در حالی است که برای یک پایان بهتر، همه ابزار لازم در داستان موجود است و حتی مخاطب در میانههای کار با یک انتخاب به ظاهر مهم هم رو به رو میشود که این انتخاب هیچ تأثیری در روایت نمیگذارد و احتمالاً باید منتظر نتیجه آن در قسمتهای آینده باشیم. مورد دیگر به اتمسفر شهر محل وقوع حوادث و گروههای رقیب اختصاص دارد که در قسمتهای قبلی هر دوی این عوامل، به شکلی حساب شده طراحی شده بودند و هم شهرها رنگ و بوی خاص خودشان را داشتند و هم دشمنیها علل ریشهای فکر شدهای داشتند اما اینجا نه تنها شهر Santo Ileso یک هیولای فرنکشتاینی است که از کنار هم قرار دادن لوکیشنهای نامربوط ساخته شده، بلکه گروههای مخالف هم چیزی فراتر از یک هویت سطحی، که عملاً همین هم کپی نسخههایی بهتر از چیزی مشابه این گروهها در قسمتهای قبلی است، نیستند که بیش از پیش به داستان آسیب زده است. حتی شخصیتهای همراه هم آن طور که باید و شاید به درستی پرداخته نشدهاند که با توجه به اینکه این نسخه قرار است نقطه شروع جدیدی برای این مجموعه باشد، دقیقاً همین جا باید وارد ریز جزئیات زندگی شخصیتهای اصلی میشدیم که متأسفانه این نکته مهم مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
حرف بیراهی نیست اگر بگوییم که گیمپلی بازی دقیقاً همان چیزی است که در قسمت سوم پیادهسازی شده بود، از تیراندازی و رانندگی تا فیزیک و مدیریت امپراطوری تبهکارانه همگی حس نسخه منتشر شده در حدود یازده سال پیش را تداعی میکنند که این باعث شده همه چیزِ این نسخه جدید کهنه و تاریخ مصرف گذشته به نظر برسد. سلاحها از نظر فاصله اثرگذاری و مکانیزم شلیک متفاوت هستند اما، به جز سلاحهای انفجاری، همگی حس یکسانی را منتقل میکنند. در مورد رانندگی هم تقریباً شاهد وضعیتی مشابه هستیم و هندلینگ تمامی خودروها یکسان بوده و فقط شاهد تفاوتهایی جزئی در میزان سرعت خودروها هستیم. این وسط چیزی که بیش از همه توی ذوق میزند، فیزیک حاکم بر تمامی اشیاء و افراد است که باعث میشود در هنگام رانندگی احساس کنید که خودتان سوار یک تانک فوق سریع هستید و بقیه اجزای محیط از جنس چوب و کاغذ ساخته شدهاند.
طراحی مراحل هم چنگ زیادی به دل نمیزنند، در برخی مراحل شاهد نیاز به انجام اموری متفاوت هستیم اما به طور کلی رانندگی پر سرعت و کشتار چند صد نفر در هر مأموریت، خلاصه تمام کارهایی است که میتوانید در Saints Row انجام دهید و یکی از مشکلات بزرگ بازی هم همینجاست چون وقتی دشمنان با حداقلهایی از استراتژی خودشان را مقابل گلولهها و موشکهای شما قرار میدهند، لذت چندانی در لحظات اکشن یافت نمیشود اما وقتی که تعداد دشمنان عملاً بی انتهاست و برای به انتها رساندن مراحل در اکثر موارد باید همه این افراد را بکشید، همه چیز حالتی یکنواخت و حوصله سر بر پیدا میکند.
متأسفانه مراحل فرعی هم نتوانسته چاشنی خوبی برای مراحل اصلی باشد چون اکثر بخشهای مدیریت امپراطوری هم نهایتاً در همین مسائل کشتن و رانندگی کردن خلاصه میشوند مثلاً برای مکانیکی تحت پوششتان باید خودروهای خاصی را بدزدید، برای مرکز پاکسازی صحنههای قتل باید خودروها را از صحنه جرم بدون شناسایی شدن توسط پلیس به نقاط خاصی رسانده و سر به نیست کنید، برای شرکت دفع زبالههای صنعتی باید کامیونهای حامل این زبالهها را جا به جا کنید و ... . البته هستند معدود فعالیتهایی که از این فرمول خارج میشوند اما تکرار چندباره آنها و به مرور باعث میشود که این معدود کارهای متفاوت هم به سرعت سرگرمکنندگی خود را از دست بدهند.
از نظر بصری با عنوانی میان نسلی طرف هستیم که لحظات انتقال از گیمپلی به میانپرده یا انتقال از بخشی از مرحله به بخش دیگر آن، با قطع و بارگذاری مجدد انجام میگیرد. با وجود برخورداری از نورپردازی بسیار خوب، از نظر انیمیشن و ابعاد مدلها شاهد عملکرد خوبی نیستیم و این موارد با برخی باگها که چند باری منتهی به خروج اجباری از بازی شدند و البته ضعف در طراحی فیزیکی بازی همراه شده تا حداقل در روز عرضه شاهد محصولی تکمیل شده و بدون ایراد نباشیم. از نظر موسیقی رادیوها پر از قطعات خریداری شده در ژانرهای مختلف هستند و هر ایستگاه حس و حال خاصی را تداعی میکند تا مخاطبان با انواع سلیقهها، گزینههای مخصوص به خود را داشته باشند و در طول مراحل هم قطعاتی با ضرباهنگ تند همانند فیلمهای اکشن کلیشهای شنیده میشود. صداپیشگان هم به طور کلی به خوبی از عهده ایفای نقشهای خود برآمدهاند و برای شخصیت تحت کنترل هم امکان انتخاب چهار صدای زن و چهار صدای مرد کاملاً متفاوت وجود دارد اما نهایتاً متون نوشته شده فضای چندانی برای هنرنمایی به هیچ کدام از بازیگران نداده تا شخصیتهایی به یادماندنی خلق کنند.
به طور کلی Saints Row همه چیزهایی را در دل خود جا داده که در سه قسمت اول این فرنچایز دیده بودیم که ممکن است برای عدهای از طرفداران این مسئله دقیقاٌ همان چیزی باشد که آنها را مجاب به خرید این عنوان میکند اما در عین حال نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که همه این ایدهها با استانداردهای امروز بسیار کهنه به نظر میرسند که باعث شده تا این نسخه جدید در مقام ریبوت این سری بازی محبوب، اثر چندان در خور توجهی نباشد.
نظرات (1)