میدانیم در ایران دختران بخش کوچک تری از جامعه گیمرها (کسانی که بخش زیادی از اوقات فراغت خود را صرف انجام بازی های ویدیویی می کنند) را تشکیل می دهند. حتی در مقیاس جهانی هم این باور وجود دارد که تعداد دختران گیمر از پسران گیمر کمتر است. خوب است دلیل وجود چنین باوری را بدانیم.
روند جنسیت زدگی و جدایی در جنسیت در خصوص بازیهای ویدیویی بی ارتباط با جدایی جنسیت در لباسها و اسباب بازیها نیست. برای خیلی افراد بازیهای ویدیویی به اندازه رنگ آبی مردانه هستند. (آبی برای پسرها و صورتی برای دخترها) اما این باورها خیلی تازه تر از چیزی که فکرش را بکنیم بوجود آمدند. در واقع تا قبل از دهه 1980 تا این حد قانون مانند نشده بودند.
قبل از جنگ جهانی دوم پسر بچهها و دختر بچهها یک جور لباس میپوشیدند. در دهه 1950 لباسهای خاص یک جنسیت وارد بازار شدند که در کل انگار بزرگترها بچهها را مثل ورژن کوچکی از خودشان لباس میپوشاندند (لباسهایی مثل شلوار و کت برای پسرها و پیراهن و دامن برای دخترها) در دهه 1970 دوباره لباسهای یکسان برای دخترها و پسرها پرطرفدار شدند. اما اواسط دهه 1980 تفاوتهای پوشش با توجه به جنسیت بچهها دوباره مطرح شدند و انگار صورتی برای دخترها و آبی برای پسرها تبدیل به یک قانون شد! اما این روند فقط در خصوص لباسها اجرا نشد، در دهه 1980 بخش فروش اسباب بازی فروشگاهها هم منحصرا به قسمتهای دخترانه و پسرانه تقسیم شدند. و در این زمان بود که همین اتفاق برای بازیهای ویدیویی هم افتاد.
بازی های اولیه ای مثل Pong کاملا بی ربط به جنسیت بودند، دیگر نقطه پسر یا نقطه دختر معنی نداشت، در واقع بازی برای همهی اعضای خانواده در نظر گرفته شده بود. البته شخصیت بازی Pacman پسر بود اما بازی انقدر در بین خانمها پر طرفدار بود که وقتی موقع عرضه بازی بعدی فرا رسید سازندگان جنسیت شخصیت اصلی را خانم کردند؛ که اسمش Ms. Pacman بود. سازندگان از Ms. استفاده کردند نه ازMrs. چون در واقع شخصیت جدید مثل یک خانم مستقل بود. (عنوان Mrs. برای خانمهای ازدواج کرده به کار میرود. اما با استفاده از عنوان Ms. خانم پکمن یک خانم مجرد و مستقل محسوب میشود و وابسطه به همسر نیست!)
نه تنها خیلی از مخاطبین بلکه بسیاری از سازندگان بازی هم خانم بودند. در بین اولین ستارگان طراحی بازی نام کسانی مثلCarol Shaw از Atari و همینطور Dona Bailey یکی از سازندگان بازی آرکید Centipede و همچنین Roberta Williams که یکی از پیشگامان عرصه بازیهای adventure و یکی از بنیان گذاران کمپانی خودش که مجموعه King's Quest آن یکی از موفق ترین عناوین در بین گیمرها با هر سلیقهای بود، میدرخشد.
اما همه اینها با خراب شدن بازار بازیهای ویدیویی در سال 1983 تغییر کرد. زمانی که ناشران پر طمع بازار رو با بازیهای به درد نخوری مثل I Want My Mommy ، Lost Luggage و E.T. برای Atari 2600(که آن را یکی از بدترین بازیهای ممکن تاریخ میدانند) پر کردند. خیلی از بزرگسالان کلا از بازیهای ویدیویی دست کشیدند و بازار بازیهای ویدیویی دچار رکود وحشتناکی شد.
پس وقتی نوبت به عرضه کنسول اولیه Nintendo Entertainment System (NES ) رسید، نقشهای که نینتندو برای بازاریابی طراحی کرد این بود که به جای عرضه کنسول در بخش لوازم الکترونیکی فروشگاهها، کنسول را در بخش اسباب بازیها به فروش برسانند. اما در آن زمان بخش اسباب بازیها کاملا به دو قسمت مجزا دخترانه و پسرانه تقسیم شده بود. اینجا بود که نینتندو مجبور شد یک طرف را انتخاب کند، و آنها بخش پسرانه را انتخاب کردند. و بعد از این بود که پشت سر هم بازیهای ویدیویی را برای این جنسیت تبلیغ کردند. (با تبلیغاتی بسیار جنسیت زده!) و بعد از آن کمپانیهای دیگر هم همین روند را در پیش گرفتند و با افزایش سن این جمعیت هم همانطور بازار را به سمت این جنسیت سوق دادند. و پس از دههها قرار گرفتن در معرض این گونه تبلیغات، بازیهای ویدیویی به عنوان قلمرو مطلق جنس مذکر به حساب میآمدند.
حال اگر بپرسید مگر پسرها بیشتر از دخترها از بازیهای ویدیویی لذت نمیبرند، متاسفانه باید بگویم که این کاملا یک افسانست. به عنوان مثال تعداد خانمهای بالغی که بازیهای ویدیویی انجام میدهند بیشتر از پسرهای نوجوان است. حال اگر میگویید این آمار با به حساب آوردن بازیهایی مثل بازیهای موبایل بدست میآید، خب مگر این گونه بازیها جزو بازیهای ویدیویی محسوب نمیشوند؟! و این به این معناست که کنسولهایی مانند PS و Xbox علایق جمعیت زیاد مخاطبینی که بازار پر سودی برای عرضه و فروش بازیهای ویدیویی ایجاد میکردند را نادیده گرفتند. هرچند امروزه صنعت بازی سازی تا حد زیادی از این رفتارها و تفکرات جنسیت زده فاصله گرفته است، اما تاثیراتی که اینگونه تبلیغات بر تفکر کلی افراد نسبت به بازی های ویدیویی داشت هنوز هم وجود دارد.
توضیحات بالا(برگرفته از سریال Adam Ruins Everything - فصل اول قسمت نهم) تا حد زیادی دلیل وجود تفکرات جنسیت زده در گیمینگ در کشورمان را نیز در بر میگیرد، با این وجود بهتر است در خصوص کشور خودمان کمی موشکافانه تر به بررسی دلایل کمرنگ بودن حضور بانوان گیمر بپردازیم. شاید بررسی تمام این دلایل نیاز به پژوهشهایی در زمینه جامعه شناسی و دیدگاه تخصصی تر یک جامعه شناس داشته باشد، اما شاید نظرات شخصیام به عنوان دختری گیمر در ایران هم بتواند در روشن تر کردن دلایل این امر مفید عمل کند. در این مقاله همچنین سعی شده است که تا حد توان به دلایل فرهنگی این موضوع نیز پرداخته شود.
باورها و دیدگاههای فرهنگی جامعه از قدیم تا کنون دچار تغییرات بسیاری شدهاند که خوشبختانه بسیاری از این تغییرات توانستهاند در دید کلی جامعه (به ویژه نسل جوان) در خصوص جایگاه زنان، نقششان در جامعه و آزادیهای فردیشان تفاوتهای مثبتی ایجاد کنند. شاید یکی از مهمترین تغییرات مثبت را میتوان در تغییر دید خود زنان نسبت به جایگاهشان در جامعه دانست. نقشهای از پیش تعیین شده برای زنان که در قدیم اصل مهمی محسوب میشدند و رفتارهایی که پیش از این از زنان انتظار میرفت و دارای ارزش بود امروزه تا حدودی معنای خود را از دست دادهاند. همین باعث شده بسیاری از زنان اعتماد بنفس بیشتری پیدا کنند، آزادیهای فردی خود را بشناسند و خود تعیین گر علایقشان باشند و این حقوق و آزادیها را به دیگران نیز یادآور شوند. اما متاسفانه هنوز این تغییرات در همه جای جامعه حس نمیشود. یا شاید بتوان گفت همه این ارزشهای نوین آنطور که باید جا نیفتادهاند. بسیاری از باورهای اشتباهی که از قدیم وجود داشتند هنوز هم در جامعه با فرم ها متفاوت رواج دارند، در واقع به جای حذف شدن تنها تغییر حالت یافتهاند. و این تنها مردان نیستند که به این باورها و ارزشهای اشتباه دامن میزنند بلکه بسیاری از خود زنان هم به دلیل نشناختن حقوقشان و عدم آگاهی کافی در این امر بی تقصیر نیستند. توضیح ابعاد مختلف این موضوع در این مقاله نمیگنجد پس صرفا به توضیح شماری از دلایل مرتبط با عنوان اصلی این مقاله بسنده میکنم.
شاید بهتر باشد برای روشن تر کردن نظر خود مثالی از تجربه شخصیام بیان کنم. بازیهای ویدیویی از مهمترین سرگرمی هایم محسوب میشود که همیشه به آنها علاقه داشتم و هنوز هم از انجامشان لذت میبرم. به خوبی بیاد دارم که از نظر همکلاسیهایم در دوران مدرسه اینکه وقتم را روی بازیهای ویدیویی صرف میکردم کار بیهودهای بود. قبول دارم از نظر خیلی از افراد انجام بازی های ویدیویی وقت تلف کردن است، اما هم کلاسی هایم در حالی چنین نظراتی داشتند که شاید خودشان هم وقتشان را صرف کار مفید تری نمیکردند. همیشه از من سوالاتی همچون «چرا وقتت را با بازی کردن تلف میکنی؟ کی وقت این همه بازی کردن پیدا میکنی؟» میپرسیدند و من در پاسخ میگفتم در عوض وقتم را به خیلی از کارهایی که آنها انجام میدهند اختصاص نمیدهم. و بعد نگاهی عجیب تحویل میگرفتم که معنای آن کاملا مشخص بود؛ فکر می کردند من با آنها همخوانی ندارم چون علایقم به اندازه کافی به اصطلاح دخترانه نبود. مدرسه مثالی از جامعه کوچکی بود که تمام جمعیت آن را دختران تشکیل میدادند که به عنوان یکی از اولین محیطهای اجتماعی که فرد در آن قرار میگیرد میتواند تاثیرات زیادی بر روحیه و باورهای افراد داشته باشد. معمول نبودن انجام هر کاری بغیر از کارهایی که از یک دختر نوجوان انتظار میرود و اینکه از نظرشان چه چیزی به اصطلاح دخترانه است در بین خود دختران نشان می دهد چنین دیدی (حتی در خصوص امری عادی مثل انجام بازیهای ویدیویی) چقدر در آنها نهادینه شده است. جای تاسف است که بسیاری از دختران خود رفتار به اصطلاح دخترانه را به خودشان تلقین میکنند. دنبال کردن هر علاقهای به شرطی که نه برای خود فرد و نه برای جامعه خطر آفرین باشد ضرری ندارد اما باید پذیرفت که هیچ کس نباید تعیین گر رفتار معینی باشد. چه کسی این رفتارهای به اصطلاح دخترانه/پسرانه را تعریف و تعیین میکند که غیر آن را اشتباه یا عجیب تلقی کنیم؟ چرا یک خط رفتاری معین را میپذیریم و سعی در نفی یا بیهوده دانستن مابقی میکنیم؟
خانوادهها و فرهنگی که درونشان وجود دارد و شیوههای تربیتی و رفتار آنان در شکل گیری دید و فرهنگ کلی جامعه بسیار موثر است و این را به خوبی میدانیم. متاسفانه هنوز هم در خیلی از خانوادهها به آزادی علایق فردی و برابری در این آزادی توجهی نمیشود. به عنوان مثال دنبال کردن سرگرمیهایی مانند انجام بازیهای ویدیویی برای پسران امری آسان تر است، زیرا متاسفانه هنوز هم در خیلی از خانوادهها رفتارهای از پیش تعیین شده و معینی از دختران انتظار میرود که دنبال کردن سرگرمیهایی همچون انجام بازیهای ویدویی جزو آن رفتار ها نیست. از طرف دیگر در برخی خانوادهها قرار گرفتن در معرض خشونتی که در برخی بازیهای ویدیویی وجود دارد برای پسران پذیرفته شده تر است. به دلیل خشن بودن برخی از بازیها و تفکر اشتباهی که در خانوادهها جا افتاده امروزه هنوز هم برخیها انجام بازیهای ویدیویی را خشن میدانند اما در خریدن این بازیها و کنسولشان برای پسران به نسبت دختران دست و دلباز تر عمل میکنند! چون در معرض به اصطلاح خشونت این وسیلهها قرار گرفتن برای دختران غیر عادیست اما برای پسران معمول تر و به اشتباه پذیرفته شده تر است! (به یاد دارید در کودکی تفنگ برای پسران اسباب بازی معمول بود و خیلی از خانوادهها تا چه حد نسبت به اینکه این به اصطلاح اسباب بازیها میتوانند خشونت را در کودکان ترویج دهند بیخیال بودند؟ حتی در خصوص بازیها هم هنوز خیلیها به رده بندیهای سنی توجهی نمیکنند!) چند بار بیاد دارید دختری کنسول بازی یا دیسک بازی هدیه گرفته باشد؟ در حالی که بسیاری از خانوادهها کنسولها یا بازیهای ویدیویی را هدیه مناسبی برای پسران میدانند اما نه برای دختران! در واقع شاید حتی از نظرشان کنسول بازی به حد کافی به اصطلاح دخترانه نباشد! اما با وجود این همه پیشرفت و تنوع در بازیهای ویدیویی که امروزه شاهدش هستیم، وقتش رسیده چنین دیدهای عقب افتادهای منسوخ شوند. از طرف دیگر کودکان و نوجوانان با هر جنسیتی نباید در معرض خشونت قرار بگیرند ولی متاسفانه نظارت کافی نه از سوی خانوادهها و نه مراکز تهیه بازیها وجود ندارد.
با وجود کمبود سرگرمیهایی که کودکان و نوجوانان امروزه در کشورمان قادر به انجامشان هستند اگر انجام بازیهای ویدیویی با نظارت بر سن و روحیات و به میزان مناسب صورت بگیرد، میتواند سرگرمی مناسبی باشد. اما همهی افراد قادر به تهیه امکانات انجام این بازیها به صورت حرفهای نیستند. در این خصوص گیم نتها فضا و امکانات مورد نیاز برای این کار را ارائه میدهند. اما به دلایل فرهنگی و اجتماعی خیلی از افراد استفاده از این مکان را تنها مختص پسران میدانند. در واقع استفاده دختران از گیم نت تا اندازهای به ندرت صورت میگیرد که بسیاری از گیم نتها به اندازه قهوه خانهها به فضایی مردانه تبدیل شدهاند. و به جای چاره اندیشی مناسب، گیم نتهای بانوان را تاسیس کردهاند. هر چند این گیم نتهای تک جنسیتی کار راه انداز هستند اما پاسخ مناسبی محسوب نمیشوند. به جای این جدا کردنها باید فضای مناسبی برای افراد با هر جنسیتی فراهم کرد. آیا جدا شدن جنسیت در شهر بازیها و پارکهای سرگرمی به همین شکل میتواند قابل قبول باشد؟
در این خصوص شاید بیان تجربه شخصیام هم جالب باشد. در جایی که من زندگی می کنم اکثر گیم نتها به همین فضاهای مردانه تبدیل شدهاند. من تا کنون نیازی به استفاده از گیم نت نداشتم پس مانند خیلی بانوان دیگر استفاده از گیم نت را تجربه نکرده بودم. ماجرا مربوط به سه سال پیش میشود که با گروهی از دوستان تصمیم گرفتم برای اولین بار بازی در یکی از همین گیم نتها را تجربه کنم. جالب بود که هیچ جا تابلو یا نوشتهای بر انحصاری بودن آن گیم نت برای آقایان تاکید نمیکرد اما دوستان در هر صورت لازم دانستند که ابتدا اجازه ورود بگیرند که یک وقت قانون نانوشتهای مبنی بر عدم ورود بانوان وجود نداشته باشد! در مدت حضورم در آن گیم نت که کم رفت و آمد هم بود هیچ چیز آزار دهندهای بجز هر از چندگاهی شنیدن الفاظ رکیک، که یکی دو نفر هم برای خطاب هم تیمیها و هم رقیبانشان استفاده میکردند، وجود نداشت که متاسفانه تبدیل به عادت خیلی از افراد شده که هر فرد مودبی را آزار میدهد. در واقع احساس کردم بیش از اینکه آن فضا برای من ناراحت کننده باشد، حضور من فضا را برای بقیه حاضرین سنگین تر کرده بود. انگار همان یکی دو نفری هم که هنگام عصبانیت در بازی از لفظ رکیک استفاده کردند ناگهان متوجه حضور من میشدند و به خود میآمدند و همین هم موجب شد احساس موذب بودن کنند! در مدت کمی که در آنجا بودم نبود تنوع در بازیهای گیم نت برایم آزار دهنده تر هر چیزی بود. برایم این سوال باقی میماند که آیا به دلیل اینکه جدا کردن گروههای جنسیتی آسان تر از هر چاره اندیشی دیگریست این فضاها روش قهوه خانههای قدیمی را در پیش میگیرند یا بازهم مکان را زیادی مردانه کردیم و حال به اصطلاح خجالت میکشیم توازن را برگردانیم؟!
در کلام آخر نیاز است یاد آور شوم که در این مقاله سعی نشد وجود برخی از این مشکلات در خصوص دیگر گروههای جنسیتی نفی شود، بلکه این توضیحات ممکن است دیگر گروهها را نیز دربربگیرد و در این مسائل و مشکلات شریک باشیم. در اینجا تنها سعی شد بیشتر در خصوص مشکلاتی که بسیاری از بانوان برای ابراز علایق و سرگرمی هایشان ممکن است با آن مواجه باشند توضیحاتی داده شود. علاوه بر دیگرعوامل فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی که ممکن است موجب کناره گیری بانوان در این خصوص شود، تفکرات جنسیت زده و تلقینهای اشتباه نقش پررنگ تری را ایفا میکنند و این تفکرات علاوه بر اینکه در بسیاری از آقایان وجود دارد در خانمها نیز یافت می شود. متاسفانه در کشور ما گذار به سمت تفکر برابر حتی در کوچکترین مسائل با روند کند تری صورت می گیرد و اجرای این تفکرات در جای جای جامعه تلاشهای بسیاری را میطلبد. شاید وقت آن رسیده که این تلقینها را کنار بگذاریم و از ابراز علایقمان خودداری نکنیم. نقش خود بانوان در این زمینه میتواند پررنگ تر باشد، نباید تنها در انتظار مهیا شدن زمینهای برابر و دارای امنیت برای ابراز خودمان باشیم بلکه خودمان باید این شرایط را ایجاد کنیم.
از خودمان شروع کنیم؟
نظرات (2)