حال به مناسبت هم زمانی با مراسم هالووین، که اندکی از بیستمین سالگرد تولد برند PlayStationمی گذرد، با هم نگاهی به فراز و فرودهای این سبک پرطرفدار بازی می اندازیم. مطلب را با بازی هایی آغاز می کنیم که برای اولین بار باعث محبوبیت ژانر ترس در بازی های رایانه ای شدند و تعدادی از خاطره انگیزترین تجربیات اوایل عمر برند کنسول بازی شرکت سونی را برای گیمرها ساختند.
شالوده این نوع بازی ها را، بازی کامپیوتری Alone in the Darkکه در سال 1992 برای کامپیوترهای خانگی عرضه شد ایجاد کرد. این بازی بعدها تبدیل به جد بزرگ یک بازی سریالی شد که در طول عمر برند PlayStationیک عنوان تعیین کننده محسوب می شود. این عنوان چیزی نبود جز Survival Horror؛ بازی ای که با استفاده از پازل ها و مراحل شامل پیدا کردن کلید، در سبک کلاسیک ماجراجویی چرخشی ایجاد کرد و با تعریف غول هایی که یا باید کشته می شدند و یا باید از دست آن ها فرار می کرد، از خود عنوانی اکشن محورتر ساخت. در این بازی دوربین ها ثابت بودند، بسیار شبیه عناوین ماجراجویی »هدف بگیر و کلیک کن» که در آن ها باید تعدادی از اشیا را پیدا کرد، و همین ثابت بودن دوربین باعث ایجاد این ترس می شد که نکند در گوشه هایی که در این دوربین قابل رؤیت نیست، هیولاهایی در حال عرض اندام و آماده حمله باشند. همیشه این ترس وجود داشت که آیا می توان به سمت هدف بعدی حرکت کرد یا در قسمت کور دوربین موجودی وجود دارد که انتهای زندگی کاراکتر تحت کنترل شما را رقم خواهد زد. این یک فرمول جادویی بود که بعدها در سری Clock Towerساخت Human Entertainmentکه در سال 1995 آغاز شد دیده شد، هرچند که بازی ای به سبک کلاسیک تر «هدف بگیر و کلیک کن» بود که بیشتر باید از دست هیولاها فرار می کرد تا این که با آن ها درگیر شد. با انتشار بازی Resident Evilدر سال 1996 توسط شرکت Capcom، می توان گفت که ژانر بازی ترسناک به معنای واقعی کلمه پالوده گشت. سفر بازی های ترسناک شرکت PlayStationنیز از همینجا آغاز می گردد. پیش به سوی شهر راکون.
از همان مقدمه بسیار فربه این بازی مشخص بود که بازی بسیار پرطرفداری در نسل خود خواهد شد، چرا که گیمر می بایست پس از طی گام های کوچک، با موضوعات بالغ تری دست و پنجه نرم می کرد و همچنان خوشی های بچگانه خود از جوک های بی ادبی، خشونت، خون و خون ریزی و فحاشی را در این بازی از خود بروز می داد. علیرغم سادگی بسیار زیاد گیم پلی و گرافیک این بازی، اگر در نظر بگیرید که شخصیت نه چندان محبوب «Jill Sandwich» از کجا در تقریبا 20 سال پیش برگرفته شده است، متوجه فریبندگی و محبوبیت اولین نسخه Resident Evilو موش آزمایشگاهی بودن آن می شوید.
Resident Evil- 1996
برای بازی رایانه ای Bad Guy که در سال 1996 عرضه شد، استفاده از تم ارواح همچنان یک ایده ناب و وحشت آور بود، و بازی Resident Evil نیز مسلماً کاری که جورج رومرو و همکارانش در Dawn of the Dead انجام دادند را وارد نسل جدیدی کرد و تا حدودی ژانر زامبی ها را در تمام رسانه ها احیا نمود. در این بازی در پشت کمپ، دیالوگ های خشن و یک نقشه سرراست و احمقانه (و با این حال در زمان خود لذتبخش)، عمارت اسپنسر و زمین های آن قرار داشت. این عمارت مکانی بود که تهدید و انبوه وحشت از در و دیوارش می بارید و نهایت تلاش خود را می کرد که روح تک تک افرادی که جسارت به خرج داده و در آن قدم نهاده بودند را به قتل برساند. یک خانه خالی از سکنه با روح هایی درنده خو که قصد خوردن شما را دارند. بدون شک این عمارت با همه تله ها و ترفندهایش ستاره Resident Evil بود، و هیولاهای وحشت آور آن، پشتیبان بی عیب و نقص این عمارت بودند و حجت را تمام می کردند. هر دو بازی Alone in the Dark و Clock Tower را می توان آغازگر این ترکیب ژانرها دانست، اما Resident Evil انتظارات را تا حد قابل توجهی تغییر داد و هرچند که هیچ یک از این عناوین دیگر شکوه سابق را ندارند، اما Resi به خاطر تاثیر اولیه ای که داشت، به عنوان برندی که این قسمت از صنعت گیمینگ را ترفیع داده است شناخته می شود.
از همینجا بود که شرکت Capcom فهمید به گنج طلا برخورده است و اندکی بعد کار خود را بر روی ادامه پروژه آغاز کرد. در این راستا اولین تلاش این شرکت در قالب بازی Resident Evil 1.5 عرضه شد. توسعه این بازی خیلی زمان برد و طراحی آن به گونه ای بود که تجربه ای سینماتیک تر را به وجود می آورد. نسخه 1.5 این بازی پس از توسعه به Resident Evil 2 رسید. داستان این بازی کماکان در شهر راکون روایت می شد، اما به دو ماه پس از رویدادهایی که در اولین نسخه اتفاق افتاد اختصاص داشت. اصلی ترین تفاوتی که در اینجا وجود داشت این بود که علیرغم وجود دو شخصیت اصلی همانند نسخه اول بازی، در اینجا داستان برای شخصیت های کلر و لئون در قسمت هایی فرق می کرد. هر دو این افراد سعی می کردند با افزایش انتشار ویروس از عمارت اسپنسر، از این شهر فرار کنند. بازی Resident Evil 2 در سال 1998، کمتر از دو سال پس از انتشار اولین نسخه، عرضه شد و در مقایسه با محدودیت های تنگ و بسته ای که در عمارت اولین نسخه وجود داشت، یک حماسه و رزمنامه گسترده و وسیع محسوب می شد.
شروع این بازی در خیابان ها بود، خیابان های منتهی به ساختمان پاسگاه پلیس شهر راکون. مقدار قابل ملاحظه ای از اتفاقات بازی در همین خیابان ها روایت می شود تا بالاخره آخرین ساعات بازی در زیرزمین و قسمت های رازهای تاریک شهر می گذرد. در تمام لحظاتی که کلر و لئون سعی می کنند معمایی را حل کنند، هیولایی را بکشند یا از آن فرار کنند، و برای نیاز مبرم خلاص شدن از این شهر شیطانی به توطئه ای بزرگتر دست بزنند، همه چیز طوری تدوین شده است که احساس ناامیدی محض به مخاطب دست دهد. شاید نیازی به گفتن این نباشد که این بازی نیز به محبوبیت فراوانی دست پیدا کرد و مجدداً ژانر ترس و وحشت را به عنوان نیرویی که می توان روی آن حساب باز کرد، احیا نمود. حتی سری بازی جنگی Clock Tower با عرضه Clock Tower II در سال 1998، علیرغم این که ریشه های ماجراجویانه بازی خود را بیشتر از سری Resident Evil حفظ کرده بود، نتوانست به موفقیت رقیبش برسد. نسخه دوم Clock Tower بر خلاف نسخه اول، بیشتر با اسلحه جات سروکار داشت تا تاکتیک های گریززنی و اجتناب از رویارویی با دشمن.
Resident Evil 2 - 1998
در سال 1999، گیمرها شاهد بازی جدیدی از شرکت Capcom بودند که به ژانر ترس پر و بال می داد. این بازی Dino Crisis نام داشت و در آن از تم دایناسور بهره گرفته می شد. هرچند که بسیاری از خصیصه های Resident Evil در این بازی مشترک بود، اما Dino Crisis بیشتر بر محوریت ژانر اکشن قرار داشت و به این ترتیب زمینه کار را برای عرضه بازی Resident Evil 3: Nemesis در سال 2000 فراهم کرد. سومین نسخه Resident Evil اولین نشانه ها از یک بازی سریالی که نسبت به نسخه اولیه خود بهبود قابل ملاحظه ای پیدا کرده بود را از خود نشان داد. هرچند که نیاز به وجود جایگزینی برای این بازی احساس می شد، اما هیچکس نه از لحاظ انتقادی و نه از لحاظ تجاری یارای رقابت با غول نوپای شرکت Capcom را نداشت. تا این که شرکت Konami وارد شد و عنوانی بسیار پرمغزتر را در این ژانر تولید کرد؛ بازی ای که با تمام وجود مرزهای ترس و تنش را در می نوردید. زمان آن رسیده بود که شهرک افسانه ای و مه آلود Silent Hill نیز وارد پارتی بازی های ترسناک شود.
شخصیت اصلی بازی Silent Hill فردی بود به نام هری میسون؛ مردی که به دنبال دختر گم شده خود در این شهر می گردد و از واقعیت های نگران کننده این شهر و نقشی که دخترش در آن ها دارد پرده بر می دارد. Silent Hill تفاوت های بسیار زیادی با Resident Evil داشت. این تفاوت ها به قدری بود که Silent Hill را از رقیبش متمایز کند و جایگزین اندیشمندانه ای برای ترس و وحشت نازل و بی کیفیت رقیبش به حساب بیاید. فیلم های بسیار پرطرفدار The Wicker Man و Zombie Flesh Eaters بر مبنای همین بازی ساخته شدند. این بازی نیز بر خلاف بازی های امروزی دوربین دید اول شخص نداشت، و به جای آن سلامت شخصیت هری را به منویی جداگانه یا حرکت کنترلر DualShock متکی کرده بود. همچنین تمرکز بیشتری بر جنگ تن به تن وجود داشت و هرجا که چنین جنگی در می گرفت، هری مجبور بود از لوله یا چاقو استفاده کند. همچنین در این بازی در قیاس با دوربین ثابت با زوایای دراماتیک که شرکت Capcom از آن بهره می گرفت، از سیستم دوربین پویاتری استفاده می شد. یک احساس مرعوب کننده فوق العاده و شگفت انگیز نسبت به این شهرک وجود داشت؛ مه ای که Silent Hill را غرق در خود کرده بود یک تصمیم طراحی بود با هدف پوشیده شدن نواحی ای که به صورت کامل بارگزاری نشده است، اما همین مه در نهایت برای چندین سال به پایه و رکن اصلی افسانه های Silent Hill تبدیل شد و دلیل آن به چگونگی فراخوانی ترس از قسمت های نامعلوم، حتی در فضاهای باز و عریض، بر می گشت. ترکیب این مه با صداهای ترق و تروق رادیو در مواقعی که دشمنی نزدیک شما می شود، برای مملو کردن دل بیننده از یک ترس سرد و محض کفایت می کند. به تمامی این ها اضافه کنید وقتی را که زوزه شوم اژدهای دریایی- که شاهد گذار این شهرک به آینه ای جهنمی از خودش است- به شما احساس غرق شدن می دهد.
اولین نسخه Silent Hill
زمانی که Silent Hill و Nemesis عرضه شدند، PlayStation در پاییز عمر خود قرار داشت. نسخه بعدی Dino Crisis نیز برای عرضه در زمانی برنامه ریزی شده بود که ماه های آخر سلطنت این کنسول بود، تنها چند ماه قبل از این که نسل بعدی کنسول PlayStation سکان را به دست بگیرد. تا آن زمان در طول 4 سال تعداد پنج عدد بازی ترسناک از سوی شرکت Capcom منتشر شده بود و هیچ نشانی که حاکی از کند شدن فعالیت این شرکت باشد وجود نداشت. لذا سؤال ثابت به این تبدیل شد که چه عناوینی و کدام رقیب های بالقوه ای قرار است بر روی کنسول PlayStation 2 اجرا شوند.
با آغاز به کار نسل جدید کنسول ها، Resident Evil برای اولین بار شاخه خود را از شهر راکون جدا کرد. چند ماه پس از عرضه Nemesis برای پلی استیشن، Code Veronika زندگی خود را بر روی کنسول بدطالع و ناموفق شرکت سگا به نام Dreamcast آغاز کرد. جهشی که در کیفیت بصری اتفاق افتاده بود به مقدار زیادی قابل توجه بود، اما روزنامه نگاران و هواداران، این بازی را به خاطر استفاده از ساختار، مکانیک ها و زوایای دوربین مشابه با بازی های قدیمی تر مورد انتقاد قرار دادند. این نخستین باری بود که یک بازی سریالی از سوی پایگاه هواداران خود مورد انتقاد جدی قرار می گرفت. سپس پیشرفت هایی حاصل شد. دیگر پس زمینه بازی از پیش رندر نمی شد و صداگذاری گام دیگری در جهت صحیح برداشت (هرچند که می توان گفت هنوز پرگوشت تر از تکه گوشت غلتیده در نمک بود). همچنین جزیره وحشت زده راکفورت، منزلگه جنایتکاری عجیب به نام آلفرد اشفورد، که داستان بازی در آن روایت می شد صحنه سازی بهتری نسبت به شهر راکون داشت. این بازی همچنین شخصی به نام استیو برنساید را به جهان معرفی کرد؛ یک فرد نق نقو و غرزن که با مرگ خود در اواخر بازی، فقط رقت و دلسوزی بینندگان را به خود جلب کرد.
Resident Evil: Code Veronika - 2000
در این حین Silent Hill با کار بر روی Silent Hill 2 قله های افتخار را هدف قرار می داد. بازی Silent Hill 2 یک داستان روایی بزرگسالانه تحسین برانگیز و اندیشمندانه را تحویل داد و کاراکترها و مکان ها در آن همخوانی قابل توجه و ستودنی ای داشتند. Silent Hill 2 یک تجربه واقعاً دلهره آور و گیج کننده را به وجود آورد و به شرکت های دیگری که می خواستند در ژانر بازی های ترس کار کنند نشان داد که برای موفقیت لازم نیست حتماً مسیر و راه Capcom را پیمود. در این نقطه عطف تاریخ بازی های رایانه ای، اگر Silent Hill را پادشاه جدید ژانر ترس و Resident Evil را عنوان به حاشیه رانده شده بدانید، کسی به شما خرده نمی گیرد. جهتگیری بازی های بعدی که این سری منتشر کرد و ظهور و پیدایش بازی های بانشاط و سرزنده دیگر، شکل کلی ژانر ترس (horror) و ترس برای بقا (survival horror) را برای سال های بعد مشخص کردند.
در روزهای آتی با قسمت های بعدی این مقاله، به مرور تاریخچه بازی های ژانر وحشت ادامه خواهیم داد. با ما همراه باشید.
نظرات (9)