نقد و بررسی Xenoblade Chronicles X
پلتفرم مورد بررسی : WiiU
استودیوی سازنده : Monolith Soft - Nintendo SPD
تاریخ عرضه : 13 آذرماه 1394
کشتی شکستهها
مجموعهیXeno جزو پرافتخارترین سریهای نقشآفرینی ژاپنی یا همان JRPG های تاریخ است. اصولا در میان بازیهای این سری چیز بدی پیدا نمیشود. شمارهی قبلی Xenoblade که برای کنسول Wii منتشر شده بود تحولی را که فاینال فانتزی 13 در سیستم مبارزات نوبتی JRPGها ایجاد کرده بود و خودش نتوانسته بود درست پیادهاش کند به خوبی گرفت و تبدیل کرد به یک شاهکار. موفقیت این بازی انتظارات از عنوان بعدی را به شدت بالا برد. به طوری که وقتی نسخهی ژاپنی Xenoblade Chronicles X منتشر شد در هفتهی اول توانست چندین برابر عناوین بزرگ هم زماناش مانند The Witcher بفروشد. متاسفانه ما که زبان ژاپنی بلد نبودیم باید خیلی صبر می کردیم تا نسخهی انگلیسی بازی منتشر شود و در این مدت با دیدن تریلرها و ویدیوهای بازی حسرت فراوانی خوردیم.
نمایی از دشت پریموردیا که بازی را در آن آغاز میکنید. طراحی عوارض زمین عالی است و ساعتها میشود در همین محدوده به گشت و گذار پرداخت
برای نقد کردن بازی بزرگی مثل زینوبلید ایکس احتمالا باید چندین مقاله نوشت تا همهی جوانب بازی را پوشش بدهد. وقتی بعد از 75 ساعت بازی کردن ناگهان بازی یک مکانیک کاملا جدید برایتان رو میکند که به کلی نحوهی بازی کردنتان را زیر و رو میکند یعنی سازندهها دست و دل بازی را به اوج رساندهاند.
همین که بازی شروع میشود 2 چیز به شدت خودنمایی میکنند. اول موسیقی متن فوقالعاده هیجانانگیزی است که در پسزمینه پخش میشود و دوم زیبایی بی حد و حصر دنیای بازی که از هر طرف نگاه کنی مانند یک Wallpaper به نظر میآید. زینوبلید پیش از این که به شما بگوید از نظر گیمپلی چه در چنته دارد، زیباییهای هنریاش را به رخ تان میکشد و باور کنید بعد از 120 ساعت بازی کردن همچنان این زیباییهای هنری شما را مجذوب خودشان خواهند کرد.
اکوسیستم سیارهی میرا منحصر به فرد است
تفاوت اصلی دنیای زینوبلید ایکس با دنیای باز مثلا The Witcher 3 یا Skyrim در این است که در یک سیارهی بیگانه جریان دارد. بازی که شروع میشود در دشت بزرگ Primordia قرار دارید که سرسبزیاش خیره کننده است. اما در کنار این سرسبزی کلی ساختارهای صخرهای عجیب و غیرعادی میبینید که حس بودن در یک سیارهی بیگانه را القا میکنند. کافی است چند دقیقه در این دشت بزرگ بچرخید تا با انواع واقسام حیوانات و موجودات بیگانه ملاقات کنید. کسانی که Archylite Steppe سهگانه فاینال فانتزی13 را دیده باشند تا حدی موقعیت را درک میکنند. با این حال دنیای بازی زینوبلید خیلی فراتر از این حرفهاست.
شهر لس آنجلس جدید برخلاف محیط میرا بسیار مدرن و پیشرفته است و تناقض بصری زیبایی دارد
در طراحی این دنیا برخلاف نقشههای Witcher، Metal Gear یا GTA هیچ منبع الهامی در کار نبوده. همه چیز تخیلی است. گونههای مختلف موجودات بیگانه هیچکدام شبیه هیچ موجود زمینی نیستند. حرکات و قلمرویشان کاملا تعریف شده است و در چرخهی شبانه روز هر کدام مشغول زندگی خاص خود هستند. آنهایی که بزرگاند شما را اصلا به حساب نمیآورند و آنهایی که کوچک هستند با دیدنتان احساس خطر کرده و حمله میکنند. خیلیهایشان اصلا شما را نمیشناسند و تا حمله را آغاز نکنید کاری به کارتان ندارند. هیچوقت در هیچ گیمی حس چرخیدن آزادانه در یک دنیای کاملا بیگانه اینقدر خوب پیادهسازی نشده است. شما به عنوان انسانی که در این سیاره سقوط کرده کاملا نقش یک گونهی حیاتی اضافه را دارید که فقط میتوانید نظم این طبیعت عجیب و زیبا را به هم بزنید.
گیم پلی بازی Xenoblade Chronicles X
تلاش برای بقا
پس از عبور کردن از لایهی هنری، قصهی زینوبلید آغاز میشود. قصه شروع طوفانی ندارد. جنگی بین موجودات بیگانه کهکشان رخ داده که در نتیجهاش زمین نابود شده است. انسانها چند شهر را داخل سفینههای بزرگ بازسازی کرده و بازماندههای بشریت را به دورترین نقاط کهکشان فرستادهاند تا خانهی جدیدی بیابند. از میان این سفینهها فقط سفینهی «نهنگ سفید» که شهر «لسآنجلس جدید» را در خود جا داده سالم از مهلکه میگریزد اما در سیارهی ناشناختهای به نام «میرا» سقوط میکند. حالا بشریت باید با این سیاره که محل زندگی جدیدش است خو بگیرد و کمکم در آنجا مستقر بشود. اما قطعا داستان قرار نیست به این خوبی و خوشی تمام بشود. یکی از نژادهای بیگانهی جنگ به نام «گنگلیون» همچنان در تعقیب انسانهاست و آنها هم در سیارهی «میرا» فرود میآیند.
گیم پلی بازی Xenoblade Chronicles X
بیشتر از این نمیشود وارد لایهی قصه شد چون تعداد کاراکترهای بازی اینقدر زیاد است که حتی نام بردنشان هم یک Wiki لازم دارد! کاراکترها هر کدامشان در شهر لس آنجلس مشغول به انجام کاری هستند و میتوانید هر کدام را که خواستید در گروه 4 نفریتان بیاورید و به گشت و گذار در میرا بپردازید. رابطهی کاراکتر شما با دیگر کاراکترها و همچنین رابطهی خود آنها با هم در یک چارت بزرگ و گیجکننده به نام Affinity Chart نمایش داده میشود. هر چه رابطهیتان با کاراکترهای دیگر بهتر باشد ماموریتهای متنوعتری برای انجام دادن دارید. برای باز شدن بیشتر ماموریتهای جانبی بازی باید رابطهیتان را با شخصیتهای خاصی بهتر کنید.
بقایای موجودات ناشناختهای حاصل از یک جنگ باستانی در سراسر آبلیویا پراکنده شدهاند
ساعتها دیالوگ و میانپرده در بازی هست که کارشان روایت کردن قصه است، قصهای که اول خیلی آرام و معمولی شروع میشود. اما کمی که پیش میروید متوجه میشوید مردمی که در شهر هستند از جمله خودتان و دوستانتان هیچکدام انسان نیستید. بلکه روباتهایی هستید که بخشی از شعور انسانهای سفینهی نهنگ سفید در آنها ذخیره شده و خودشان فراموش کردهاند که روبات هستند. بدن اصلی انسانهای سفینه در حالت منجمد شده در کپسولهای مختلف نگهداری میشده که پس از سقوط سفینه این کپسولها در گوشه و کنار سیاره گم شدهاند و مدت زمان محدودی فرصت هست تا پیش از نابود شدن کاملشان آنها را پیدا کنید.
از این جا به بعد قصه کاملا جدی میشود. وظیفهی اصلی شما اکتشاف دنیای بزرگ میرا و یافتن کپسولهای حاوی بدن انسانهاست. اما شما تنها نژاد هوشمند سیارهی میرا نیستید. چندین نژاد دیگر هم در این دنیا وجود دارند که در طول بازی با آنها ممکن است دوست یا دشمن بشوید. بازی پر است از خرده قصههایی که برای شنیدنشان باید ماموریتهای جانبی متعددی را انجام بدهید. طبق معمول بازیهای نقشآفرینی ژاپنی بسیاری از این خرده قصهها به عمیقترین احساسات بشری و رابطهی پیچیدهی آدمها با هم مربوط میشود. البته از یک جا به بعد چندین نژاد بیگانه هم وارد این قصهها میشوند! مشکل قصههای جانبی در نحوهی ارائه کردنشان است. معمولا این قصهها با چند خط دیالوگ روایت میشوند که برایشان صداگذاری هم نشده است و در برابر میانپردههای پرهزینه و اکشن ماموریتهای اصلی خیلی پیش پا افتاده جلوه میکنند.
قصه در فصل نهایی کاملا حماسی میشود و پایانبندیاش آنقدر خوب و غیرمنتظره است که آرزو میکنید ای کاش سازندههای بازی، باز هم برای آن ادامهای بسازند و بفهمید حالا چه اتفاقی قرار است بیفتد. کاراکترها با این که ساده و تک بعدی هستند اما آنقدر خوب پرداخت میشوند و سرجایشان در داستان قرار میگیرند که آنها را باور میکنید و در فصل نهایی قصه شوک ناشی از دانستن واقعیت فلجتان خواهد کرد!
نمودار کاراکترهای بازی و رابطهی بین کاراکترها. همهی این شخصیتها برای خودشان قصه دارند!
لذت مطلق اکتشاف
تکمیل کنندهی لایههای هنری و قصهی زیبای بازی مکانیکهای گیمپلی هستند. همانطور که مهمترین ویژگی بصری زینوبلید ایکس دنیای بزرگ و پر از گوشه و کنارش است، مهمترین مکانیک گیمپلی هم باید مکانیک اکتشاف باشد. در این زمینه بازی نه تنها نمرهی قبولی میگیرد بلکه باید الگویی برای دیگر بازیهای دنیای باز هم در نظر گرفته شود. سرعت دویدن کاراکترها در محیط بسیار بسیار مناسب است. یعنی اگر کاراکترها کمی کندتر یا کمی تندتر بودند بالانس بازی به هم میخورد. هر جایی که در محیط قابل رویت باشد قابل دسترسی هم هست. میتوانید ساعتها با کاراکترهایتان در اطراف سرزمینهای میرا بدوید و اکتشاف کنید و حوصلهیتان سرنرود. سرتان را که به هر طرف بچرخانید تعداد زیادی کریستال در محیط پخش شدهاند که در آن ها به صورت اتفاقی آیتمها و منابع بازی پیدا میشود. این کریستالها همواره در حال جایگزین شدن هستند و هیچگاه تمام نمیشوند. همین مکانیک ساده باعث میشود که شما موقع گشت و گذار حوصلهیتان سر نرود و پیوسته به دنبال کریستالها باشید. همچنین این کریستالها وظیفهی راهنمایی کردن و نشان دادن مسیر را هم بردوش میکشند.
سیارهی میرا پنج قارهی بزرگ دارد که از نظر آب و هوایی و محیط با هم کاملا متفاوتاند. مثلا پریموردیا یک دشت سرسبز است اما آبلیویا یک بیابان خشک با توفانهای شن و رعد و برق. در آبلیویا بقایای سفینهها و موجودات عظیمی را میبینید که قرنها پیش در آنجا مدفون شدهاند و باعث میشوند احساس کنید در جایی تاریخی قدم میزنید.
هر قاره طوری طراحی شده که در سه مرحله قابل اکتشاف است. مرحلهی اول وقتی که پای پیاده آن را میگردید. سپس وقتی که اولین Skell (روباتهایی که مانند ترنسفورمرز تبدیل به ماشین میشوند) خود را میگیرد و مرحلهی سوم وقتی Skell تان آپگریدمیشود و قابلیت پرواز آزادانه پیدا میکنید. در مرحلهی سوم وقتی به ارتفاعهای بالای نقشه میروید تازه متوجه میشوید این همه مدت یه دنیای دیگر هم بالای سرتان بوده و خبر نداشتهاید! واقعا گشت و گذار و اکتشاف در هیچ گیم دنیای بازی تا این حد لذت بخش نبوده. به خصوص که با داشتن Skellهای پرنده میشود عملا به هر ارتفاعی رفت و دنیا را از هر زاویه و مسیری درنوردید.
راحت بودن گشت و گذار در دنیای میرا و وجود کریستالها یک نقطهی ضعف در بازی ایجاد کرده و آن هم ماموریتهای جمعآوری آیتم است. در طول بازی بسیاری از کاراکترها به شما ماموریت میدهند که مثلا 10 عدد از فلان چیز را برای من بیاور. معمولا برای جمع کردن این 10 عدد فلان چیز باید مدت زیادی در بازی سرگردان باشید و همه جا بچرخید تا بر حسب اتفاق گیرتان بیاید. یا این که به Wiki بازی مراجعه کنید و آدرس ناحیهای که از آن آیتمها آنجا پیدا میشود را ببینید.
فضای رویایی سیلوالوم و به همراه پوشش گیاهی عجیب و موجودات ترسناکاش!
زنجیرهی قدرت طبیعت
مبارزهها در زینوبلید ایکس به صورت ترکیبی از نوبتی و همزمان انجام میشوند. مانند شمارهی قبل تنها کنترل یک کاراکتر در اختیار شماست و هوش مصنوعی دیگران را رهبری میکند. در طول مبارزه میتوانید آزادانه حرکت کنید و سلاحتان را از سلاح نزدیک به دوربرد و برعکس تغییر بدهید. همچنین هر کاراکتر میتواند چند حرکت ویژه یا Art انتخاب کند که موقع مبارزات استفاده میشوند. برای استفاده از Artها باید مقداری صبر کرد. اگر Artای که هم تیمیهایتان استفاده میکنند از جنس همان Artای باشد که شما استفاده میکنید (مثلا Art دفاعی یاآتشی) قدرت ضربهیتان چند برابر افزایش پیدا میکند و مقداری از Health همهی اعضای تیم بازیابی میشود. اصولا تنها راه پر کردن خط سلامت افراد در مبارزه همین است! چیزی به نام Health Potion و این جور آیتمها در بازی وجود ندارد.
وقتی که Skell بگیرید تازه نوبت مبارزه با این غولهای بیشاخ و دم میرسد
زینوبلید ایکس در بخش مبارزاتاش هیچ باجی به بازیکننده نمیدهد. باید کاملا به مکانیکهای مبارزه مسلط باشید و دقیقا بدانید از چه Artهایی استفاده کنید. همچنین مسئولیت Level Up کردن همهی افراد تیم برعهدهی شماست و باید برای آنها هم تجهیزات و Artهای مناسب بخرید. نکتهی سختگیرانه دیگر بازی این است که بیشتر از 20 کاراکتر در بازی وجود دارد که برای کامل کردن داستانهای فرعی باید آنها را کاملا Level Up کنید و کسانی که در مبارزات حاضر نباشند XP نمیگیرند. به عبارت دیگر باید همواره افراد حاضر در تیمتان را تغییر بدهید تا همگی به یک اندازه ارتقا پیدا کنند. بعضی وقتها مجبور میشوید برای باز کردن ماموریتهای کاراکترهای مهمی مانند Doug مدتی او را در تیمتان اضافه کنید و آنقدر سفارشات مختلف انجام بدهید تا به درجهای برسید که ماموریتاش قابل دسترس بشود.
برای من حداقل 15 ساعت طول کشید تا متوجه شدم اصولا سیستم مبارزات بازی چطور کار میکند! به همین علت اگر بازی را شروع کردید و در چند ساعت اول احساس کردید چیزی نمیفهمید نگران نباشید. بازی کم کم مکانیکهایاش را به شما آموزش میدهد. پس از 40-50 ساعت بازی کردن و خو گرفتن به نحوهی مبارزات تازه Skellها وارد میشوند و بازی به شما حق انتخاب میدهد که به صورت عادی با دشمنها بجنگید یا با کمک Skellها. موجودات بازی که لولشان بالاتر از 50 باشد به هیچوجه به صورت عادی قابل شکست دادن نیستند. تازه بعد از تمام کردن بازی و دسترسی به منابع پیشرفته است که میتوانید در برابر این دشمنها (که تعدادشان خیلی خیلی زیاد هم هست!) قد علم کنید. اصولا با دسترسی به Skell ها بازی هم از نظر وسعت هم از نظر تنوع دشمن و سختی مبارزات دچار تغییر و تحول اساسی میشود. تا این حد که احساس میکنید وارد یک بازی کاملا جدید شدهاید. تجهیز کردن و شخصیسازیSkell بسیار پیچیده و متنوع است و همیشه نتیجه راضیکنندهای دارد.
جالب است بدانید که خط اصلی داستان بازی تنها 12 ماموریت دارد که انجام دادن هر کدام کمتر از نیم ساعت زمان میبرد. اما آماده شدن و قوی شدن برای رویارویی با هر کدام از این ماموریتهاست که باعث میشود برای تمام کردن بازی بالای 100 ساعت زمان نیاز داشته باشید. البته برای من داستانهای فرعی و اطلاع از سرنوشت شخصیتهای جانبی بازی آنقدر درگیر کننده بود که معمولا وقتی که دیگر مطلقا هیچ کاری در کل دنیا نمیتوانستم انجام بدهم مجبور میشدم یک ماموریت اصلی را تمام کنم.
مبارزه با یکی از Boss های قدرتمند Xenoblade Chronicles X
بلای جهانی
زینوبلید ایکس یک بخش آنلاین بسیار کوچک هم دارد. با کمک سیستمی مشابه به Pawnهای بازی Dragon's Dogma، شما میتوانید کاراکترتان را در فهرست سربازهای کمکی آنلاین ثبت کنید تا دیگر بازیکنندهها وقتی شما آفلاین هستید کاراکترتان را به عنوان یار کمکی در تیمشان وارد کنند. معمولا این اتفاق پاداشهای بسیار خوبی برای شما دارد. به جز این، میتوانید خودتان را جزو یکی از گروههای اصلی سربازهای لس آنجلس اصلی ثبت کنید که ماموریتهای گروهی برایشان داده میشود. مثلا به همهی اعضای گروه ماموریت داده میشود تا تعداد مشخصی از هیولاهای یک منطقه را در مدت زمان کم پاکسازی کنند. در این مدت همهی اعضای آنلاین این گروه باید در ماموریت شرکت کنند و جایزهها بین همه تقسیم میشود.
از دیگر خصوصیات آنلاین زینوبلید مبارزه با بلاهای جهانی است. دو باس بسیار بسیار قوی و جانسخت در سیاره میرا هستند که هر چند وقت یک بار حمله میکنند و بازیکنندهها باید دست به دست هم بدهند تا با آنها بجنگند و HPشان را به صفر برسانند. هر بازیکنندهای معمولا میتواند تنها نقش بسیار ناچیزی در مبارزه ایفا کند ولی اگر بلای جهانی با موفقیت دفع بشود جوایز فوقالعادهای در انتظار کسانی که در جنگ شرکت کردند خواهد بود.
همهی توصیفاتی که از بازی انجام شد تنها بخش بسیار بسیار کوچکی از عظمت زینوبلید ایکس را پوشش میدهد. برای درک کردن عمق و زیبایی بازی حتما باید آن را تجربه کنید. حتی اگر Wii U ندارید و تصمیم به خریدناش هم ندارید یکی دو ساعت از ویدیوهای گیمپلی زینوبلید ایکس را تماشا کنید. حتا تماشا کردن محیطهای زیبا و موجودات عجیب و غریب بازی هم لذتبخش است.
نظرات (3)